کد خبر: ۳۶۹۸۶۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۰ - ۱۵ آبان ۱۴۰۴ - 2025November 06

فردگرایی عامل پنهان تنش در زندگی مشترک است

وقتی هر یک از طرفین تنها به خواسته‌ها، نیاز‌ها و منافع شخصی خود می‌اندیشد، دیگری را نمی‌بیند و درک نمی‌کند و همین امر زمینه‌ساز افزایش تنش‌ها و کاهش همدلی می‌شود، پس فردگرایی عاملی پنهان، اما مؤثر در طلاق است. در چنین شرایطی، زوج‌ها یا ناگزیر به تحمل یکدیگر می‌شوند یا تصمیم به جدایی می‌گیرند

شفاآنلاین »سلامت» محدثه نیازی مشاور کودک و خانواده است. خود دارای شش فرزند است و در گفت‌وگویی صمیمی از تغییر سبک زندگی و تأثیرات آن بر درک نسل جدید از ازدواج می‌گوید. وی معتقد است باید تعادل میان خواسته‌های مدرن و ارزش‌های سنتی در ازدواج به سبک اسلامی برقرار کرد. البته که این مشاور خانواده واکاوی از نقش شبکه‌های اجتماعی و تهدید آرامش خانواده‌ها دارد و معتقد به شکل‌گیری انتظارات غیر واقعی میان جوانان ازسوی این شبکه‌هاست و در واقع از تهدید فردگرایی بر زوجیت میان نسل جوان صحبت می‌کند.

به گزارش شفاآنلاین متن این گفت‌و‌گو را بخوانید. 
 
به نظر شما تغییرات سبک زندگی در نسل‌های جدید چه تأثیری بر درک ما از مفهوم ازدواج و تعهد گذاشته است؟
به‌طور طبیعی، سبک زندگی هر فرد تأثیر مستقیمی بر نوع تفکر او دارد و بالعکس نوع تفکر نیز بر شیوه زندگی انسان اثر می‌گذارد. نسل جدید ما در سال‌های اخیر در معرض تهاجم فرهنگی و فکری چندجانبه‌ای از سوی دشمنان قرار گرفته و بدون تردید، سبک زندگی آنان نیز تحت تأثیر این هجمه دچار تغییراتی - چه مثبت و چه منفی - نسبت به نسل‌های گذشته شده است. زمانی‌که طی چند دهه، از طریق ابزار‌های گوناگون رسانه‌ای، جوامع غربی «متمدن و پیشرفته» و جامعه خودی «عقب‌مانده و جهان سومی» معرفی شدند، طبیعی است جوان ایرانی برای دستیابی به پیشرفت، الگوی زندگی غربی را برگزیند. البته باید اذعان کرد در این مسئله، ما نیز تا حدی مقصریم، زیرا در سال‌های نخست، در برابر این تهاجم فرهنگی سکوت کردیم و واکنشی درخور نشان ندادیم، هرچند در سال‌های اخیر اقدامات مؤثری برای مقابله با آن در حال انجام است. نتیجه انتخاب سبک زندگی غربی، همانند شدن در طرز فکر و شیوه زندگی با آن جوامع است. این در حالی است که مفهوم ازدواج در فرهنگ غرب تفاوتی آشکار و بنیادین با مفهوم ازدواج در فرهنگ اسلامی ما دارد؛ فرهنگی که بر تعالیم الهی استوار است. در غرب، ازدواج غالباً پس از پایان تحصیلات، یافتن شغل مناسب و دستیابی به ثبات مالی انجام می‌شود، اما در آموزه‌های اسلامی توصیه شده است فرد به‌محض رسیدن به بلوغ و احساس نیاز ازدواج کند تا دچار گناه نشود. خداوند نیز وعده داده است از فضل بیکران خویش او را بی‌نیاز خواهد کرد. 
در نگاه غربی، ازدواج اغلب نوعی محدودیت تلقی می‌شود، در حالی‌که در اسلام، ازدواج سکوی رشد و تعالی مادی، معنوی و اجتماعی انسان معرفی شده است. تغییر در سبک زندگی سبب شده است نگرش اجتماعی نیز دگرگون شود. به‌عنوان نمونه، امروزه اگر فردی در سن ۱۸‌سالگی ازدواج کند، به‌جای آن‌که از حمایت جامعه برخوردار شود، معمولاً باید به پرسش و قضاوت دیگران پاسخ دهد که چرا در این سن ازدواج کرده است. 

چطور می‌توان بین خواسته‌های مدرن افراد و ارزش‌های سنتی ازدواج تعادل برقرار کرد؟
پیش از هر چیز، باید روشن شود مقصود از «خواسته‌های مدرن» و «ارزش‌های سنتی» چیست. اگر منظور از خواسته‌های مدرن، تمایلات و نیاز‌هایی باشد که با شرع و عرف جامعه در تضاد نیستند و منظور از ارزش‌های سنتی، ارزش‌هایی باشد که ریشه در تعالیم دینی و اصول اخلاقی دارند، در این صورت می‌توان میان این دو تعادل ایجاد کرد. این تعادل از مسیر گفت‌وگوی سازنده، آگاهی‌بخشی، مشورت، شناخت و درک متقابل، انعطاف‌پذیری و احترام متقابل امکان‌پذیر است. برای نمونه، ولیمه دادن در شب عروسی از ارزش‌های سنتی ازدواج به شمار می‌رود، اما نحوه برگزاری آن- از جمله محل مراسم، نوع پذیرایی، فهرست میهمانان و شیوه اجرا - می‌تواند بر اساس خواسته‌های مدرن تنظیم شود بی‌آن‌که با اصول و ارزش‌های دینی در تعارض باشد. 

فردگرایی تا چه اندازه در افزایش تنش‌ها و کاهش همدلی در زندگی مشترک مؤثر بوده است؟
فردگرایی یکی از پیامد‌های بارز سبک زندگی غربی است، زیرا در جوامع غربی، بسیاری از مفاهیم و ارزش‌ها بر پایه منافع فردی تعریف می‌شوند در حالی که در دین اسلام، اصل بر اجتماع‌محوری است و نخستین نهاد اجتماعی، یعنی خانواده، جایگاهی مقدس و والاست. هر عاملی که موجب تضعیف این نهاد شود، در نگاه دینی امری ناپسند و مذموم به شمار می‌آید چنان‌که در روایات آمده است طلاق، عرش الهی را به لرزه درمی‌آورد. بنابراین فردگرایی با این منطق اجتماعی و خانوادگی سازگار نیست. 
برای شکل‌گیری یک زندگی مشترک پایدار، زن و مرد باید از «من» بودن فاصله بگیرند و در قالب یک «ما» معنا یابند، زیرا تداوم زندگی مشترک در گرو همین همدلی و اتحاد است. وقتی هر یک از طرفین تنها به خواسته‌ها، نیاز‌ها و منافع شخصی خود می‌اندیشد، دیگری را نمی‌بیند و درک نمی‌کند و همین امر زمینه‌ساز افزایش تنش‌ها و کاهش همدلی می‌شود، پس فردگرایی عاملی پنهان، اما مؤثر در طلاق است. در چنین شرایطی، زوج‌ها یا ناگزیر به تحمل یکدیگر می‌شوند یا تصمیم به جدایی می‌گیرند. برای کاهش تنش‌ها و افزایش همدلی ضروری است زوجین هر روز زمانی را به گفت‌وگویی صمیمی و محبت‌آمیز اختصاص دهند و با افزایش آگاهی خود در زمینه شناخت متقابل، پیوند عاطفی و فکری میانشان را استوارتر سازند. 

بعضی معتقدند مقایسه مداوم زندگی‌ها در شبکه‌های اجتماعی، آرامش خانواده‌ها را تهدید می‌کند. نظر شما چیست؟ فضای مجازی امروز چه نقشی در شکل‌گیری انتظارات غیرواقعی از ازدواج دارد؟
شبکه‌های اجتماعی همچون تیغی دو لبه‌اند؛ از یکسو می‌توانند ابزار ارتباط، آموزش و تبادل تجربه باشند و از سوی دیگر، در صورت استفاده نادرست، آثار منفی و مخربی بر زندگی فردی و خانوادگی بر جای می‌گذارند. یکی از آسیب‌های جدی فضای مجازی، انتشار روزمرگی‌ها و لحظات زندگی توسط کاربران است. متأسفانه اغلب افراد تنها بخش‌های زیبا، شاد و مطلوب زندگی خود را به نمایش می‌گذارند و از بیان سختی‌ها، مشکلات و واقعیت‌های تلخ خودداری می‌کنند. در نتیجه، دیگران با مشاهده این تصاویر و روایت‌های گزینشی تصور می‌کنند زندگی واقعی آن افراد همان چیزی است که در شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شود و ناخودآگاه زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه می‌کنند. این مقایسه مداوم - به‌ویژه از پایین به بالا - در طول زمان موجب احساس ناکامی، سرخوردگی و نارضایتی می‌شود، زیرا فرد دیگران را خوشبخت و خود را محروم و ناتوان می‌پندارد. چنین احساسی آرامش درونی را سلب می‌کند و در نتیجه، روابط خانوادگی نیز دچار تنش می‌شود. فردی که دائماً در معرض این مقایسه‌ها قرار دارد، ممکن است خوبی‌ها و تلاش‌های اعضای خانواده‌اش را نبیند و انتظارات غیرواقعی از آنان داشته باشد تا بتواند همان تصویری را بسازد که در فضای مجازی مشاهده کرده است. در واقع، فضای مجازی نوعی کمال‌گرایی افراطی را ترویج می‌دهد؛ این باور که انسان باید همیشه در بهترین وضعیت ممکن باشد، در حالی‌که واقع‌گرایی اقتضا می‌کند خواسته‌ها و توقعات فرد متناسب با استعداد‌ها و امکاناتش باشد. خوشبختی حقیقی در سایه رضایت، قناعت، تلاش و توکل بر خداوند حاصل می‌شود. هر فرد باید قدر داشته‌های خود را بداند، برای بهبود شرایط زندگی‌اش بکوشد و در تمام مراحل زندگی، یاد خدا را در دل زنده نگه دارد و شاکر نعمت‌های او باشد. 

زنان امروز در کنار نقش سنتی خانواده، مسئولیت‌های اجتماعی و اقتصادی بیشتری برعهده دارند، این تغییر چه پیامد‌هایی بر روابط زناشویی داشته است؟
اسلام از آغاز، نقش‌های اجتماعی و اقتصادی زنان را به رسمیت شناخته و همواره از حضور آنان در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حمایت کرده است. با این حال، در کنار این مسئولیت‌ها، وظیفه‌ای مهم‌تر و اساسی‌تر برای زن تعریف شده که هیچ‌کس جز او قادر به انجام آن نیست و آن نقش مادری و تربیت انسان است. تنها زن است که می‌تواند انسانی را در وجود خود پرورش دهد و سپس او را در مسیر رشد و تعالی انسانی هدایت کند. طبیعی است اگر مسئولیت‌های اجتماعی و اقتصادی، انجام این وظیفه خطیر را مختل کنند و زن نتواند به‌درستی به نقش تربیتی خود بپردازد، لازم است این مسئولیت‌ها مورد بازنگری قرار گیرند. متأسفانه در روزگار ما به نقش‌های اجتماعی و اقتصادی زنان بیش از اندازه بها داده می‌شود، در حالی‌که نقش خانه‌داری، همسرداری و مادری - که مقدمه تربیت صحیح فرزند است - نه‌تنها کم‌اهمیت شمرده می‌شود، بلکه گاه ضد ارزش معرفی می‌گردد. در حالی که نادیده گرفتن این نقش‌ها، آرامش زن، خانواده و در نهایت جامعه را سلب می‌کند. برای درک بهتر این موضوع، کافی است دو تصویر از زندگی خانوادگی را مقایسه کنیم. در خانواده‌ای که پدر، مادر و فرزندان هر یک در جایگاه خود حضور دارند، روز با صدای محبت‌آمیز پدر آغاز می‌شود، خانواده پس از نماز صبح، سر سفره صبحانه‌ای که مادر با عشق آماده کرده است، می‌نشینند، فرزندان با دعای خیر و بدرقه مادر به مدرسه می‌روند و پدر راهی محل کار می‌شود. عصرگاه، مادر با آغوش باز از فرزندان استقبال می‌کند، به سخنانشان گوش می‌دهد و فضای خانه سرشار از محبت و آرامش است. هنگام شب نیز پدر با شوق به خانه بازمی‌گردد و دیدار دوباره او و مادر، خستگی روز را از تن هر دو بیرون می‌برد. چنین خانه‌ای مأمن آرامش، عشق و رشد است. 
اما در خانه‌ای که زن و شوهر هر دو درگیر کار‌های بیرون از منزلند و زمان اندکی برای تعامل خانوادگی باقی می‌ماند، خانواده به تدریج از همدلی و صمیمیت فاصله می‌گیرد. صبح‌ها مادر با شتاب فرزندان را بیدار می‌کند و پیش از آن‌که با آرامش کنارشان بنشیند، خانه را ترک می‌کند. ظهر که بازمی‌گردد، خسته و بی‌انرژی است، بچه‌ها بی‌حوصله‌اند و گفت‌و‌گو‌ها سطحی و کوتاه می‌شود. شب نیز پدر وارد خانه‌ای می‌شود که اعضایش خسته و پراکنده‌اند. چنین وضعی، اگر تداوم یابد، به مرور گرمای عاطفی خانواده را کاهش می‌دهد و روابط زناشویی را سرد و رسمی می‌سازد. بنابراین هرچند فعالیت اجتماعی و اقتصادی زنان ارزشمند و سازنده است، اما باید به گونه‌ای تنظیم شود که نقش مادری و همسری که بنیان خانواده و آرامش جامعه بر آن استوار است، تحت‌الشعاع قرار نگیرد. تعادل میان این نقش‌ها، کلید حفظ سلامت خانواده و پایداری روابط زناشویی است. 

مردان چگونه می‌توانند خود را با این تغییر نقش‌ها هماهنگ کنند تا خانواده دچار تعارض نشود؟ اساساً این نگاه درست است؟ 
در سؤال قبل هم توضیح دادم برای نقش زن جایگزینی وجود ندارد ولی اگر به ناچار، حضور زن در خانه کم شد، مرد باید تلاش کند این کاهش حضور را با درک متقابل، انعطاف‌پذیری یا انجام دادن برخی مسئولیت‌های زن (همپوشانی) جبران کند ولی به‌طور کلی تغییر نقش‌ها درست نیست و نظم زندگی را دچار اختلال می‌کند. 

آیا هنوز می‌توان از الگو‌های سنتی ازدواج به‌عنوان مرجع ثبات خانواده استفاده کرد؟ 
بله شدنی است ولی ابتدا باید الگو‌های سنتی را تعریف کرد. خواستگاری از طریق خانواده، صحبت کردن در فضای غیر احساسی و به دور از هیجانات، تحقیقات جامع و مانع برای هر دو طرف همه از الگو‌های سنتی ازدواج هستند که همیشه مفید بوده و مرجع ثبات خانواده هستند. 

چه بخش‌هایی از خانواده سنتی باید حفظ شود و کدام بخش‌ها نیاز به بازتعریف دارند؟
نقش همسری، مادری، پدری و فرزندی نه تنها باید حفظ شوند، بلکه باید تقویت هم شوند و هرکس در جایگاه واقعی خودش قرار بگیرد ولی در حیطه تقسیم مسئولیت‌ها شاید بتوان تغییراتی ایجاد کرد مثلاً اینکه همه وظایف داخل منزل به عهده مادر باشد و فرزندان هیچ وظیفه‌ای جز درس خواندن نداشته باشند، باید تغییر کند و همه کار‌های منزل از نظافت و شست‌وشو و پخت و پز گرفته تا خرید مایحتاج، بین اعضای خانواده تقسیم شود یا مثلاً اینکه فقط پدر کار کند و بقیه اعضای خانواده فقط خرج کنند، باید تغییر کند. فرزندان پسر هم بعد از مدرسه رفتن می‌توانند در محل‌های مناسب و مورد تأیید والدین مشغول کار شوند. 

چطور می‌توان در عین حفظ ارزش‌های فرهنگی و دینی به نیاز‌های نسل جدید در ازدواج پاسخ داد؟
اگر ارزش‌های فرهنگی و دینی به‌درستی و با زبانی روان و قابل‌درک برای نسل جوان تبیین شوند، آنان به‌راحتی آن را می‌پذیرند، زیرا این ارزش‌ها با فطرت انسان سازگارند. هر زمان که شاهد تقابل نسل جوان با ارزش‌ها بوده‌ایم، ریشه آن در کم‌کاری ما در معرفی و تبیین صحیح این مفاهیم نهفته است، نه در ذات ارزش‌ها. در حقیقت، زیبایی و جذابیت درونی و فطری ارزش‌های الهی و فرهنگی آن‌چنان است که می‌تواند دل‌های جوانان را به سوی خود جلب کند. زمانی که این ارزش‌ها به‌درستی شناسانده شوند، خود جوانان قادر خواهند بود شیوه‌های نو و متناسب با شرایط زمانه را برای تحقق و پیاده‌سازی آنها بیابند. بنابراین راه پاسخ به نیاز‌های نسل جدید در حوزه ازدواج، نه کنار گذاشتن ارزش‌ها، بلکه بازشناسی، بازبیان و به‌روزرسانی زبان انتقال آنهاست تا نسل جوان، پیوندی آگاهانه میان ایمان، فرهنگ و خواسته‌های معاصر خود برقرار کند./جوان

نظرات بینندگان