کد خبر: ۳۶۸۸۹۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۴ - ۲۶ مهر ۱۴۰۴ - 2025October 18
پدیده «بی‌کسی در بیمارستان»/

بیماران رها شده، روی تلخ افزایش هزینه‌های درمان

طیبه دهباشی درباره وضعیت بیماران اعصاب و روان رهاشده می‌گوید: «بیماران اعصاب و روان که رها شدند، باور به بیمار بودن ندارند و برای درمان مراجعه نمی‌کنند.»

شفاآنلاین »سلامت»  مواجه‌شدن با «بی‌کسی» می‌تواند در موقعیت‌های مختلف اتفاق بیفتد، اما تنهایی در بیمارستان یکی از سخت‌ترین آن‌هاست؛ تنها بیمار شدن، تنها روی تخت خوابیدن، تنها درمان شدن و تنها مردن. 

به گزارش شفاآنلاین  «مریض شدن بدترین نوع فهمیدن بی‌کسی است.» این جمله را یکی از کاربران شبکه ایکس نوشته است. اسماعیل هم کاربر دیگری است که چندوقت پیش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «روزهای سختی را گوشه بیمارستان سپری می‌کنم. چندروز است بستری‌ام و هرروز بدتر می‌شوم. می‌دانم ماندنی نیستم. از مرگ نمی‌ترسم از تنهایی مردن، از اینکه کسی نیست حتی من را خاک کند، می‌ترسم. قصه تلخ من با تلخی و درد تمام شد.»

اسماعیل پس از انتشار این توئیت، موج گسترده‌ای از حمایت‌های مردمی دریافت کرد که درنهایت او را به این تصمیم رساند که توئیت‌اش را پاک کند و از مِهر مخاطبانش تشکر کند. 

اما همه آن‌ها که روزهای بیماری را در تنهایی سپری می‌کنند، از این شانس برخوردار نیستند. در بعضی بیماری‌ها مانند بیماری‌های اعصاب و روان، وضعیت پیچیده‌تر هم می‌شود. مراکز درمانی، این بیماران را درصورتی‌که بدون همراه باشند، پذیرش نمی‌کنند، حتی اورژانس هم حاضر به خدمت‌رسانی به این بیماران بدون حضور پلیس ۱۱۰ در محل نیست و پلیس هم تنها در صورتی در محل بیمار حاضر می‌شود که حکمی برای این تردد دریافت کرده باشد.

در نتیجه این شرایط، بیماران اعصاب و روان در شرایط اورژانسی، تنها می‌توانند از اورژانس‌های خصوصی استفاده کنند که هزینه بسیار زیادی به آن‌ها تحمیل می‌کند. 

اما فقط بیماران اعصاب و روان نیستند که خیلی اوقات در مسیر درمان تنها می‌مانند؛ بررسی‌ها نشان می‌دهد در چندسال گذشته و با افزایش هزینه‌های درمان، تعداد زیادی از افراد دارای بیماری‌های مزمن یا مبتلا به سرطان هم به تنهایی، بار درمان را به دوش می‌کشند؛ بیمارانی که با بیماری‌های مزمن دست‌وپنجه نرم می‌کنند در معرض تنهایی بیشتر در روند درمانند. 

این را تعدادی از پرستاران بخش‌های مختلف بیمارستان‌های تهران هم تایید می‌کنند. محمد نظری، پرستار بخش دیالیز یکی از بیمارستان‌های تهران است و درباره مشاهداتش از بخش دیالیز می‌گوید: «بسیاری از آن‌ها مجبورند تنها بیایند و بروند و این کار برایشان بسیار سخت است.»

بیماران دیالیزی مجبورند در حالت عادی، هفته‌ای سه جلسه برای چهار ساعت از خانه بیرون بیایند، به بیمارستان برسند و زیر دستگاه دیالیز بروند: «گاهی علائم حیاتی اجازه این را که بیمار چهار ساعت مداوم زیر دستگاه باشد، نمی‌دهد و شرایط آن‌ها بسیار بدتر است. ما بیمارانی را داریم که ۱۵ سال است برای دیالیز می‌آیند و می‌روند. بسیاری از خانواده‌ها به‌دلیل طولانی‌بودن این پروسه درمان، همراه بیمار نیستند و بعضی از آن‌ها به‌دلیل تنهایی، مجبورند شب به مراکز درمانی مراجعه کنند و تا ۱۲ شب برای دیالیز در بیمارستان می‌مانند.»

همه این موارد در شرایط عادی است اما گاهی شرایط به‌شکلی پیش می‌رود که به‌عنوان مثال فشار خون اجازه نمی‌دهد پروسه دیالیز کامل شود و بیمار باید برود و فردای آن روز مراجعه کند: «همراهی خانواده با آن‌ها بسیار سخت است و من پیرزنان و پیرمردان تنهایی را دیدم که برای دیالیز به بیمارستان می‌آیند. برخی از آن‌ها توان رفت‌وآمد با آژانس را دارند اما برخی مجبورند با اتوبوس و وسایل‌نقلیه عمومی تردد می‌کنند.» 

بیماران دیالیزی درگیر ضعف عمومی‌اند، در طول چهار ساعت، تمام خون بدن آن‌ها به دستگاهی منتقل می‌شود، مواد زائد آن برداشت می‌شود و دوباره به بدن‌شان برمی‌گردد: «این پروسه می‌تواند باعث ضعیف‌ترشدن بدن آن‌ها شود و کافی است زمین بخورند تا دچار شکستگی شوند.»

در حین دیالیز، بیمار ممکن است دچار خونریزی شود یا پس از آنکه دستگاه از آن‌ها جدا شد، ممکن است جای سوزن دیالیز دچار خونریزی شود: «به همه این دلایل باید همیشه همراه داشته باشند و نیاز به حمایت دارند، اما بسیاری مواقع تنها هستند و اتفاقاتی هم برایشان می‌افتد.» 

نظری می‌گوید، تنها انجام دادن کارهای ابتدایی برای هر مریضی سخت است اما امکانات بیمارستان هم به این شکل نیست که برای تمام این موارد بتواند یک‌نفر را در نظر بگیرد: «این بیماران برای رفتن به سرویس بهداشتی در بیمارستان پس از انجام دیالیز، می‌توانند آسیب ببینند و تنها کاری که انجام می‌شود انتقال آن‌ها به اورژانس است. اما برای پیشگیری ما نمی‌توانیم برای‌شان ماشین بگیریم، آن‌ها را سوار ماشین کنیم و از رسیدن‌شان به خانه مطمئن شویم. چنین امکاناتی برای ما وجود ندارد.» 

اگر بیماری به هر دلیلی در بیمارستان جانش را از دست دهد و تنها باشد، برای مدتی در سردخانه بیمارستان می‌ماند و نهادهای مسئول تلاش می‌کنند با اطلاع‌رسانی، خویشاوندانش را پیدا کنند: «اگر کسی پیدا نشود، با هماهنگی نیروی انتظامی این موضوع صورتجلسه می‌شود، سپس تحویل بهشت زهرا می‌شود.» 

سرطان هم بیماری دیگری است که بیمارانش را به تنها طی‌کردن پروسه درمان کشانده است. کریم عابدینی، پرستار بخش شیمی‌درمانی بزرگسالان در یکی از بیمارستان‌های تهران است و درباره علت‌های مراجعه تنهایی بیماران برای انجام شیمی‌درمانی می‌گوید: «ما مریض‌هایی داریم که از شهرستان می‌آیند، وسع مالی برای تهیه جا ندارند و با مشکل روبه‌رو هستند و همین باعث می‌شود که در برخی موارد، مریض تنها بماند و همراهی نداشته باشد.» 

به گفته او مریض‌های سرپایی هم که برای شیمی‌درمانی مراجعه می‌کنند حتماً نیازمند همراه هستند چون تهیه داروی شیمی‌درمانی یک پروسه خاص دارد و در تمام داروخانه‌ها قابل تهیه نیست: «بدون حضور همراه، مریض به سختی می‌تواند این کارها را انجام دهد. وضعیت نیروی انسانی در بیمارستان‌های ما هم به‌اندازه‌ای نیست که بگوییم مریض بدون همراه می‌تواند به بیمارستان مراجعه کند.» 

پرستاران بر این باورند که استاندارد درست و بین‌المللی این است که مریض در بیمارستان بستری شود و خانواده تنها در زمان ملاقات به او سر بزنند: «اما بیمارستان‌ها در زمینه نیروی پرستار و کمک‌پرستار با کمبود مواجه‌اند و در بخشی که نزدیک به ۳۰ مریض دارد، دو پرستار و یک کمک‌پرستار وجود دارد که کمک‌پرستار هم در یک بخش ثابت نیست و در بخش‌های مختلف تردد می‌کند. این شرایط باعث می‌شود که برای انجام برخی خدمات به بیماران مانند تعویض لباس یا ملحفه یا راه‌بردن، آن‌ها نیازمند همراه باشند. مریضی که همراه نداشته باشد و بدحال باشد، با دردسرهای زیادی روبه‌رو می‌شود.» 

عابدینی از وضعیت بخش پرستاری فعلی در بیمارستان‌ها گلایه می‌کند: «ما از نظر امکانات و تعداد نیرو در سطح استاندارد جهانی نیستیم و کادر درمان پرستاری و کمک‌پرستاری که هتلینگ مریض را انجام می‌دهد در سطح استاندارد جهانی نیست.» او با اشاره به روند سالمندی پیش‌روی جامعه می‌گوید: «هرچه جامعه ما سالمندتر شود، نیاز به خدمات درمانی و مراقبتی بیشتری دارد. سالمند لزوماً پس از بهبود به زندگی طبیعی برنمی‌گردد و پس از برطرف‌شدن دوره حاد بیماری هم نیازمند مراقبت است. 

یک آپاندیس اگر برای فرد سالمند بخواهد انجام شود، نیازهای درمانی و مراقبتی متفاوتی دارد. فرآیند درمان و ترخیص آن‌ها با دیگر افراد متفاوت است و برنامه‌ریزان باید برای این وضعیت فکری بکنند که شرایط فعلی را تغییر دهد.»

عابدینی به فارغ‌التحصیل‌شدن سالانه ۱۲ هزار در رشته پرستاری اشاره می‌کند و می‌گوید: «اما به این میزان وارد بازار کار نمی‌شوند و این مسئله نیازمند اصلاح برخی رویه‌هاست که تغییر کند. پرستاری که مهاجرت می‌کند هم رنجی را تحمل می‌کند اما می‌رود، چون حجم کار و میزان دریافتی او متفاوت است؛ وگرنه افراد با دل خوش مهاجرت نمی‌کنند.» 

سالمندان و بیماران اعصاب و روان رهاشده

حالا سال‌هاست که فعالان حوزه سلامت درباره پایین‌بودن استانداردهای بین‌المللی در بیمارستان‌های ایران هشدار می‌دهند. شاخص‌های تعداد بیمار برای هر پرستار و حقوق پرستاران، دو مسئله‌ای است که سبب‌شده وجود همراه در بیمارستان، امری ضروری باشد که نبودنش تبعات بسیاری برای بیماران به‌همراه خواهد داشت.

ازسوی‌دیگر، فشارهای اقتصادی و گران‌بودن پروسه درمان بیماری‌های مزمن، باعث‌شده تعدادی از بیماران درگیر بیماری‌های مزمن، رها شوند و مراقبی نداشته باشند. پرستاران می‌گویند موج سالمندی‌ای که ایران در آستانه آن ایستاده، می‌تواند شرایط را از آنچه هست بدتر هم بکند. 

محمد شریفی‌مقدم، دبیرکل خانه پرستار می‌گوید موج سالمندی شروع شده، هزینه درمان افزایش یافته و وظیفه دولت است که خدمات سلامت را برقرار کند و برای سالمندان برنامه‌های مشخص داشته باشد: «اما تاکنون برنامه‌ای برای این گروه جمعیتی وجود ندارد و همین حالا هم به‌دلیل خدماتی که دریافت نمی‌کنند گاهی جان‌شان را از دست می‌دهند؛ چون رها می‌شوند.»

در مسئله بیماران اعصاب و روان، این موضوع پیچیدگی بیشتری هم پیدا می‌کند چون همچنان اورژانس روانپزشکی در کشور به‌راه نیفتاده و مراکز درمانی هم این بیماران را بدون داشتن همراه، پذیرش نمی‌کنند. 

طیبه دهباشی، مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران اسکیزوفرنیا (احبا) از کم‌کاری‌های دولت در زمینه رساندن خدمات درمانی مناسب به بیماران اعصاب و روان انتقاد می‌کند: «دولت خیلی کارها باید می‌کرد و نکرد و بیماران روانپزشکی را به‌شکل مزاحم برای خودش دید و ما دیگر انتظاری از دولت نداریم.» او درباره وضعیت بیماران اعصاب و روان رهاشده به «هم‌میهن» می‌گوید: «بیماران اعصاب و روان که رها شدند، باور به بیمار بودن ندارند و برای درمان مراجعه نمی‌کنند. 

آن‌ها بیماری‌شان را قبول ندارند و به‌همین‌دلیل تعداد بیماران بدون همراه در درمانگاه‌ها یا مراکز درمانی کم است.» بیماران اعصاب و روان باید همراه خانواده به مراکزی درمان بیایند و اگر رها شده باشند، درمان را پیگیری نمی‌کنند، بیمارستان‌ها هم بیمار اعصاب و روان تنها را پذیرش نمی‌کنند: «به‌همین‌دلیل هم مسئله آن‌ها با سایر بیماران متفاوت است.» 

شکل و عمق تنهایی بیماران اعصاب روان به‌دلیل شرایط آن‌ها متفاوت با دیگر بیماران تنهاست: «آن‌ها به‌دلیل برچسب بیماری، منزوی می‌شوند. در جمع‌های خانوادگی نیستند؛ یا خودشان کناره‌گیری می‌کنند یا اعضای فامیل از آن‌ها می‌هراسند و مایل به دیدن‌شان نیستند و تنهایی آن‌ها دائمی است. به‌عنوان مثال، بیمار شیمی‌درمانی یا بهبود پیدا می‌کند یا اگر درمان جواب ندهد، جانش را از دست می‌دهد. اما بیماران اعصاب و روان عمر طولانی دارند و تنهایی آن‌ها مداوم است و مشکلات متفاوت‌تری دارند.»

انجمن احبا با گروهی از روانپزشکان ایرانی در انگلستان که در کنگره سالانه روانپزشکی شرکت می‌کنند در ارتباط است. 

انجمن از آن‌ها خواسته به مرکز آن‌ها بیایند و با هم تعامل داشته باشند: «ما هرچه بیشتر درباره شرایط می‌گفتیم، آن‌ها بیشتر تعجب می‌کردند و می‌گفتند ما نمی‌دانیم شما چرا انقدر درباره خانواده حرف می‌زند. در انگلستان آن‌ها خدمات خارج از مرکز انجام می‌دادند و می‌گفتند خانواده را در طول دوران درمان نمی‌بینند.»

سیستم خدمات اجتماعی برای بیماران اعصاب و روان در بیشتر کشورها به این شکل است که بیمار در بیمارستان بستری می‌شود، زمانی هم که مرخص می‌شود، در خانه‌های بین‌راهی است، سپس به مراکز روزانه می‌رود و درنهایت خانه‌هایی وجود دارد که آن‌ها می‌توانند در آن زندگی کنند. 

اگر هم به خانه خودشان بروند، مددکار مرتب به آن‌ها سر می‌زند و دولت متولی این بیماران است: «در کشور ما این بیماران هیچ حمایتی که بتواند بار کوچکی از خانواده سبک کند را ندارند. متولی بیماران مزمن اعصاب و روان در کشور ما سازمان بهزیستی است که نه سواد این کار را دارد، نه سیاست‌های آن برای آن‌ها کارساز است. این سازمان برای این بیماران مستمری بسیار اندکی در نظر گرفته که شامل همه آن‌ها هم نمی‌شود.»

این مستمری به همه بیماران اعصاب و روان تعلق نمی‌گیرد، تنها کسانی که بیمه نیستند یا شرایط خاصی دارند، می‌توانند این مستمری را دریافت کنند: «آن‌ها به مرکزی مانند ما هم یارانه‌ای می‌دهند که افراد بتوانند از خدمات ما استفاده کنند. 

اما بیماران باید در دل خانواده زندگی کنند و خانواده آن‌ها را به مرکز می‌آورد و می‌برد و هیچ مسئولیت دیگری روی دوش بهزیستی نیست.»

دهباشی می‌گوید مراکز شبانه‌روزی آخرین جایی است که باید بیماران در آن بستری شوند اما همان‌ها هم مراکز خصوصی هستند که مجوز گرفتند و براساس اینکه درآمدی داشته باشند ایجاد شدند: «اگر بیماران بخواهند به مراکز شبانه‌روزی بروند و اگر تحت پوشش بهزیستی باشند، از هزینه ۴۰ میلیون تومانی ماهانه مرکز تنها شش میلیون تومان را بهزیستی می‌پردازد و بقیه هزینه به عهده خانواده است.» 

شرایط اقتصادی باعث همراهی نکردن خانواده ها با بیماران

بسیاری از خانواده‌ها به‌دلیل داشتن بیمار اعصاب و روان اگر قدرت اقتصادی مناسبی هم داشتند، آن را از دست دادند: «یکی از افراد خانواده نه‌تنها نمی‌تواند به لحاظ اقتصادی نقشی داشته باشد، بلکه فرد دیگری هم باید کار نکند که از او مراقبت کند. درنتیجه کل خانواده از نظر اقتصادی از جایگاهش پایین‌تر می‌آید و به‌همین‌دلیل هم خانواده توان پرداخت هزینه بستری در مراکز شبانه‌روزی را ندارد.» 

به گفته او در این مراکز بیمارانی بستری می‌شوند که وضعیت مالی خوبی دارند. تمام آنچه دهباشی درباره وضعیت بیماران اعصاب و روان می‌گوید، دلایلی است که سبب می‌شود خانواده‌ها مریض‌های اعصاب و روان را رها کنند: «ما در میان بیماران خودمان کسانی را داشتیم که پس از مرگ پدر و مادرشان، دیگر اعضای خانواده از آن‌ها مراقبت می‌کردند و پس از مدتی فرد بیمار گم شد و آن‌ها اصلاً دنبال او نگشتند. 

ما به‌عنوان مرکزی که پیگیر کارهای درمانی‌شان بود، با چند جا تماس گرفتیم اما نتوانستیم آن‌ها را پیدا کنیم اما خانواده به دنبال‌شان نبودند.» بخشی از بیماران رهاشده همان افرادی هستند که در جامعه به‌شکل کارتن‌خواب دیده می‌شوند اما همان‌ها هم سهمی از گرمخانه‌های شهرداری ندارند: «من با شهرداری منطقه ۱۱ صحبت می‌کردم و می‌گفتند اگر فردی در کارتن‌خواب‌های جمع‌آوری‌شده باشد که بیماری اعصاب و روان داشته باشد، به گرمخانه نمی‌برند و او را رها می‌کنند. آن‌ها در خیابان می‌مانند و حتی در کارتن‌خوابی هم سهمی ندارند، رها می‌شوند و هیچ‌جا پذیرایشان نیست.» 

دهباشی بر این باور است، دولت زمانی‌که مسئولیت احساس می‌کرد، کاری که باید را انجام نداد: «سال ۸۰ بیمارستان روانپزشکی شهید اسماعیلی را تعطیل کردند و جایگزینی برای آن در نظر نگرفتند؛ چون این بیمارستان برای دولت هزینه‌بر بود. یک بیمارستان را تعطیل کردند و به جایش ۲۰ تخت در بیمارستان رسول اکرم به بیماران اعصاب و روان دادند. بنابراین دولت برای خودش وظیفه حمایتی تعریف نکرده که باید درمان روانپزشکی را جدی بگیرد. در وزارت بهداشت هم فعالیت در حوزه اعصاب و روان جدی نبوده و همیشه بخشی پنهان بوده است.» 

او می‌گوید حالا که دولت در همه ابعاد با بحران روبه‌روست، نمی‌توان برای او وظیفه‌ای تعریف کرد: «اگر قرار بر این بود که دولتی مسئولیت‌پذیر باشد و در قبال مردم برای خودش وظیفه‌ای قائل باشد، باید مانند پیش از انقلاب مراکز جامع ساخته می‌شدند. در دل آن‌ها مراکز روزانه هم وجود داشتند، ویزیت و داروی بیماران رایگان بود و به‌همین‌دلیل خانواده همراهی می‌کرد. اگر بیمار مشکلی داشت مددکار و خانواده پیگیری می‌کردند و یک سیستم فعالیتی در جریان بود. اما این مراکز پس از انقلاب از بین رفتند و نه‌تنها جایگزین نشدند که حتی تخت‌های بیمارستانی هم کم شدند.» 

مسئله اورژانس روانپزشکی هم یکی دیگر از دغدغه‌های همیشگی فعالان این حوزه بوده که به گفته دهباشی هرگز حل نشد: «اراده‌ای هم برای حل‌شدن آن دیده نشده است. ما برای مریض بدحال اعصاب و روان که بیماری‌اش عود کرده و تهدید می‌کند به آسیب‌زدن به خودش یا دیگران، اورژانس روانپزشکی نداریم.» 

اورژانس تهران برای بیماران اعصاب و روان زمانی که بدحال می‌شوند در شرایطی می‌آید که پلیس در محل حاضر باشد، پلیس هم می‌گوید زمانی در محل حاضر می‌شود که به او حکم داده باشند: «در این فرآیند کمترین امکان استفاده از اورژانس دولتی است و خانواده‌ها مجبورند با هزینه‌های گزاف از آمبولانس خصوصی استفاده کنند و آن‌ها اینجا هم از چیزی که همه می‌توانند از آن استفاده کنند، محروم می‌شوند.» 

بیماران اعصاب و روان به‌دلیل کمبود مراکز درمانی ازیک‌سو و نبود اورژانس روانپزشکی ازسوی‌دیگر، امکان گرفتن خدمات اورژانسی را ندارند: «دولت خیلی کارها باید می‌کرد و نکرد، بیماران روانپزشکی را به‌شکل مزاحم برای خودش دید و ما دیگر انتظاری از دولت نداریم.»

دهباشی می‌گوید در همین دوره اخیر، پس از جنگ ۱۲ روزه، عود بیماری‌ها اتفاق افتاده و مردم عادی هم نیاز به خدمات روانشناختی دارند: «در همین زمینه هم دولت کاری نکرد؛ یا سواد این موضوع را ندارند یا برایشان پرهزینه است که کاری نمی‌کنند.» 

دهباشی می‌گوید در ایران بار مراقبت، نگهداری و درمان این بیماران برعهده خانواده است و هیچ حمایت اجتماعی‌ای از آن‌ها وجود ندارد: «مهم‌ترین نگرانی خانواده‌ها، تنها ماندن بیمارشان است.»

یکی از کاربران شبکه ایکس در توئیتی نوشته است: «امروز همه گریه کردیم؛ چون مادر یک مریض مددجویمان که ۴۷ سال دست‌تنها از او مراقبت می‌کرد، فوت کرد.»

این همان مسئله‌ای است که دهباشی هم آن را تایید می‌کند: «زمانی که یک پدر و مادر سالمند از بیمار اعصاب و روان‌شان که در میانسالی است مراقبت می‌کنند، همیشه نگرانند که تکلیف فرزندشان پس از مرگ آن‌ها چه می‌شوند. آن‌ها معمولاً پس از مرگ پدر و مادرشان سرنوشت اسفناکی پیدا می‌کنند؛ چون کسی آن‌ها را برای درمان نمی‌برد، مورد غفلت واقع می‌شوند و در خانه وضعیت آن‌ها بدتر می‌شود.» 

این تجربه برای بیمارانی است که والدین پیش از مرگ‌شان برای آن‌ها خانه و زندگی تهیه کرده باشند. انجمن حمایت از بیماران اسکیزوفرنیا در طول سال‌های فعالیت‌اش بارها با بیمارانی مواجه شده که پس از فوت پدر و مادرشان رها شدند: «ما تنها نهاد غیردولتی در حوزه بیماران اعصاب و روان هستیم و اگر بیماری تحت پوشش ما بوده باشد، تلاش می‌کنیم از طریق مددکاری با فرد تماس بگیریم و برای درمان بیاید. اما تعداد آن‌ها به‌نسبت کل بیماران بسیار اندک است.» 

درآمدزایی به‌جای سلامت‌محوری

هانا یکی از کاربران شبکه ایکس در پاسخ به فاطمه، کاربر دیگری که نوشته بود: «من از وقتی یادمه همین بودم. مریض می‌شم همیشه تنها میرم دکتر، تنها میرم سرم می‌زنم، تنها گریه می‌کنم، تنها خرید می‌کنم، تنها حرف می‌زنم و تنها زندگی می‌کنم» نوشته است: «کاش قانون بود آدم‌هایی که با خودشان تنها زندگی می‌کنند، مریض نشوند!»

محمد شریفی‌مقدم، دبیر کل خانه پرستار درباره روند پذیرش بیمار در بیمارستان و تخصیص امکانات پزشکی به آن‌ها به «هم‌میهن» می‌گوید: «آنچه در بیمارستان‌های ما مرسوم است که هر مریضی باید همراه داشته باشد و اگر نداشته باشد کارش به نحو مناسب انجام نمی‌شود، در دیگر کشورها وجود ندارد.» 

در دیگر کشورها همراه بیمار در انتقال مریض به بیمارستان دخالتی ندارد، اورژانس او را منتقل می‌کند و همراه خیالش راحت است که مریض تحویل بیمارستان شده و پس از ترخیص هم مریض را جلوی خانه به خانواده تحویل می‌دهند: «در کشور ما بحث سطح ارائه خدمات بهداشتی و درمانی در تمام سطوح وجود دارد و مردم مراقبت لازم و خدمات پزشکی‌ای که نیاز دارند را دریافت نمی‌کنند.»

او یکی از علت‌های این موضوع را فاصله داشتن شرایط بخش پرستاری با استانداردهای بین‌المللی می‌داند: «زمانی‌که شرایط بخش پرستاری ما یک‌سوم استانداردهای جهانی است، باید انتظار چنین مواردی را هم داشته باشیم. 

پرستارها در بخش باید نهایتاً پنج مریض و در آی‌سی‌یو بین یک تا دو مریض داشته باشند. اما درحال‌حاضر بخش ۳۰ تخته را به دو پرستار می‌دهند که ساعت استراحت هم دارند. آن‌ها نمی‌توانند در طول شب خدمات کامل بدهند و به‌همین‌دلیل همراه داشتن مریض‌ها تبدیل به ضرورت می‌شود. بخشی از کارهایی که در بیمارستان‌ها باید توسط تیم پرستاری یا خدماتی انجام شود، توسط همراه مریض انجام می‌شود و همراه باید زمانی که مریض مشکل دارد، به پرستار بگوید و این قاعده درستی نیست.» 

شریفی‌مقدم بر این باور است که آنچه در نظام سلامت ما مهم نیست، مریض است: «اولویت بیمارستان‌های خصوصی کسب درآمد است و در بیمارستان‌های دولتی هم پس از اجرای «طرح کارانه» به‌جای بیمارمحوری و سلامت‌محوری به‌سمت درآمدزایی رفتند و اولویت بیمارستان درآمد بیشتر شد و مریض را به‌عنوان وسیله‌ای که می‌تواند برای گروهی خاص درآمدزایی کند می‌بینند. »

بیماری که همراه ندارد، خسارت بسیار بیشتری می‌بیند 

به گفته او در بیمارستان‌ها مریض‌هایی که همراه دارند هم دچار خسارت می‌شوند و آن کسی که همراه ندارد، خسارت بسیار بیشتری می‌بیند: «چون همراه بیمار است که مشکلات را اعلام می‌کند و اگر نباشد، همین اتفاق هم نمی‌افتد. مریض‌های تنها یا سالمندند یا بستگانی ندارند و مصیبت برای آن‌ها صدبرابر است. وظیفه نظام سلامت این است که کاری توسط همراه انجام نشود اما این اتفاق در کشور ما نمی‌افتد.» بخشی از بیماران تنها، کسانی‌اند که به‌دلایل متفاوتی کارتن‌خواب شده‌اند: «درحال‌حاضر بسیاری از آن‌ها به بیمارستان نمی‌رسند. چون برخورد عوامل بیمارستان با آن‌ها به‌گونه‌ای است که ترجیح می‌دهند به بیمارستان نیایند و همان کنار خیابان بمانند.» 

نبود شرایط استاندارد بین‌المللی در بخش پرستاری و پایین‌بودن حقوق پرستاران؛ دو عاملی است که سبب‌شده زمانی‌که دانشگاه‌ها آزمون استخدامی برگزار می‌کنند، تعداد شرکت‌کنندگان به حد نصاب نرسد: «ما بین ۶۰ تا ۷۰ هزار نیروی بیکار پرستار داریم که تمایلی به رفتن سر کار ندارند؛ چون حقوق زیر ۲۰ میلیونی برای زنی که دو فرزند دارد، تنها هزینه مهدکودک است و مادر باید متحمل هزینه دوری از فرزندش هم بشود و به‌همین‌دلیل اگر سر کار نرود برای او هزینه کمتری دارد. این مسئله نوک کوه یخ است که زیر آن کوهی از مشکلات وجود دارد و مردم را دچار مشکل و آسیب می‌کند.» 

طرح نوین خودگردان بیمارستان‌ها در سال ۱۳۷۵ با هدف افزایش درآمد بیمارستان‌ها از طریق دریافت هزینه خدمات براساس تعرفه و سهم بیمه‌ها، اجرا شد. این طرح به‌معنای حذف بودجه دولتی و سپردن مسئولیت تامین هزینه‌ها به بیمارستان‌ها و بیماران بود.

شریفی‌مقدم درباره تبعات اجرا شدن این طرح در این سه‌دهه می‌گوید: «تا پیش از اجرای طرح نوین خودگردان بیمارستان‌ها که در دهه۷۰ به‌راه افتاد، محور بیمار بود و مریض با حوصله ویزیت می‌شد و حقوق کادر درمان ثابت بود. اما پس از آن، پزشک براساس تعداد ویزیت علاوه بر حقوق ثابت، کارانه هم دریافت می‌کرد و این مسئله سبب شد که تعداد ویزیت را بالا ببرند و دیگر نظام سلامت، بیمارمحور نباشد و همه‌چیز پول بشود.»

در این طرح، پرستاران و دستیاران پزشکی آسیب زیادی دیدند: «پرستاران و دستیاران در این نظام استثمار می‌شوند و اختلاف درآمدشان تا صدبرابر هم می‌رسد؛ درنتیجه پرستاران انگیزه کار کردن ندارند. مسئولان وزارت بهداشت درکی از اینکه پرستاری با ۲۰ میلیون تومان کار می‌کند، ندارند؛ چون حقوق‌های خودشان چندصد میلیونی است.»

همه این دلایل سبب‌شده که رشته پرستاری به رشته‌ای تبدیل شده که در آن ترک کار می‌کنند: «جذابیت حرفه‌ای کم شده، انتخاب اول پرستاران مهاجرت است و اگر به هر دلیلی نتوانند مهاجرت کنند، پس از آن تغییر شغل می‌دهند یا ترک شغل می‌کنند و درنهایت فرار از حرفه را به بودن در آن ترجیح می‌دهند. کسی هم که وارد کار می‌شود انگیزه لازم را ندارد.»

به گفته او افزایش ظرفیت دانشگاه‌های پرستاری، تعداد پرستاران طرحی را زیاد می‌کند و بیمارستان‌ها درحال‌حاضر با وجود آن‌هاست که می‌چرخد: وزارت بهداشت منافع مردم در حوزه نظام سلامت را از بین برده است. تعارض منافع مانند یک غده سرطانی در نظام سلامت ما هرروز گسترده‌تر و بزرگ‌تر می‌شود و نیاز به جراحی دارد. » 

هزینه درمان، تخت بیمارستانی و دارو بسیار بالاست

در کشورهای توسعه‌یافته سه‌سطح برای نظام سلامت تعریف می‌شود که سطح اول، پیشگیری است: «چون هزینه درمان، تخت بیمارستانی و دارو بسیار بالاست، بیشترین سرمایه‌گذاری آن‌ها در همین بخش است.» سطح دوم، درمان و سطح سوم، سالمندی و توانبخشی است: «کشور ما به‌سمت سالمندی حرکت کرده و در سال‌های آینده با فوران سالمندی روبه‌رو می‌شویم، چون موج جمعیتی دهه ۶۰ به مرحله سالمندی نزدیک می‌شود و این‌زمان فاجعه رخ می‌دهد. بسیاری از پرستاران ما که به آلمان مهاجرت می‌کنند، کار آن‌ها مراقبت از سالمندان است. 

اما در نظام سلامت ما مردم مریض می‌شوند، چون سطح پیشگیری، رها شده است و هیچ کاری درباره آن نمی‌شود.» او با اشاره به اجرایی‌نشدن طرح «پزشک خانواده» می‌گوید: «۲۴ سال است که می‌خواهند طرح پزشک خانواده را اجرا کنند اما با مقاومت روبه‌روست. سیستم ما به‌شکلی طراحی‌شده که مردم باید مریض شوند و به بیمارستان برسند؛ چون پول در درمان است. مسئولان سطح پیشگیری را رها کردند و سطح سه که سالمندی و توانبخشی است را هم رها کردند. منافع مسئولان ما در درمان است، چون پول در این بخش است و این همان تعارض منافع است.» 

پیش‌تر احمد دلبری، رئیس انجمن علمی سالمندان اعلام کرده بود که پیش‌بینی می‌شود در سال ۱۴۳۰ جمعیت سالمندان سه‌برابر شود. او سرعت دوبرابر شدن جمعیت سالمندی در ایران را منحصربه‌فرد دانسته و آن را با کشورهایی مانند فرانسه، سوئد و آمریکا مقایسه کرده بود که سرعت رشد دوبرابر شدن سالمندی آن‌ها از ۱۰ به ۲۰ درصد، به‌ترتیب ۱۲۰.۹۰ و ۷۵ سال طول کشیده است.

بیشترین علت نارضایتی سالمندان؛ وضعیت معیشتی و مالی آن‌ها

دلبری بیشترین علت نارضایتی سالمندان را مربوط به وضعیت معیشتی و مالی آن‌ها دانسته و گفته هرچند میانگین تعداد فرزندان سالمندان فعلی کشور، پنج فرزند است اما رهاشدگی سالمندان، به‌دلیل اشتغال فرزندان دختر و پسر، افزایش یافته و این درحالی است که میزان افسردگی در خانه‌های سالمندان بیش از ۷۰ درصد است. 

شریفی‌مقدم درباره افزایش تعداد سالمندان می‌گوید: «موج سالمندی شروع شده، هزینه درمان افزایش یافته و وظیفه دولت است که خدمات سلامت را برقرار کند و برای سالمندان برنامه‌های مشخص داشته باشد. اما تاکنون برنامه‌ای برای این گروه جمعیتی وجود ندارد و همین حالا هم به‌دلیل خدماتی که دریافت نمی‌کنند گاهی جان‌شان را از دست می‌دهند؛ چون رها می‌شوند. نگهداری از سالمند سخت است و این وظیفه دولت است که از آن‌ها مراقبت کند، اما چنین اتفاقی نمی‌افتد.»

نظرات بینندگان