شفاآنلاین»جامعه» در ادبيات ديني اصطلاحي وجود دارد به نام «معصيت بدون لذت». در واقع اين نوع گناه را بدتر از گناهي ميدانند كه با هدف كسب لذت انجام ميشود، چون در معصيت با هدف لذت، گناهكار ميداند كه كار بدي ميكند ولي چون ميخواهد لذت ببرد، گناه ميكند و شايد بعدا هم پشيمان شود و توبه كند. ولي در معصيت بدون لذت فرد به مرحله قساوت قلب و سقوط روحي ميرسد. در اين گناه حتي بهانهاي براي انجامش نيست. يكي از بدترين آنها گناهان ساختاري و اداري است كه فرد مرتكب ظلمي اداري يا سياسي ميشود بدون اينكه لذت شخصي هم ببرد.
ماجراي سياست ايران درباره اينترنت مصداق روشن «معصيت بدون لذت» براي معصيتكنندگان يا حداقل براي اكثر آنان شده است. حتي بالاتر هم ميتوان گفت كه اين معصيت نه تنها لذت ندارد، بلكه موجب زجر و عذاب گناهكاران هم ميشود. چرا؟ به نظر ميرسد كه نسبت بخشي از طرفداران ساختار با اينترنت، مثل جن و بسمالله شده است كه يكجا جمع نميشوند. ولي مشكل اينجاست كه نه ميتوانند بيخيال اينترنت شوند و تن به آن دهند و نه ميتوانند آن را قطع كنند. در نتيجه چوب دو سر طلا (با معناي منفي و استعارهاي آن) شدهاند كه در هر صورت بازنده هستند. چوب محدود كردن و مخالفت با اينترنت را ميخورند ولي نان موجود بودن آن را نميخورند. براي آنان اينترنت وضعيت پارادوكسيكال (متناقضنما) است نه ميتوانند آن را تحمل كنند، چون به منزله پايان كارشان است و نه ميتوانند آن را قطع كنند كه باز هم به منزله پايان كار آنان است، در نتيجه مرتكب معصيتهاي بيفايدهاي ميشوند كه لذتي ندارد. دو علت اصلي در مخالفت با اينترنت دارند. يكي را صريح ميگويند ولي چندان جدي نيست و ديگري را در لفافه ميگويند كه مساله اصلي آنان است. آنكه جدي نيست، ظرفيت اينترنت براي جاسوسي و ملاحظات ضدامنيتي و از اين حرفهاست. چرا جدي نيست، به اين علت كه اگر اين مشكل باشد، براي همه كشورها هست، ولي آنان با اقدامات گوناگون مانع ضربهپذيري كشورشان از اين جهت ميشوند. در ايران جدي نيست، چون تجربه جنگ اخير نشان داد كه ضربهپذيري خيلي عميقتر از توهم اينترنت است.
به علاوه راه امن كردن آن شيوههايي است كه در جهان استفاده ميشود كه ايران در اين زمينه ضعيف عمل كرده، زيرا توجه خود را به جاي اينكه بر اين نوع مقابله معطوف كند، بر ضديت با اينترنت متمركز كرده و برخلاف ادعاي خود، با گسترش فيلترينگ راه را براي توسعه جاسوسي و نقص امنيت شبكه باز كرده است. پس در اين توجيه جدي نيستند و اين پوشش هدف ديگر آنان است. هدف بعدي دو جزء دارد؛ جزء اول؛ ممانعت از حضور رسانهاي مردم و دسترسي آزاد به اطلاعات و بيان نظرات سياسي، اجتماعي و مذهبي و... به عبارت ديگر دنبال زنده كردن انحصار رسانهاي هستند. جزء دوم؛ جلوگيري از رواج سبك زندگي و آنچه آن را زندگي غربي و بيبند و باري مينامند. در هر دو مورد نيز شكست خوردهاند و حتي با جرات ميتوان گفت كه سياست فيلترينگ هر دو مورد را بدتر كرده است. چرا؟ به اين دليل كه فيلترينگ مانع از استفاده نشده است و اكثريت قاطع مردم با استفاده از فيلترشكن آن را دور ميزنند. پس هيچ كدام از دو هدف محقق نميشود. ولي چرا بدتر ميشود، چون دور زدن فيلتر به معناي ضديت با دستورات و سياستهاي رسمي است و استفاده از فيلترشكن تقابل مردم با ساختار را زيادتر ميكند. هزينه اينترنت و اتلاف وقت مردم را زياد و سرعت آن را كم ميكند و همينها موجب بدبيني بيشتر نسبت به سياستگذاران ميشود و اتفاقا رغبت مردم براي حضور در اين فضا را براساس قاعده «حريص شدن مردم به آنچه منع ميشوند» را بيشتر كرده است. به علاوه نظرسنجيها نشان داده كه اينترنت را به مساله اول مردم تبديل كردهاند. مسالهاي كه ميدانند مشكل آن آگاهانه و براي فشار به مردم ايجاد شده است. همچنين اين سياستها موجب شده كه حكومت كنترل خود بر اين فضا را از دست بدهد و دروغهاي بيشتري در آنها درج ميشود و خلاصه آش نخورده و دهان سوخته است. اكنون و در نهايت به اينجا رسيدهايم كه مطابق شاخصهاي جهاني وضعيت ايران در اينترنت از ۱۰۰ در رتبه ۹۷ قرار دارد. به اين ميگويند معصيت بدون لذت و حتي با درد. عقل بيش از هر چيز ديگر ميان بشر برابر توزيع شده ولي در اينجا بيش از هر جاي ديگر به صورت نابرابر استفاده ميشود.