در جهان اقتصادى تنفس میکنیم که رقابت حرف اول و آخر را میزند و اولین مانع رقابت انحصار است. اما به نظر میرسد اقتصاد سلامت در ایران دارد از ماهیت مروادات اقتصادى به یک سیستم بسته انحصارى کوچ میکند

شفاآنلاین>سلامت> هر وقت یک رفتار اجتماعى عجیب بروز میکند، باید به ریشههاى پیدایى آن پرداخت. اینکه طبابت با ثروت، معادل سازى شده است را میشود به سادگى با مولفههاى اجتماعى کارآزمایى کرد.
به گزارش شفاآنلاین، در جهان اقتصادى تنفس میکنیم که رقابت حرف اول و آخر را میزند و اولین مانع رقابت انحصار است. اما به نظر میرسد اقتصاد سلامت در ایران دارد از ماهیت مروادات اقتصادى به یک سیستم بسته انحصارى کوچ میکند. هر زمانى اقتصاد (Economy)از رقابت به انجماد انحصار کیش داده شد، یک اتفاق حتمى رخ میدهد. همیشه عدهاى از فعالین هر حوزه اقتصادى در اجتماع چند پتانسیلى هستند.
اینها افرادى هستند که قابلیت نصب ویندوز و برنامههاى متفاوت با گذشته عملکردى خود دارند. ارتقاء نرمافزارى لزوماً حرکت به سمت تعالى در همان بُعد قبلى نیست. گاهى تغییر کاربرى یک سیستم در ابعادى متفاوت و نه لزوماً قابل قیاس با گذشته مالوف رخ میدهد. اتفاقى که در حوزه اقتصاد سلامت رخ داده، بىتعارف است. تفکر حاکمیتى حاکم بر درمان منجر به حذف تدریجى عنصر رقابت و خلاقیت در طبابت شده و سرانجام این روند به کارمندسازى پزشکان منجر خواهد شد. این مدعا نه یک توهم که یک مستند اجتماعى با تاریخى به عمق چند دهه است.
امروز قصد من تبلیغ یا تخریب این روند نیست. بلکه اثبات این ادعاست که هر وقت یک مراوده اجتماعى از رقابت تخلیه میشود، رخوت دستورى منجر به فرار قشرى از فعالین خواهد شد که خلاقیت و پیشرفت فردى و اثر تلاش در فعالیت اقتصادى را نیروى محرکه رفتار حرفهاى خود میدانند.
در همه حوزههاى اقتصادى از جمله سلامت(Health)، هستند کسانى که در قالب منجمد کارمندى جا نخواهند شد و اگر انجماد دستورى غیررقابتى با تمسک به حاکمیتى بودن بخش سلامت رخ دهد، این انفعال و زنجیر را طاقت نخواهند آورد.
فرار بزرگ از رخوت کارمندى غیر رقابتى به شیوههاى متفاوت اتفاق مىافتد که از آن در اقتصاد به انتقال سرمایه انسانى یاد میشود. انتقال سرمایه نیروى انسانى با فرار مغزها آشناترین شکل فیزیکى شناخته شده آن است. البته فرارى دادن مغزها لزوماً به معناى خروج آنها از مرز جغرافیایى نیست من قبلاً از حاشیهنشینى نخبگان حرف زدم و این مختص طبابت نیست.
سیاستهاى غلط منزوى کردن و ایجاد دلزدگى در بیشتر حوزههاى فنى هم دیده میشود. به محض ایجاد سیستم مقید غیررقابتى که انجماد کارمندى، پویایى و خلاقیت فردى را براى درخشش و نمایش ویژگى فعال یا نابغه اقتصادى منهدم کند؛ اولین اتفاق بعدى، فرار به حوزه هاى جانبى فعالیت اقتصادى ست. این فرار اتفاقاً از جنس بازارهاى همسایه رخ میدهد.
مراودات اجتماعى در سر و کله زدن با افراد مقاوم و ارضاء و اقناع ذهنى مراجعه کننده، ویژگى شغل طبابت است و هر شغلى که دست گرفتن ذهن مخاطب را به عنوان شم حرفهاى طلب کند، بازار همسایه نامیده میشود. مشاغلى که نیاز ضرورى را که محتاج اعتماد و هوشمندى هم باشد، پوشش بدهند، بازارهاى همسایه اند. سلامت و سکونت شاید دو ستون احساس امنیت هستند و من بیشتر از این دلیل خوبى براى مجاورت این دو بازار نخواهم گفت.
من دلیلى نمىبینم که از جاذبههاى مالى بازار مسکن و دلیل گرایش بیشتر مشاغل به این بازار به عنوان شغل دوم حرف بزنم اما شباهت ماهیتى بین املاکى بودن در کسب اعتماد ارباب رجوع با طبابت قابل انکار نیست. ورود پزشکانى که طبابت را رها کردهاند به سایر حوزههاى اقتصادى، فاز دوم در عبور شغلى پزشکان از تبدیل شغلی است.
آنچه من در انتهاى این بحث میگذارم، یک سوال بزرگ است. سیستم مدیریتى با انهدام خلاقیت و رقابت در طبابت با ایجاد انحصار منجمد در سیستم اقتصاد سلامت، فرار از زندان را نقشهریزى کرد و اینطور ادامه یابد، هیچ ذهن خلاقى وارد روند کارمندسازى نخواهد شد.
فرار مغزهاى پویا از حوزه اقتصاد سلامت امرى اجتناب ناپذیر است و کم نیستند کسانى که اسطوره عبور از یک عمر کسب تجربه و رهاسازى مهارت آموخته براى نسل جوان به نام داستان حکمت آموز طوطى و بازرگان باشند. تلاش و پشتکار کلید رفتار در حرفه طبابت بود و انتقال این کارمایه به سایر حوزههاى اقتصاد حتماً موفق خواهد شد.
این فرار بزرگ نمایشنامه رمان جستجوی زمان از دست رفته À la recherche du temps perd مارسل پروست نویسنده فرانسوی است.
امثال ما شاید پیشرو در نماد این عبور بى تفاوت هستیم.سهیل طالبى حسینى، جراح و متخصص ارتوپدى/ سپید