کد خبر: ۳۷۰۸۷۷
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۴ - ۰۵ آذر ۱۴۰۴ - 2025November 26
بابک زمانی

قتل طبیب و فرهنگ عمومی

قتل دکتر داوودی پیام‌های مهمی دارد؛ درمان سکته‌های قلبی مرگبار آن‌قدر مفهوم تقدیر را خدشه‌دار کرده که حتی در بیماری‌ای که امید درمان یک از چند بیمار است‌ نیز انتظار بهبودی صددرصد داشته و در صورت مرگ به‌جای تقدیر و توجیهات چند‌هزار‌ساله، نه‌تنها طبیب را مقصر بلکه قاتل می‌دانند و حتی قصاص می‌کنند.

  شفاآنلاین »سلامت» در ماجرای قتل متخصص قلب یاسوج و اعدام و بزرگداشت قاتل مطالب زیادى مطرح شد، اما اینکه این بیمار مبتلا به سکته قلبى شده بود و دلیل آنکه چرا این بیمار فوت کرد، زیاد مورد توجه قرار نگرفت. اما چرا این نکته محوری واجد بیشترین اهمیت است؟ 

قتل این طبیب در جریان برنامه ملی درمان سکته قلبی با عنوان «طرح ۲۴۷» و برنامه ملی درمان سکته مغزی حاد با عنوان «طرح ۷۲۴» رخ داده است. این برنامه 10 سال پیش با همت معاونت درمان وزارت بهداشت و انجمن‌های قلب و سکته مغزی در کشور شروع و اجرا شد و موفقیت‌های بسیاری داشته است. تعداد درخور توجهی از بیماران در ساعات اول درمان شدند و نجات پیدا کردند.

 

بسیاری از درمان‌ها به‌ویژه در سکته مغزی توسط پزشکان جوانی انجام شده که امکانات کافی (که بر نتیجه مؤثر می‌افتد) نداشتند و از کمبودهای بسیار رنج می‌بردند؛ این درمان‌ها که در شهر‌های کوچک و روستا‌ها حتی بهتر از شهر‌های بزرگ انجام شد، تنها با همت و وظیفه‌شناسی پزشکانی انجام شد که در کشور مانده‌اند و نه به کار زیبایی که به تخصص خود می‌پردازند؛ با این همه، هدف حملاتی هستند که مردم در اعتراض به کمبودهای واقعی سیستم سلامت انجام می‌دهند.

قتل دکتر داوودی پیام‌های مهمی دارد؛ درمان سکته‌های قلبی مرگبار آن‌قدر مفهوم تقدیر را خدشه‌دار کرده که حتی در بیماری‌ای که امید درمان یک از چند بیمار است‌ نیز انتظار بهبودی صددرصد داشته و در صورت مرگ به‌جای تقدیر و توجیهات چند‌هزار‌ساله، نه‌تنها طبیب را مقصر بلکه قاتل می‌دانند و حتی قصاص می‌کنند.

عجیب‌تر آنکه بسیاری هم دورادور به‌جای سکته قلبی، طبیب را قاتل می‌نامند. راستی چنین ذهنیتی که در آن مفهوم «تقدیر» به کلی فروریخته، چگونه می‌تواند با سایر مصائب پزشکی و غیرپزشکی خود کنار بیاید؟ و نقش عوامل متعددی را که برای خود او یا جامعه ناشناخته هستند، ‌دخیل بداند؟ اقدامات پزشکی و در یک کلام دانش مدرن در حال فروپاشی بنیاد‌های کهن هستند. قید‌و‌بندهایی که قدمت چند‌هزار‌ساله دارند و تاکنون عبور از این معبر دهشتناک چندده‌ساله را با ترسیم سقفی بر انتظارات و تلقین رضایت و دانستن قدر آنچه هست، تنها اندکی آسان‌تر می‌کردند. فروپاشی این ستون‌ها، البته راهی به سمت آینده است، اما در عین حال برداشته‌شدن حد و مرز و سقف انتظارات انسان‌هایی است که هزاران سال محدود و مسقف زندگی کرده بودند.

قرار نیست به گذشته بازگردیم و از خوف مشکلاتی که دانش مدرن به‌خصوص در جوامع بدوی‌تر ایجاد می‌کند، در سرپناه سست عادات قدیم، جا خوش کنیم؛ این کار دیگر غیرممکن است و آن سرپناه به شکلی برگشت‌ناپذیر ویران شده. همان دولتی که هنوز مهم‌ترین امکاناتش در اختیار کسانی است که می‌خواهند آن سرپناه را ترمیم کنند و از این تلاش دست نمی‌کشند، به شکل اجتناب‌ناپذیری بانی گسترش دانش جدید با سلحشورانی از نوع جدید در اقصی‌نقاط کشور بوده است. سلحشورانی سفیدپوش با سلاحی به نرمی و نازکی یک روان‌نویس! و کتاب‌هایی که دیگر حتی جسمی ندارند و در کسری از ثانیه به شکلی نورانی ظاهر می‌شوند. این جبر تاریخ است، بوده و خواهد بود. راهی جز‌ حرکت به جلو وجود ندارد. وزارت بهداشت با وجود تمام این مشکلات باید:

 طرح‌های ٧٢٤ و ٢٤٧ را تا دورترین و عقب‌مانده‌ترین شهر‌ها و روستاها گسترش بدهد. تداوم اعمال دانش نه‌تنها توانایی‌هایش بلکه احتیاط‌‌ها و ناتوانی‌ها را هم نشان خواهد داد و به واقع‌بینی خواهد انجامید.

 جز دولت، به‌عنوان مهم‌ترین دستاورد تاریخ بشر، هیچ نیروی دیگری قادر به تأمین سلامت برای همه مردم با هر سطحی از فرهنگ در بخش‌های به‌شدت گوناگون کشور نیست.

 گسترش دانش در این همه شهر و روستا تنها با سلحشورانی امکان‌پذیر است که حالا معلوم شد چه خطراتی تهدیدشان می‌کند. درمان مردم در مهم‌ترین نیازهایشان، سکته قلبی و مغزی، کار دشوار و خطرناکی است که باید با تمام مشکلاتش، حتی مرگ، در نظر آید.

 همین الان پزشکان جوان زن و مرد در تمام ٢٤ ساعت در حال درمان‌های قلبی و مغزی‌ای هستند که نتیجه آن را نمی‌توان تضمین کرد و نمی‌توان دریافت پشت آن در لغزان چه کسانی در انتظار ایستاده‌اند، با لبخند و همدردی یا با چاقو و کلاشنیکف؟ آری اشتباه نگفتم طبیبی که بعد از تلاش فراوان بیمارش را از دست می‌دهد، لایق همدردی است نه گلوله.

 درمان‌های مدرن که طبیبان وظیفه دارند انجام دهند، متعلق به دنیایی هستند که از سایر جنبه‌ها هم پا به دنیای مدرن گذاشته‌اند؛ نه‌تنها از نظر امکانات درمانی و اطلاعات عمومی، بلکه مهم‌‌تر از آن خصوصیات فرهنگی‌ای که نحوه نگرش به درمان و انتظار از آن را تعیین می‌کنند. این آخری در اختیار طبیبان نیست تنها، در اختیار دولت هم نیست، در اختیار بخش‌هایی است که می‌توانند بر فرهنگ عمومی تأثیر بگذارند؛ رسانه‌ها، هنرمندان و... .

برچسب ها: قتل پزشک
نظرات بینندگان