هوا آلوده است؟ تقصیر شماست، چون زیاد برق و انرژی مصرف میکنید. ترافیک فشرده است؟ تقصیر شماست، چون زیاد بیرون میآیید. باران نباریده، تقصیر شما است، باران زیاد باریده، باز هم تقصیر شماست.

شفاآنلاین>سلامت> هوا آلوده است؟ تقصیر شماست، چون زیاد برق و انرژی مصرف میکنید. ترافیک فشرده است؟ تقصیر شماست، چون زیاد بیرون میآیید. باران نباریده، تقصیر شما است، باران زیاد باریده، باز هم تقصیر شماست... !
این گویهها چقدر آشنا هستند. چهبسا در خانواده یا در جامعه زیاد شنیدهایم. این بازگوییها و انگشت تقصیر به سوی مردم گرفتن چه پیامدی داشته است؟ آیا مقصرنمایی مردم که همواره صورت میگیرد، به بهبود الگوی مصرف، کاهش هدررفتها، بهینهسازی فرصتهای همگانی و بهزیستی انجامیده است؟ روشن است که نه! در یک الگوی رفتاری از سر خود واکردن و با بازخوردهای غیرمسئولانه همیشه دیگران/مردم/آنها/اینها/بالاییها/پایینیها مقصر انگاشته میشود و برای آنها نسخه تجویز میشود. در زنجیرهای از نابسامانیها گرفتار دستوپا میزنیم و گمان میکنیم با گفتن اینکه کمتر مصرف کنید، بیشتر چنین کنید و بهتر چنان کنید مسئله حل میشود. شوربختانه موجهای تودهگرایانهای هم در این میان برای کسانی که از این سرگشتگیها ماهی میگیرند، هرازگاهی فراهم هستند.
روزها است که مردم همه از برخوردار و نابرخوردار، در هوایی چرک و
آلوده و زهرآگین از چونوچرای این وضعیت دم میزنند و با درد و بیماری و رنج بازدم برمیآورند. وضعیت هوا و حالوروز شهروندان وضعیتی نمادین از مسئلههای ما در زمینههای گوناگون است. بر شاخ نشستنها و بن بریدنها، بیتوجهی به رابطه پدیدآورندهها و پدیدهها(علت-معلولی)، ارتقا نیافتن آگاهی و دانستن به خرد و بازخورد (نگرش چندبعدی که در رفتار نمود یابد) و از همه اینها بنیادیتر «فرافکنی» بهمثابه یک سازوکار دفاعی و واپسرانی روانی در برابر تنش در همه زمینهها و همه لایهها و همه جنبههای این زندگی فردی و گروهی ایرانی ما بیش از همیشه نمایان است. اینجای ماجرا که میرسیم همه سخن از کاستیهای فرهنگیمان به میان میآوریم و کسی هم نمیداند چگونه و از کجا باید آغاز کرد، به چه میخواهیم بپردازیم و کجا میخواهیم برویم. از آنچه هست ناخرسند هستیم و درباره اینکه چه بشود خوب و خوشایند است هم البته کندوکاوی نمیکنیم و نمیدانیم. از همه بدتر هم این است که کسانی که به رأی همگانی یا در فرصتهای ویژه و محدودی که به خیلیها نمیرسد، مسئول کارها شدهاند، رو به خود مردم مقصرشماری کنند.
هوای این روزها نمایی گویا از زندگیکردن و زندگی سوزاندن و زندگی هدردادن است. میدانند چه زیانبار است و میسوزانند، میدانیم که نیازمند چه پیشزمینههایی است و به همین رویه ادامه میدهیم. به جای اینکه به دیگران بگوییم چه کنند یک بار درنگ کنیم و از خود بپرسیم چگونه و چرا اینگونه زندگی میکنیم؟ چطور و تا کی رابطه بین رویدادها را درنمییابیم و نادیده میگیریم؟ این خودحقپنداری که گاه در سیاست، گاه در کار و جایی هم در زندگی شخصی و همسایگی و خویشاوندیمان چشم و دلمان را میآزارد، بنیان انگشت تقصیر گرفتن دیگران به سوی خودمان است. هرکدام از ما خود را حقتر از دیگران میدانیم ولی هنگام دشواریها شتابان انگشت اتهام را به سوی دیگران میگیریم و فرافکنی میکنیم. آنکه مسئول کاری شده است، باید بداند که خودش هم یکی از همین مردمی است که هر بار آنها را مقصر ماجراها تلقی کرده است.
اگر بهبودی در کار باشد، نمیتوان بی نگاه و بی پرداختن به خود کاری پیش برد. اگر هر کسی کار و مسئولیت و سهم خود را ساده و سبک بینگارد و همواره به دیگران فرافکنی کند، چیزی جز این نمود آلوده و تاریک و خفهکننده نخواهد بود. به گاهی بادی و بارانی و اندکی آبی آسمانی دل خوش کردن و دوباره بر همین طبل کوبیدن زندگی نیست، بلکه روزمرگی در میان آلودگیهای فیزیکی و روانی و انتزاعی است که خود پدید آوردهایم و دریغ که در چنین خندقی به تعبیر کهن «تر و خشک با هم میسوزند». هوا یک نمونه نمادین است که نفسمان را بند آورده ولی کمی ژرفتر بیندیشیم، به هر زمینه بپردازیم آسمانمان همین وضع شده است. هوای زندگیمان را بسنجیم و بپاییم. مسئولان و مدیران، باید از خود و رویه کاری و بازخوردهای خودمان آغاز کنیم.الهام فخاري/ روزنامه شرق