شفاانلاین»جامعه سگگردانی این روزها یکی از مهمترین سوژههای اجتماعی است. دادستانی برخی استانها و شهرها به دلیل اعلامی «عدم رعایت فرهنگ نگهداری از سگهای خانگی» تصمیم گرفتهاند مستقیما وارد موضوع «مزاحمت سگها برای شهروندان» شوند. با این توصیفات طی روزهای گذشته جلوی فرهنگ سگ گردانی در شهرهای اصفهان، تهران، مازندران، کاشمر، یزد، رفسنجان، ایلام، کرمان، خراسان رضوی، همدان، کرمانشاه، لرستان، اندیمشک، تبریز، ارومیه و… با واژه «ممنوع» گذاشته شده است. این درحالی است که نگهداری از سگ تا چند دهه پیش در جامعه ایرانی امری ناپذیرفتنی و تابو محسوب میشد، در خیابانهای برخی شهرها به بخشی از زندگی روزمره طبقه متوسط شهری بدل شده است. این تغییر فقط یک رفتار شخصی نیست؛ بلکه نشانهای از دگرگونیهای عمیق در ساختار اجتماعی، سبک زندگی، و ارزشهای فرهنگی جامعه معاصر ایران است.
طبقه متوسط شهری و سبک زندگی مدرن
به گزارش شفاآنلاین اما چرا تمایل به نگهداری از سگ و گربه و تمایل به قدم زدن با این حیوانات به خصوص سگ طی سه دهه اخیر افزایش داشته است؟ یک جامعه شناس در این رابطه به «آرمان امروز» می گوید: «طبقه متوسط شهری در ایران، بهویژه پس از دهه ۷۰، با گسترش تحصیلات عالی، دسترسی به رسانههای جهانی و مهاجرتهای فرهنگی، به نیرویی اجتماعی با ویژگیهای مشخص تبدیل شد: خواهان استقلال، آزادی انتخاب، و سبک زندگی متفاوت از ساختارهای سنتی. نگهداری از حیوان خانگی (بهویژه سگ و گربه) برای بسیاری از این قشر انتخابی عاطفی، محسوب می شود و نوعی ابراز تفاوت با گذشته، و در بسیاری از موارد، واکنشی ناخودآگاه به ساختارهای محدودکننده جامعه سنتی است.»
علی صالح مقدم، باور دارد که «برای بخشی از طبقه متوسط، سگگردانی نشانهای از تعلق به جهان مدرن است. همزیستی با حیوانی که در فرهنگ سنتی بهعنوان «نجس» تلقی میشد، اکنون به نماد گسست از روایتهای پیشین تبدیل شده؛ روایتی که گاه با سکوت، گاه با مقاومت و گاه با اعتراض مواجه میشود.»
از خلأ روابط اجتماعی تا نیاز به همدمی
بر کسی پوشیده نیست که با کوچک شدن خانوادهها، افزایش زندگی مجردی و کمرنگ شدن پیوندهای سنتی، بسیاری از افراد– بهویژه در میان طبقه متوسط و بعضا تحصیلکرده – دچار خلأ عاطفی و اجتماعی شدهاند. در این فضا، سگ نهتنها یک حیوان خانگی، بلکه بدل به همراهی صمیمی، بیقید و شرط و قابل اعتماد میشود. این نیاز به همدمی، در تضاد با محدودیتهای سنتی، سگ را به جایگاهی تازه در زندگی شهری رسانده است. در کشوری مانند ترکیه، طبقه متوسط با پشتوانهی سنتهای سکولار، مدتهاست نگهداری از سگ را بهعنوان بخشی از زندگی شهری پذیرفته است. سگها در خیابانها، حملونقل عمومی و پارکها حضور دارند و سیاستهای شهری از آنها حمایت میکنند.
در عربستان سعودی و مصر، اگرچه سگگردانی هنوز پدیدهای محدود و نسبتاً لوکس محسوب میشود، اما در میان طبقه متوسط مدرنشده، بهویژه جوانان و بازگشتههای مهاجر، بهتدریج در حال گسترش است. در این کشورها نیز، سگگردانی نشانهای از سبک زندگی متفاوت و گاه حتی مقاومت فرهنگی در برابر سنتهای مذهبی محافظهکارانه است.
سگگردانی در قانون ممنوع شده است؟
علی مجتهدزاده، نیز به این موضوع فرهنگی اشاره دارد و در یادداشتی آورده است: «موضوع مهمتر از خود موضوع سگگردانی، وجه نمادین این مساله در نظام تصمیمگیری ماست. ما بیش از ۳دهه است که در برخورد با پدیدههای فراگیر اجتماعی، از ویدئو و ماهواره گرفته تا حجاب و حالا حیوانات خانگی سیاست انکار و منع را در پیش گرفتهایم و تقریبا در تمام موارد شکست سیاست و رویکرد خود را نیز در عمل دیدهایم. اما به شکل شگفتانگیزی باز هم اصرار بر پیمودن همان مسیر و عدم به رسمیت شناختن پدیدهها را داریم.»
وی در ادامه این یادداشت باور دارد که «در اینکه شرایط حاکم بر حوزه نگهداری حیوانات خانگی در ایران کاملا رها و بیقاعده است نمیتوان شک کرد. این بیقاعدگی به صورت مشهودی مشکلات رو به تزایدی از جمله آلودهسازی معابر و محیطهای عمومی توسط مدفوع حیوانات خانگی یا ایجاد مزاحمت برای دیگر شهروندان را رقم زده است. اما دستورات اخیر برخی دادستانهای مراکز استانها در خصوص منع سگگردانی نه تنها نمیتواند چیزی از دامنه مشکل کم کند که حتی قابلیت افزودن بر بار مشکلات در این حوزه را نیز دارد. کما اینکه ریشه بیقاعدگی و بیقانونی کنونی نیز همان نگاهی است که این دستور از آن ناشی میشود. از منظر حقوقی «سگگردانی» فعلی نیست که بتوان آن را به شکلی که شاهدش هستیم، ممنوع کرد. چرا که این اقدام مصداق هیچ جرم و تخلفی در قوانین فعلی نیست. مقامات صادرکننده این دستور نیز در فرمان خود به هیچ ماده قانونی مشخصی استناد نکردهاند. مضافا اینکه سگگردانی مصداق فعل حرام نیز محسوب نمیشود. اعلام ممنوعیت سگگردانی توسط دادستانیها یا نیروی انتظامی، بدون وجود قانون مصوب، نقض اصل قانونی بودن جرم و مجازات (ماده ۲ قانون مجازات اسلامی) است. این اصل تأکید میکند که هیچ عملی جرم نیست مگر آنکه به صراحت در قانون تعریف شده باشد. دستورالعملهای قضایی یا بخشنامههای اجرایی نمیتوانند جایگزین قانونگذاری شوند، زیرا ضابطان قضایی صلاحیت جرمانگاری ندارند.»
با این حال، علی صالح مقدم نیز معتقد است که «سگگردانی بهویژه در محلههای خاصی از تهران، شیراز و شمال شهرهای بزرگ، دیگر یک پدیده صرفاً فردی نیست. این رفتار اکنون نقش رسانهای دارد: عکسها در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، واکنشهای اجتماعی شکل میگیرد، و حتی تضادهایی در سطح خیابان بروز مییابد. این تضادها نهتنها ریشه در اختلاف طبقاتی دارند، بلکه از شکاف ارزشی میان طبقه متوسط جدید و ساختارهای سنتی نیز خبر میدهند. پدیده سگگردانی در ایران، بیش از آنکه مسئلهای بهداشتی یا سلیقهای باشد، نشانهای است از تحولی عمیق در ساختار فرهنگی جامعه. در مرکز این تحول، طبقه متوسط شهری قرار دارد که با خواستهای نوین خود، در حال بازتعریف مناسبات روزمره، مفاهیم سنتی و حتی رابطه با حیوانات است. جامعه ایران برای مواجهه واقعگرایانه با این پدیده، نیازمند بازاندیشی در سیاستگذاری شهری، گفتوگوی فرهنگی و درک بهتر از واقعیتهای متنوع و متحول هویتی است.»