مشخصه اصلی اختلال نافرمانی ـ چالشگری، عبارت است از سطوح بالای واکنشپذیری هیجانی و عدم تحمل ناکامی، که معمولا به مناقشات فراوان با والدین، معلمان، سوپروایزرها، و سایر افراد منجر میشود.

شفاآنلاین: اختلال نافرمانی ـ چالشگری یا ODD یکی از
اختلالات رفتاری/هیجانی است که بروز سمپتومهای آن معمولا در کودکی یا نوجوانی شروع میشود.
مشخصه اصلی اختلال نافرمانی ـ چالشگری،<Disorder disorderly challenge> عبارت است از سطوح بالای واکنشپذیری هیجانی و عدم تحمل ناکامی، که معمولا به مناقشات فراوان با والدین، معلمان، سوپروایزرها، و سایر افراد منجر میشود. این اختلال شامل مجموعهای مستمر و مکرر از عصبانیت، خشم، تحریکپذیری، جر و بحث، چالشبرانگیزی، نافرمانی، لجبازی، بیاعتنایی، یا کینهتوزی و تلاش برای ناراحت کردن دیگران است، که حداقل ۶ ماه طول میکشد و فرد طی این مدت هنگام تعامل با حداقل یک نفر (که آن یک نفر نباید برادر یا خواهرش باشند)، این رفتارهارا نشان میدهد.
این کودکان معمولا نمیتوانند خشم و عصبانیت خود را کنترل کنند و زودرنج هستند. با بزرگسالان جر و بحث و فعالانه مخالفت میکنند. معمولا عمدا دیگران را ناراحت کرده و در مورد اشتباهات یا بدرفتاریهای خود دیگران را مقصر میدانند. فرد مبتلا در ۶ ماه گذشته حداقل ۲ بار، از سر کینهتوزی یا بدجنسی خواسته دیگران را ناراحت کند. این رفتارها به دلیل رنجی که برای کودک یا خانواده و اطرافیان ایجاد میکنند نیاز به رسیدگی بالینی دارند.
نرخ شیوع این اختلال در آمریکا 1 تا11 درصد و متوسط آن حدود 3/3 درصد است. این اختلال تا قبل از بلوغ در پسران بیشتر از دختران است، اما بعد از آن مساوی میشود. به گزارش DSM-5 اولین سمپتومهای اختلال نافرمانی ـ چالشگری در سالهای پیشدبستانی ظاهر میشوند و به ندرت پیش میآید که ظهور سمپتومها بعد از اوایل نوجوانی باشد.
بسیاری از کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی ـ چالشگری تا رسیدن به نوجوانی این اختلال را، رد میکنند با این شرط که به یک اختلال دیگر مثل ADHD مبتلا نباشند.
دختران مبتلا به اختلال نافرمانی ـ چالشگری، در مقایسه با پسران بیشتر در معرض خطر ابتلاء به افسردگی قرار دارند.
این اختلال میتواند منجر به اختلال سلوک (CD) شده و در مراحل بعدی زمینه بروز اختلال شخصیت ضداجتماعی(ASPD) را بوجود آورد.
علل اختلال نافرمانی ـ چالشگری
درباره نقش ژنتیک نمیتوان با قاطعیت چیزی گفت.
تربیت بیش از حد سختگیرانه و ضد و نقیض (متناقض) را میتوان علت آن دانست. این اختلال بیشتر در کودکانی دیده میشود که تربیت منقطع داشتهاند، یعنی مسولیت نگهداری و تربیت کودک بر عهده افراد مختلف بوده است. همچنین وضعیت اجتماعی-اقتصادی بد، نیز از طریق استرس ناشی از زندگی کردن در نزدیکی خط فقر، یا زیر آن میتواند منجر به ابتلاء به این اختلال شود.
رفتاردرمانی و گاهی نوروفیدبک میتوانند برای درمان این اختلال مفید باشند.سپید
سمیرا شیرمحمدی
دکتری تخصصی روانشناسی