به گزارش شفا آنلاین:اوکه پیش ازاین به تنهایى وبا شجاعت هرچه تمام تر به آمریکا، استرالیا، ژاپن و مالایا سفر کرده بود، به عنوان سیاحى درخور تحسین و با کوله بارى از تجربه، پا به ایران نهاد. سفرهاى او به ایران در 1890 م/ 1308 ق/ 1269 ش ازدشوارترین و چالش برانگیزترین ادوارزندگى بیشاپ محسوب مى شود. اوبا دقت هرچه تما متر به مشاهده، ثبت و سرانجام به انتشارهمه آن چه دیده بود قلمرو قاجاریه، ملاقات هایى که ازدربارقاجار، روساى ایل بختیارى و کرد و خانواده هایشان و زندگى روزمره و عادات و رسوم این مردم به عمل آورده بود، پرداخت.
ایزابلابرد
بیشاپ، دخترباهوش یکى از روحانیون انگلیکن، ازسیاحانى بود که به کرات
ازکشورایران درطول قرن نوزدهم دیدن نمود. روابط تجارى و دیپلماتیکى که
اروپا با ایران تحت سلطه صفویه در اصفهان از اواخر قرن هفدهم به
طورگستردهاى برقرارساخته بود و معمولاهم ازآن ذى نفع مى گردید، به
طورچشمگیرى درطول قرن هجدهم رو به کاستى نهاد. ازآن جا که کشور، تحت آماج
حملات و درگیرجنگ هاى داخلى گردیده بود، شیراز تحت سلطه زندیه درحد فاصل سا
ل هاى 1751 1794- م / 1164- 1209 ق/ 1130 - 1173 ش. تبدیل به مرکزى نسبتا
باثبات گردید؛ اما آن ها نیزسرانجام مغلوب قدرت فزاینده قاجاریه گردیدند که
اصالتا ازمیان قبایل ترکمنِ نواحى خزرى واقع درشمال ایران برخاسته بودند.
قاجارها پایتخت خویش را تهران برگزیده تا سال 1925 م/ 1344 ق/ 1304 ش. بر
ایران سلطه داشتند. دو پادشاه اصلى قاجاریه، فتحعلى شاه و نتیجه اش
ناصرالدین شاه، توازنى میان سیاست همکارى متقابل با نهادهاى مذهبى، ادارى و
تجارى برقرارساختند که در زمینه داخلى و تداوم روابط با دولت های اروپایى،
به ویژه بریتانیا، فرانسه و روسیه بود که از آغاز قرن نوزدهم به مداخله
درامورایران مى پرداختند. این سیاست خارجى، درهاى ایران را به روى
اروپاییان گشود. دیپلمات ها، سربازان، کارشناسان علمى و فنى و کارگزاران
تجارى که در ایران رحل اقامت افکنده بودند، همگام با بازدیدهاى صورت گرفته
ازسوى باستان شناسان، محققان، هنرمندان وسیاحان کنجکاوى که تحت تاثیر آثار
تاریخى، چشم اندازها، تاریخ وفرهنگ این مرز و بوم قرار گرفته بودند، رفته
رفته منجر به پى ریزى شبکه وسیعى از روابط و آگاهی ها گردیدند.
ایزابلا
برد از این فرصت، کمال بهره را برد و در سال 1890 م/ 1308 ق/ 1269 ش. به
سیر و سیاحت در ایران پرداخت. دربدوامر به نظرمی رسد اطلاعات چندانى درباره
اینکه چرا وى دست به چنین انتخابى (سفر به ایران) زد، وجود ندارد. او از
یک خانواده دیپلمات یا نظامى که از پیشینه اقامت بلندمدتی در ایران
برخوردار باشند، نبود. باوجوداین، بررسى مختصر پیشینه خانوادگى وى، تحصیلات
و نگاهی به اوان زندگى او، سرنخهایی را در اختیار ما قرار خواهد داد.
ایزابلا
برد در 5 اکتبر 1831/12 مهر 1210 در بروق بریج هال در یورکشایردیده به
جهان گشود، او دختر یک روحانى به نام ادوارد برد بود که قبل از بازگشت به
انگلستان و ازدواج با دورا لاسان، درکلکته به امر وکالت مشغول بود. آنها
در سال 1843 م/ 1259 ق/ 1222 ش. به تاتنحال در چشر نقلمکان کردند و در
همینجا بود که پدرش به خاطر کلیسا، دست از امر وکالت کشید ودرکسوت یکى از
روحانیون انگلیگن درآمد. خانواده وى محترم و از اهل فرهنگ محسوب میشدند،
روابط بسیار قوى آنها با دستگاه روحانیت و اقدامات بشردوستانه، ایشان را
هم به اسقفهای انگلیکن و هم به میسیونرهایى که به فعالیت در هند و سپس
ایران مشغول بودند، مرتبط ساخت. به غیر از ادوارد که در کلکته به امر وکالت
میپرداخت، عمه ایزابلا نیز در هند یک میسیونربود. دخترعموى ایزابلا، مارى
برد، در 1891 م / 1309 ق/ 1270 ش. به انجمن میسیونرى کلیسا در بخش
ارمنینشین اصفهان یعنى جلفا پیوست که سرانجام به خاطر پرداختن به حرفه
طبابت، از احترام درخور توجه اى در آن جا برخوردار گردید. ایزابلا خود
درزمینه هنر و علومى نظیر ادبیات، نقاشى، فرانسه، لاتین، شیمى و زیست، از
تحصیلات خوبى برخوردار بود. او درنهایت در رشته گیاهشناسی بافتی، تحصیلات
خود را به اتمام رسانید و در این زمینه صاحبنظر گردید. او همچنین به
عکاسى میپرداخت. ایزابلا درآغازچندان به سفر نمیرفت، ازآن جا که پدر و
مادرش تعطیلات تابستانى را در ارتفاعات اسکاتلند به سر میبردند، او نیز
بیشتر به آن جا میرفت. او سرانجام در اسکاتلند سکنى گزید و پس از فوت پدرش
در سال 1858 م/ 1275 ق/ 1237 ش. به همراه مادر و خواهرش به ادینبرو
نقلمکان کرد و صرفنظر از بازدیدهایى که از لندن به عمل آورد یا سفرهاى
خارجى پرمخاطرهای که داشت، همیشه درادینبرو به سر میبرد. گویا ایزابلا
برد از زندگى پویایى برخوردار بوده است، در مناظرات حضور به هم میرساند و
خودش را وقف کارهاى خیر کرده بود، ایزابلا در راستاى بهبود شرایط زارعان
اوترهیبرید و فقرای زاغهنشین ادینبرو، گردهمایى برگزار کرده، در این زمینه
قلم میزد.او، در حالی به انجام چنین امورى میپرداخت که با بیماریهای
شدیدى نظیر درد مداوم در ستون فقرات، بیخوابی و افسردگى، در زندگیاش
دستوپنجه نرم میکرد. ایزابلا سرانجام پى برد که بسیارى از این عارضهها
بار روانی دارد که ناشى از محدودیتهای دست و پاگیرى بوده که زندگى در
خانوادههای متوسط براى زنى باهوش و ذکاوت چون او به همراه داشته است؛
بهطوریکه هر وقت در سفر بود، سلامتیاش رفتهرفته بهبود مییافت و زمانى
که به خانه بازمیگشت، رو به وخامت میگذاشت.
دکترش
به این مسئله پى برد و براى او در سال 1854 م/ 1271 ق/ 1233 ش. یک سفر
دریایى بلندمدت تجویز نمود. از همین رو، ایزابلا با صد لیره استرلینگى که
از پدرش گرفت، به مدت هفت ماه به سیر و سیاحت در امریکا و کانادا پرداخت تا
آنکه پولش تمام شد. در هنگام بازگشت، با ناشرى به نام جان مورى آشنا شد
که بهشدت تحت تاثیر ایزابلا واقع گردید و در سال 1856 م/ 1273 ق/ 1235
ش.نخستین کتاب از دو کتابی را که اودرمورد مخاطرات سفرش نگاشته بود، به چاپ
رساند. ایزابلا حال دیگر راه درمان مشکلاتش را یافته بود؛ دست زدن به
سفرهایى طولانیمدت بهدوراز خانه که اغلب هم دشوار و به نواحى پرت و
دورافتاده صورت میگرفت؛ سفرهایى که با انتشار کتابهایش توسط مورى همراه
شد و از راه فروش همین کتابها، درآمد لازم براى سفرهاى بعدیاش مهیا
میگردید. ایزابلا بهخوبی از این امر آگاه بود، چنانکه دریکى از
نامههایش که از کوههای راکى نوشته بود، به این امر اشارهکرده است:
«تمام
مدتى را که روى زین اسب به سر میبرم، ساعت هشت به رختخواب میروم، در
هواى آزاد یا کلبههای چوبى میخوابم و کلا زندگى نامتعارفى دارم، در سلامت
کامل به سر میبرم؛ اما هربارکه تنها براى چند روز در شهر هنو لولو و سن
فرانسیسکو راه مدنیت را در پیشگرفتهام، متوجه میشوم که مجددا بهسرعت
حالم روبه وخامت گراییده است.» این ابراز خشنودی از سفرهای سخت و ملال
تبار، در تمامی آثارش به چشم میخورد تا آن جا که حتى در سختترین شرایط،
ذرهای خلل در علاقه و حس کنجکاوى او حاصل نگشت. سفرهاى وى با دو تورى که
به دور دنیا صورت گرفت، همراه چاپ سفرنامههایی از او ادامه یافت. او در
حدفاصل سا ل هاى 1872 و 1873 م/ 1289 و 1290 ق/ 1251 و 1252 ش. به مدت هجده
ماه به دور از خانه در استرالیا، هاوایى و کوههای راکى درکلورادو به سر
برد و دوباره هجده ماه دیگر را در سالهای 1878 و 1879 م/ 1295 و 1296 ق/
1257 و 1258 ش. در ژاپن و مالایا سپرى نمود که بیشتر به سیر و سیاحت درمیان
اقوام آینوهوکایدو و به دورازآبادى گذشت. با مرگ مادرش در سال 1866 میلادی
و خواهرش هنریتا در سال 1880 م/ 1297 ق/ 1259 ش. از فشارهاى خانوادهاش بر
وى رفتهرفته کاسته شد و او راحتتر توانست به دنبال علایق خود برود.
اگرچه شاید تا حدى براى زنى چنین مستقل نظیر وی، کمى تعجببرانگیز به نظر
برسد، اما او در سال 1881 م/ 1298 ق/ 1260 ش.با بیشاپ جان که پزشک معالج
خواهرش هم بود، ازدواج کرد. باوجوداین، بسیارى از دوران زندگى مشترکشان را
بهدوراز هم سپرى کردند، چراکه ایزابلا همواره به سبب عشق سرکش اش به سفر و
خیانت رهایى همسرش درکش و قوص به سر برد، اما آخرین بارى که همسرش مریض
شد، ایزابلاتمام وقتش را صرف مراقبت از وی نمود. فوت همسرش در سال 1886 م/
1304 ق/ 1265 ش. او را در 59 سالگى بیوه ساخت و بارهایی از هرگونه قیدوبند
زندگى زناشویى، راهى سفر خیرهکنندهاش بهسوی ایران گردید.
ایزابلا
سفر خود را در فوریه 1889 م/ 1307 ق/ 1268 ش. آغاز نمود، به کشمیر و از آن
جا با اسب به سرینگر رفت و در همینجا بیمارستان زند ه یاد جان بیشاپ را
تاسیس نمود. او درباره علاقه خاص اش به طبابت، با همسرش صحبت کرده و یک
دوره سهماهه پرستارى را در سال 1887 م 1305/ ق/ 1266 ش. در بیمارستان سنت
مارى لندن گذرانده بود. این تجربه ارزشمند، همراه جعبه کمکهای اولیه او و
لباس مناسب سفر که عبارت بود از یک ژاکت و دامنى که روى یک شلوارترک
میپوشید و تجربه و آمادگى کافیاش، او را قادر ساخت از پس هر شرایطى در
ایران برآید. در این زمان بخت و اقبال با ایزابلا یار بود، چراکه در اواخر
قرن نوزدهم، حضور زنان اروپایى از سوى تمامى سطوح در ایران، امرى
پذیرفتهشده بود. الیزابت مک نیل، همسر جان مکنیل که مدت طولانى را در
حدفاصل سالهای 1823- 1853 م/ 1239 - 1270 ق/ 1202 - 1232 ش. بهعنوان
وزیرمختار بریتانیا در ایران مشغول به کار بود و بعدها لیدى شیل، همسر یکی
از دیپلماتهای بریتانیایى که در تهران زندگى میکرد، به ترتیب از سوی همسر
فتحعلى شاه 1827 م/ 1243 ق/ 1206 ش؛ و مادر ناصرالدینشاه در 1850 م/ 1266
ق/ 1229 ش. به دربار فراخوانده شدند. این دو بانو و نیز همسران کادرهاى
آموزشى و فنى و میسیونرها، توانسته بودند به اندرون زندگى ایرانیان که براى
شوهرانشان ممنوع بود، راه یابند و خاطرات و یادداشتهایی را در این زمینه
به ثبت برسانند. ایزابلا توانست از حضور ایشان بهرهمند گردد و افزون
براین، او از مزیت آزادى نیز برخوردار بود؛ چراکه وى از محدودیتهایی که
همسر یک دیپلمات داشت وازاو انتظارمی رفت تشریفات را رعایت کند و از
میهمانان همسرش پذیرایى کند، مبرا بود.
چنانکه مشخصه ایزابلا بود، وى براى
رسیدن به ایران راه سخت و دشوارى را در پیش گرفت. پس از اتمام کارش در
سرینگر چیز دیگرى که بتواند او را پایبند کشمیر کند، وجود نداشت؛ از همین
رو، بر آن شد تا همراه چند مترجم و ساربان، چندین ماه را به سیر و سیاحت در
نواحی سخت و ناهموارتبت غربى بپردازد. ورود ایزابلا به سماله در اواسط
اکتبر این شانس را به وى بخشید که بازه زمانى سفر خویش را طولانیتر سازد،
چراکه او در این جا با ماژور هربرت ساویر از ارتش هند ملاقات کرد که بر آن
بود تا به بررسى جغرافیاى نظامى ایران در نواحی غربى بپردازد. این امر
ایزابلا را که بهشدت شیفته بازدید از ایران بود، خوشحال کرد؛ بنابراین
پیشنهاد همراهى با ماژورساویر را تا تهران، باکمال میل پذیرا شد؛ یک توافق
سودمند براى طرفین.سپید
منبع: ایزابلا برد بیشاپ وسفرهایش به ایران درسال 1890/جنیفر اسکارس/حسین احمدزاده نودیجه
گردآوری: فرزانه قندریز