به گزارش شفا آنلاین، مثلا مادری بیمار دارد و سالها از او مراقبت کرده است. معمولا
اطرافیان این رفتار کودک را مورد تشویق قرار میدهند و او به این باور
میرسد که برای دوست داشته شدن توسط دیگران باید خود را فدا کرد. این فرد
ممکن است در بزرگسالی هم موقعیتهایی را برای خود خلق کند که بتواند همان
نقش فداکار قبلی را اجرا کند، مثلا با فردی معلول ازدواج میکند و خود را
از بسیاری از لذتها محروم نگه میدارد. متاسفانه این رفتارها در بسیاری از
سیستمهای مذهبی و اخلاقی ارج نهاده شده است. از آن جهت متاسفانه که همه
انسانها حاضر به این نوع فداکاری نیستند، بلکه فقط کسانی این کارها را
انجام میدهند که زمینه شخصیتی مناسبی دارند. به عبارتی شاید این انتخاب
اصلی آنها نباشد و نوعی اجبار ناخواسته در کنار تشویق دیگران آنها را به
این سمت سوق میدهد.
البته
باید به این نکته توجه داشت که در بسیاری از شرایط تا حدی مازوخیسم طبیعی
است. معمولا مادران به خصوص در سالهای کودکی فرزندانشان از بسیاری از
لذات خود صرف نظر میکند تا به هدف والاتری دست یابند ولی اگر همین مادر
زمانی که کودکش دیگر نیازی به او ندارد، بخواهد خود را فدای فرزندش کند،
باید به دیده شک به قضیه نگریست یا پرستاری که ساعتها بیش از زمان موظفی
خود در بیمارستان میماند، با توجیه اینکه بیماران به من نیاز دارند، حال
آنکه وظایف او را بقیه پرستاران نیز میتوانند انجام دهند. همچنین موارد
زیادی داریم که فرد حاضر است برای دستیابی به اهداف والای اجتماعی، خود را
فدای دیگران کند. به عنوان مثال میتوان به مهاتما گاندی و مادر ترزا اشاره
کرد. در این موارد یا مورد مادران در سالهای اول زندگی کودک، نباید قضیه
را مرضی نگاه کرد.
متاسفانه
خودآزاری ریشهای عمیق در شخصیت فرد دارد و قرار نیست با نصیحت تغییر کند.
در واقع این افراد خودشان ممکن است متوجه رفتار خود نباشند، لذا در صورتی
که حاضر به درمان شوند بسیار خوب است. در غیر این صورت شما به عنوان
اطرافیان این فرد باید تغییراتی را در رفتار خود بدهید تا مانع از تداوم
این رفتار حداقل در رابطه با خودتان شوید. به عبارتی باید بازیهای این
افراد را بشناسید و از این بازیها فرار کنید.
این افراد به گونهای ماهرانه اطرافیان خود را متقاعد میکنند که «من
ناتوانم، از من مراقبت کنید.» شما نباید وارد این بازی شوید بلکه باید به
او به چشم فردی توانمند نگاه کنید.
این افراد دیگران را وادار میکنند که همانند خودشان نیازهای دیگران را در
اولویت قرار دهند. به عبارتی، بدون آنکه بخواهید شما هم مازوخیست میشوید.
در اینجا نیز باید توجه داشته باشید که نیازهای خودتان را فراموش نکنید.
اگر به نیازهای خود پشت کنید در واقع به آنها پیام دادهاید که کارشان درست
است.
این افراد هراس از جدایی دارند. بنابراین زمانی که میخواهید از آنها جدا
شوید، شما را سرزنش کرده و در شما احساس گناه ایجاد میکنند. در اینجا نیز
باید توجه داشته باشید که ماندن در کنار آنها به نفعشان نیست و احساس
ناتوانی آنها را در تحمل دوری تقویت میکند.
این افراد گاهی نیاز به کسانی دارند که آنها را اذیت کنند. مواظب باشید
شما را تبدیل به اذیتگر نکنند. این فرایند بسیار ظریف رخ میدهد. مثلا
آنقدر در رابطه با شما اذیت میکنند تا آنها را طرد کنید و بعد نقش مظلوم
را ایفا کنند.
باید با فرد به گونهای رفتار کنید که مسئولیت رفتارش به عهده خودش است.
یعنی اگر تهدید به خودزنی یا خودکشی کند، به جای آنکه بیشتر مراقبش باشید
باید او را متوجه کنید که خودکشی چه مشکلاتی میتواند برایش ایجاد کند و
بهتر است قبل از خودکشی برای آن مشکلات برنامهای داشته باشد. مثلا اینکه
«باید به فکر یکی باشی که بعد از مرگت از بچههایت نگهداری کند!» البته این
صحبت در مورد بیماران افسرده که از خودکشی صحبت میکنند، درست نیست. در
افراد افسرده با صحبت فوق بیمار را حتما به سمت خودکشی سوق خواهید داد!