هر واگن بهعنوان یک بخش نامیده میشد و انتهای هر کدام یک اتاق عمل، اتاق پزشک و تجهیزات پزشکی و دارویی قرار داشت. این قطار مجهز به پزشک، پرستار، امدادگر و تجهیزات و وسایل مورد نیاز میشد
شفاآنلاین>سلامت> از آنجا که در روزهای آغازین جنگ، به دلیل تازهنفس بودن نیروهای بسیج و سپاه پاسداران مثل نیروهای ارتش، مراکز بهداری زیاد و مجهزی نداشتند، بنابراین جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران شروع به آموزش امدادگر در سراسر کشور جهت اعزام به جبههها میکرد که این نیروها معمولا در اختیار بسیج و سپاه قرار میگرفت. جمعیت هلالاحمر ایران بیش از ٧٠٠ شهید والامقام در ٨سال جنگ، تقدیم نظام جمهوری اسلامی ایران کرده است.
به گزارش شفاآنلاین، این جمعیت در آن زمان کارهای مختلفی برعهده داشت که یکی از آنها بحث امداد و درمان و بقیه مواردی مثل استرداد اسرا، تخلیهچی، کمک، تجهیز و پشتیبانی بیمارستانها، ارسال وسایل و کیف کمکهای اولیه، برانکارد، آمبولانس(Ambulance)، ستاد انتقال مجروحان از فرودگاه یا راهآهن، تأسیس اردوگاههای اسرا و بیمارستانهای صحرایی بود.
علی اصغری از امدادگران جمعیت هلالاحمر در زمان جنگ است که سال ١٣٦٠ برای دفاع از کشور در کلاسهای امدادگری جمعیت هلالاحمر شرکت کرد و بعد از طی آموزشهای تئوری و بیمارستانی، با شروع عملیات فتحالمبین در سال ٦١، بهعنوان امدادگر به جبهه اعزام شد و تا پایان جنگ در عملیاتهای مختلفی امدادگری کرد و خود نیز در این راه جانباز شیمیایی شد. او از روزهای جنگ و تجربه امدادگری میگوید: انتقال مجروحان(Wounded) به پشت جبهه و رساندن آنها به بیمارستانهای شهرهای مختلف از طرق مختلف مثل بالگرد، هواپیما، آمبولانس و قطار انجام میشد. از ابتدای جنگ تحمیلی، ٥ واگن قطار بیمارستانی در اختیار جمعیت هلالاحمر بود. این واگنها سفیدرنگ بود و آرم جمعیت هلالاحمر جمهوری اسلامی ایران روی آن قرار داشت. هر واگن بیمارستانی متشکل از ٢٠تخت بود که ١٠تخت یک سمت و ١٠تخت در سمت دیگر بود و یک راهرو ما بین آنها قرار داشت که در مجموع ١٠٠مجروح در این ٥واگن جا میگرفتند.
هر واگن بهعنوان یک بخش نامیده میشد و انتهای هر کدام یک اتاق عمل، اتاق پزشک و تجهیزات پزشکی و دارویی قرار داشت. این قطار مجهز به پزشک، پرستار، امدادگر و تجهیزات و وسایل مورد نیاز میشد. با توجه به نوع عملیات و پیشبینی تعداد مجروحان، تعدادی واگن مسافری که از نوع قطارهای اکسپرس خواب بودند، از راهآهن اجاره میکردیم و به این واگنها متصل میشد که در آنها ٢٠٠مجروح جا میگرفت. دو تا سه شب قبل از شروع عملیات، براساس دستور و هماهنگیهای نظامی و همچنین درخواست از هلالاحمر جهت قطار بیمارستانی، این قطار در ایستگاه راهآهن اهواز یا بیراههای در اهواز پهلو میگرفت.
زمانی که این قطار به سمت خوزستان خالی میرفت، راهآهن اجارهای دریافت نمیکرد ولی وقتی مجروحها را سوار قطارهای اکسپرس خواب متعلق به راهآهن میکردیم، به تعداد مجروحان بیمارستانی معادل یک مسافر پول بلیت به راهآهن پرداخت میکردیم.
از خاطره تلخی که فراموش نکرده است، میگوید: در یکی از عملیاتها که رژیم بعث عراق از بمبهای شیمیایی استفاده کرده بود، تعداد بیشماری مجروح شیمیایی که هرکدام تاولهای زیادی در بدن داشتند را با قطار بیمارستانی منتقل کردیم. در بین مجروحان یک رزمنده کم سن و سال بسیجی بود که تاولهای خیلی بزرگی در بدن داشت و روی پهلویش یک تاول بزرگ زده بود که با بقیه فرق میکرد و مایعات درون آن حدود یککیلوونیم بود.
قطار هم که هنگام حرکت تکان میخورد، هر لحظه امکان داشت تاول ترکیده و مایعات آن به دیگر نقاط بدنش سرایت کند و آن نواحی نیز تاول بزند. بنابراین بچههای امدادگر با کمال افتخار شیفتبندی و دستکش به دست کردند و نیمساعت به نیمساعت، هر کسی این تاول را در دستانش میگرفت تا با حرکت قطار، تکان نخورد و نترکد. ما به دستور پزشک اجازه تخلیه تاول را نیز نداشتیم. این مجروح را به دلیل وخامت اوضاع، در اراک تحویل ستاد درمان دادیم. این جزو خاطرههای تلخ است ولی با افتخار و از جان و دل این کار را انجام دادیم، چرا که ما انسان هستیم، احساس داریم و برایمان دیدن چنین صحنههایی خیلی دردناک بود.