شفاآنلاین :بهدنبال اهداي جايزه «آکادمي جهاني جراحي اعصاب» به پروفسور سميعي، يکبار ديگر نام ايشان بر سر زبانها افتاد. در ميان استقبالها برخي، از جمله يکي از مقامات نظام پزشکي ايران اظهارات تندي را در مورد پروفسور سميعي بيان کرد.
به نظر ميرسد در ذهنيات
اساطيري ما جاي چنداني براي واقعيات محض وجود ندارد. نوسان جايگاه پروفسور
در ذهنيات ما ايرانيان از ميان ابرها تا زير زمين، گواه اين مدعاست. از
يکسو پروفسور سميعي، اسطورهاي است از آسمانها و از آن سوي دنيا، متعلق
به بخش عاليتر وجود ما، آنکه دليل برتري نژاد ماست، تمام امکان بالقوهاي
است که همه ما داريم و از يک سو طبيبي است که در کشور خود اجازه طبابت
ندارد، انجمنهايي ميسازد که به خودش جايزه بدهند، بيماران ايراني را به
بيمارستان خودش در آلمان ميکشاند و... . اما واقعيت چيزي در ميانه اين دو
افراط است: اين درست است که «آکادمي جهاني جراحان اعصاب »، متفاوت از
«فدراسيون جهاني انجمنهاي مغز و اعصاب» دنياست و جوايز اعطايي آن در واقع
جايزهاي که اعطاشده از نمايندگان جراحان دنيا باشد، نيست اما يک انجمن
قلابي و خودساخته هم نيست. در همهجاي دنيا، گروهي از جراحان اعصاب يا هر
تخصص ديگري ميتوانند گرد هم آيند و انجمني تشکيل دهند و نام آن را «آکادمي
جهاني» بگذارند. تقدير و اعطاي جايزه هم از فعاليتهاي اينگونه محافل است
که البته مقصود، قدرداني از يک عمر تلاش است نه مسابقه انتخاب جراح برتر.
اما اعلام سراسري و مکرر اعطای جایزه از تمام رسانهها و نبود کوچکترين
توضيح روشنگرانه درمورد منشاء اين جايزه، جاي سوال دارد. «فدراسيون جهاني
مغز و اعصاب» که فدراسيوني از انجمنهاي منتخب جراحان اعصاب دنياست، کارش
تعيين اولين و دومينها (همانگونه که در فدراسيونهاي ورزشي مرسوم است)
نيست و اساسا در کار طب چنين مسابقهاي جريان ندارد و همين نکته است که
باعث افتراق ورزش از حرفه طب ميشود! اگرچه، پروفسور سميعي و نزديکانشان در
چنين روشنگريهايي ميتوانند نقشي بينظير بازي کنند، اما چنين هياهوي
پوپوليستياي (که حداقل ميتوان آن را غيرحرفهاي خواند) را نميتوان
مقدمتا به پاي ايشان نوشت. اين موضوع تا حدود زيادي به مشکلات و مقتضيات
خود ما بازميگردد. روحيه اسطورهپرداز ملي ما که به هرچيز چه مثبت يا چه
منفي، رنگ افسانه ميزند، کمالطلبياي است که تحمل مشکلات روزمره را ندارد
و تنها به معجزهاي در آنسوي دنيا ميانديشد؛ خوشبيني بدخيمي که همهچيز
را ممکن، اما ابزارهاي در دسترس را ناکافي ميبيند. بنابراين، پروفسور
سميعي تبديل ميشود به راهحل نهايي بسياري از آلامکه تاکنون تصور نميشد،
راهحل مناسبي داشته باشند. از سويي ديگر، بسياري از ما شايد از طريق
پروفسورسميعي، بخشي از وجود خود، آن قسمت که با پروفسور اشتراک داريم را
بزرگتر از آنچه هست، ميبينيم. بهعلاوه پروفسور کمک ميکند تا بخشهاي معيوب يا ناقص فرهنگ خود را نبينيم!
اما خيل عظيم بيماراني که راهي به سوي پروفسور سميعي ميجويند، شايد
دلايل ديگري هم داشته باشند. در کنار بسياري از موارد ديگر، بياعتمادي
ناشي از ويزيتها و تشخيصهايي که گاه غيرمستند (ثبت نشده) و متغير و گاه
غيراستاندارد هستند هم در اين زمينه بيتاثير نيستند. پروفسور سميعي، يک
استاد بازنشسته بسيار محترم ايراني است که برخلاف بسياري از استادان ايراني
همترازش در بسياري از بخشهاي دنيا ارتباط گستردهاي با سرزمين مادري
دارد. طبيبان و مردم فرهيخته به جاي اسطورهسازيهاي مثبت و منفي بايد با
اداي بيشترين احترام به ايشان بکوشند ضمن ارتقاي کيفيت درمان و بهبود
اعتماد بين طبيبان و بيماران نوع ارتباط ايشان با سرزمين مادري را الگوي
ارتباط با استادان پرشمار ايراني در خارج از کشور قرار دهند و دولت هم آنچه
ميتواند در جهت ارتباط با همه آنان به عمل آورد. از سوي ديگر، شايد بتوان
با جسارتي بخشودني به جناب پروفسور يا دوستان و نزديکان ايشان يادآوري کرد
که مردم ايران بيش و پيش از يک «ناجي بزرگ» با ابعاد افسانهاي به
ارتباطات گسترده بينالمللي و واقعيات در جريان دانش طب در سطح دنيا نياز
دارند؛ ارتباطاتي که ايشان ميتوانند يکي از مهمترين پلهاي آن باشند. بابک زماني . مديرگروه نورولوژي دانشگاه علومپزشکي ايران
همین اتفاقات و بزرگ نمایی های و دورغ پردازی ها برای دکتر حسابی انجام شده (البته توسط فرزند ایشان) و متاسفانه بسیاری از مردمان ما دنبال اسطوره سازی هم هستند در مورد دکتر حسابی خانواده ایشان داستان سازی می کردند و در مورد دکتر سمیعی خود ایشان باید جلوی این اقدامات را بگیرند با احترام به جایگاه دکتر حسابی و دکتر سمیعی، اینگونه اعمال جواب عکس می دهد و دور از شان چهره های علمی است.
من می خواستم بدونم تکلیف بیمارستانی که جناب پروفسور سمیعی قولش راداده بودن وگویا شهرداری تهران هم میلیون ها یورو برای آن پرداخته هزینه کرده وقراره درغرب تهران ساخته بشه چه شد؟چراهیچکس گزارش نمیده به مردم ما گزارش سریع وفوری وشفاف می خواهیم
پروفسورعزیز.من ازجانبازان جنگ هستم که البته افتخارم اینستکه برای دفاع ازانقلاب و ملت ورهبرم به جبهه رفتم. ومتاسفانه به آرزویم که همانا شهادت وپیوستن به همرزمان شهیدم بود نرسیدم .شما مرا خوب به یادمی آوزید من همان جانبازی هستم که چند سال قبل برای درمان مشکلم به آلمان ونزدشما آمدم وشماا فرمودین من باید 50هزارمارک به حسابتون بریزم که منهم گفتم برایم بنویسید که چه کاری میخواهید انجام دهید.که برگزدم ایران وبا پزشکانم مشورت کنم که شما البته ریپورت را ننوشتین ولی من دستنوشته شمارا دارم که چقدر پول ازمن خواستید و....
واالبته انتظارم ن آنروز این بود که کمی مهربانتر با من صحبت ورفتارمی کردی.اما.........
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۴:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۳
شما مطمئنی ؟حالتون خوبه؟
من چیز دیگه ای از همرزم های شما شنیدم و از عملکرد ایشون دیدم.....
راستی میگم چرا مسولان صداوسیما وسایررسانه ها به پزشکان سرشناس داخلی که اینهمه تلاش به خصوص درزمان جنگ کرده اند توجه خاصی ندارند.مگرما کم داریم پزشکان حاذق وسرشناس درسطح بین المللی که کمترین توجهی به آنها نمی شود اما نمی دونیم چه جوری که بعضی ها حسابی تو صداوسیما جای ویژه دارند.آیا مسولان می دانند که چگونه موجب دلسردی پزشکان داخل کشورمی شوند.شمارابه خدا اینقدرافراط وتفریط نکنید.
واالبته انتظارم ن آنروز این بود که کمی مهربانتر با من صحبت ورفتارمی کردی.اما.........
من چیز دیگه ای از همرزم های شما شنیدم و از عملکرد ایشون دیدم.....