کد خبر: ۳۶۷۸۱۶
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۴ - ۰۵ مهر ۱۴۰۴ - 2025September 27

جان انسان دست پزشکان است، پس باید نخبه باشند

درصد پزشکان آینده ایران با سهمیه وارد دانشگاه‌ها می‌شوند؛ رقابتی که عدالت آموزشی را زیر سؤال برده و اعتماد دانش‌آموزان و خانواده‌ها را متزلزل کرده است. کارشناسان می‌گویند سازوکار سهمیه‌ها تغییر کرده این وضعیت، آینده پزشکی و آموزش کشور را تهدید می‌کند.

شفاآنلاین»سلامت» آمارها نشان می‌دهد ۶۰ درصد پزشکان آینده کشور از مسیر سهمیه وارد دانشگاه‌ها می‌شوند؛ به بیان دیگر، از هر ۱۰ داوطلب، ۶ نفر با سهمیه پذیرش می‌گیرند.

به گزارش شفاآنلاین؛ قرار گرفتن ۴۰ درصد داوطلبان آزاد در برابر ۶۰ درصد سهمیه‌ای‌ها، منطق نظام پذیرش را زیر سؤال برده است. با این حال، موضوع مهم‌تر به آینده نظام پزشکی ایران و اعتماد عمومی به آموزش عالی بازمی‌گردد؛ به‌ویژه آنکه آمار رتبه‌های برتر کنکور نیز نشانه‌ای از شکاف طبقاتی دارد که بر رتبه‌بندی‌ها اثرگذار بوده است

سه مرحله سهمیه‌بندی کنکور در ایران؛ از پیش از انقلاب تا امروز

محمدرضا نیک‌نژاد گفت: «اینکه امروز از هر ۱۰ نفر، ۶ نفر با سهمیه در رشته پزشکی تحصیل می‌کنند، پیش از آنکه نظام پزشکی کشور را تحت‌تأثیر قرار دهد، بیش از سه دهه عدالت آموزشی را زیر سؤال برده است. در کشور ما تاکنون سه مرحله از سهمیه‌بندی تجربه شده است.»

پیش از انقلاب، رقابت برابر بود اما امکانات نابرابر

او ادامه داد: «مرحله نخست پیش از انقلاب بود؛ در آن زمان سهمیه‌ای وجود نداشت و همه داوطلبان در یک سطح رقابت می‌کردند. البته امکانات آموزشی نابرابر بود و در بسیاری مناطق محروم کمبود معلم و تجهیزات وجود داشت. در چنین شرایطی، کسانی که از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی غنی‌تر بودند، شانس بیشتری برای ورود به دانشگاه داشتند؛ امری که به بی‌عدالتی منجر می‌شد.»

پس از جنگ، سهمیه مناطق محروم برای برابری فرصت‌ها تعریف شد

او اشاره کرد: «مرحله دوم، مربوط به ۱۰ تا ۱۲ سال پس از انقلاب و دوران جنگ است. در این مقطع برای جبران کمبودها، سه منطقه آموزشی تعریف شد و برای هرکدام ضریبی در نظر گرفتند تا دانش‌آموزان سخت‌کوش مناطق محروم بتوانند با دانش‌آموزان پایتخت‌نشین که از زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی بهتری برخوردار بودند، رقابت کنند و عقب نمانند.»

 

امروز سهمیه‌ها به امتیاز خانوادگی تبدیل شده‌اند

او افزود: «اما در مرحله سوم، که به دوره کنونی مربوط است، سهمیه‌ها شکل دیگری پیدا کرده‌اند. در این دوره، برخلاف گذشته که سهمیه‌ها کلی و عمومی بودند، برخی خانواده‌ها یا افراد به واسطه نزدیکی مستقیم یا غیرمستقیم به ساختارهای سیاسی یا به‌واسطه وابستگی به اعضای هیأت علمی و امتیازات مشابه، امکان ورود به دانشگاه در رشته‌های پرطرفدار مانند پزشکی را بدون رقابتی واقعی به دست می‌آورند. این نوع سهمیه، شاید ناعادلانه‌ترین شکل آن باشد؛ زیرا امتیاز ویژه‌ای به گروهی داده می‌شود، در حالی که دانش‌آموزان مستعد، سخت‌کوش و توانمند در رقابت بازمی‌مانند.»

نتیجه سازوکار کنونی کنکور دلسردی، سرکوب و شکاف اجتماعی است

این کارشناس آموزش گفت: «بررسی‌ها نشان می‌دهد حدود ۷۰ درصد رتبه‌های برتر در رشته‌های پرطرفدار، از مدارس سمپاد هستند؛ دانش‌آموزانی که با تلاش و حمایت خانواده به این جایگاه رسیده‌اند. اما این موضوع نباید موجب محروم شدن سایر دانش‌آموزان بااستعداد شود. منطقی‌تر این بود که سهمیه‌داران تنها بخشی (مثلاً ۳۰ درصد) از ظرفیت دانشگاه‌ها را در اختیار داشته باشند و در همان سهمیه محدود رقابت کنند، نه اینکه با اشغال ۷۰ تا ۸۰ درصد ظرفیت‌ها، عملاً فرصت دانش‌آموزان مناطق محروم را از بین ببرند. نتیجه چنین سازوکاری چیزی جز دلسردی، سرکوب استعدادها و تعمیق شکاف‌های اجتماعی در آینده نخواهد بود.»

او افزود: «در برخی موارد، داوطلبان سهمیه‌دار حتی با درصدهای بسیار پایین یا منفی موفق به قبولی در رشته پزشکی می‌شوند. چرا؟ چون با داوطلبان عمومی رقابت نمی‌کنند، بلکه صرفاً با هم‌گروهی‌های خود مقایسه می‌شوند. این اتفاق، در کنار دانشجویان سخت‌کوشی که با تلاش فراوان وارد پزشکی شده‌اند، تفاوت چشمگیری در سطح علمی ایجاد می‌کند. بدتر اینکه، این دسته از دانشجویان حمایت آموزشی خاصی دریافت نمی‌کنند تا ضعف‌هایشان جبران شود. در حالی که اگر قرار است به خاطر شرایط خاص برای آن‌ها امتیاز قائل شویم، باید دوره‌های تقویتی و کلاس‌های ویژه نیز برایشان برگزار شود تا به سطحی مناسب برسند. در این صورت، امتیاز سهمیه قابل درک‌تر و رقابت منطقی‌تر خواهد شد.»

جان انسان در دست پزشکان است، پس باید نخبه باشند

نیک نژاد گفت: «در برخی رشته‌ها مثل پزشکی، نیاز حتمی به نخبگان داریم. پزشکی با جان انسان‌ها سروکار دارد، بنابراین نباید فردی بدون رقابت و بدون داشتن معیارها و توانایی‌های لازم، سر کلاس پزشکی بنشیند. در غیر این صورت، صدمات وارده به سلامت جامعه چه خواهد شد؟»

او یادآور شد: «البته مسأله معلمان هم باید جدی گرفته شود. آن‌ها نیز باید نخبه باشند، زیرا معلمان با ذهن دانش‌آموزان سروکار دارند و پزشکان با جان انسان‌ها. بنابراین حتماً باید افرادی انتخاب شوند و بتوانند در مقاطع مختلف نقش خطیر خود را ایفا کنند و افرادی که با آن‌ها سروکار دارند را با توجه به حرفه خود نجات دهند.»

عدم شفافیت در مورد سهمیه‌ها بی‌اعتمادی ایجاد کرده است

نیک نژاد  گفت: «اعتمادها از بین رفته است. وقتی سهمیه‌بندی‌ها توجیه نمی‌شوند، وضعیت آشفته می‌شود. بسیاری از این سهمیه‌ها نامشخص هستند و شفاف‌سازی نمی‌شوند. معلمان و باقی دانش‌آموزان از جزئیات آن بی‌خبرند و حتی اگر اطلاعاتی داشته باشند، بسیار جزئی است. دانش‌آموزان تنها می‌دانند سهمیه‌هایی وجود دارد، اما هیچ شفافیتی در مورد نحوه تخصیص آن‌ها ندارند. برای نمونه، به دانش‌آموزی که پدرش در مقطعی که باید از او حمایت می‌کرد شهید شده، می‌توان حق داد. اما در این میان همه سهمیه‌ها مربوط به خانواده شهید نیست؛ اعضای هیأت علمی  و گروه‌های دیگر هم شامل می‌شوند. این مسأله بسیار گسترده است و دقیقاً نمی‌دانیم مشکل اصلی کجاست. اگر واقعاً بخواهیم خیال جامعه را راحت کنیم، باید شفاف‌سازی کنیم.»

او افزود: «در دل آموزش و پرورش می‌بینم که بچه‌ها تا چه حد دل‌چرکین و ناامید هستند. آن‌ها می‌گویند: «زحمت بکشیم ولی جایی برای ما نیست؟» بسیاری از این دانش‌آموزان اصلاً وارد رقابت کنکور نمی‌شوند، زیرا فکر می‌کنند کنکور برای عده‌ای خاص است یا فقط باید پولدار باشند تا وارد رشته‌های برند شوند یا از سهمیه استفاده کنند. گروه‌های دیگر، به ویژه در مناطق نابرخوردار و خانواده‌هایی که توان مالی محدودی دارند، پیش از دیپلم به دنبال کار آزاد می‌روند یا اگر کنکور بدهند، وارد دانشگاه‌های بدون کنکور می‌شوند.»

دانش‌آموزان، معلمان و والدین از ساختار آموزشی بریده‌اند

این کارشناس آموزش گفت: «باید به آن‌ها حق داد. بسیاری از دانش‌آموزان بالای ۷۰ درصد از ساختار آموزشی بریده‌اند. آموزش، که نباید فقط برای کنکور و شغل باشد، بخش زیادی از آن در ۹ سال ابتدایی برای پرورش و آماده‌سازی دانش‌آموزان برای ورود به اجتماع است و نیازهای شخصی آن‌ها را باید پاسخ دهد. اما چون آموزش و پرورش ما این پتانسیل را ندارد، بخش بزرگی از جامعه ذی‌نفعان شامل والدین، دانش‌آموز و معلم، ناامید شده‌اند و تنها به این سیستم پایبند هستند چون فکر می‌کنند بدون مدرک نمی‌توانند زندگی خود را پیش ببرند

در نهایت وی تاکید کرد: «قبلاً شاید دانش‌آموزان دبیرستانی علاقه‌ای به ادامه تحصیل نداشتند، اما اکنون وقتی خبر تعطیلی مدارس را می‌شنوند، خوشحال و شاد می‌شوند. چرا به این نقطه رسیده‌اند؟ باید تحقیق و بررسی صورت گیرد تا مشخص شود چگونه آموزش و پرورش می‌تواند مشکلات دانش‌آموزان را حل کند.»/فرارو

نظرات بینندگان