کد خبر: ۳۶۴۲۴۲
تاریخ انتشار: ۰۸:۲۴ - ۲۸ تير ۱۴۰۴ - 2025July 19

آسیب‌های وضعیت تعلیق

بر اساس یافته‌های علم ایمنی‌شناسی عصبی‌روانی، عوامل روانی مانند فقدان اطمینان و فقدان کنترل بر محیط و کمبود اطلاعات، استرس‌زاترین محرک‌ها برای بدن انسان محسوب می‌شوند و به‌شدت سیستم ایمنی را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهند. به عبارت دیگر، بزرگ‌ترین خطر وضعیت تعلیق کنونی، همین مواردی است که بیان شد

شفاآنلاین»جامعه»نزدیک به یک ماه از شروع جنگ 12‌روزه می‌گذرد و هنوز جامعه‌ ایرانی به وضعیت ثبات نسبی قبل از این جنگ برنگشته است. مسئولان سازمان هواپیمایی اعلام کرده‌اند که همچنان پروازها در بازه‌ زمانی پنج صبح تا شش عصر انجام می‌شود و شب‌ها آسمان ایران برای بازبودن دستان پدافند هوایی به روی پروازهای هواپیماها بسته است. مسئولان کشور نیز در هریک از گفت‌وگوهایشان، به‌ویژه با طرف‌های خارجی، اعلام می‌کنند که در صورت تکرار تجاوز رژیم اسرائیل به خاک ایران، واکنشی سخت نشان خواهند داد و اینها و چندین شواهد دیگر به‌ معنای آن است که هنوز وضعیت جامعه در حالت تعلیق بین آتش‌بس و تکرار تجاوز است.

به گزارش شفاآنلاین: اینکه از منظر حکمرانی چه می‌توان کرد تا جامعه خاطرش از تکرار تجاوز آسوده باشد و وضعیت آتش‌بس را ادامه‌دار بداند، موضوعی است که باید حکمرانان و سیاست‌گذاران به آن بیندیشند و اگر راه چاره‌ای می‌دانند، پی بگیرند و انجامش دهند. موضوع این نیست که راه چاره‌ای برای خروج از وضعیت تعلیق هست یا نه، موضوع این است که هر وضعیتی حتی اگر برای خروج از آن راه چاره‌ای وجود نداشته باشد، تأثیرات خود را بر بدن و روان انسان می‌گذارد و هدف این یادداشت پرداختن به این تأثیرات است.

در دهه‌های اخیر شاخه‌ای به‌ نام ایمنی‌شناسی عصبی‌روانی در جهان روان‌شناسی پا گرفته است که اولا ذهن و بدن انسان را غیرقابل‌ تفکیک می‌داند و ثانیا بر همین مبنا رویدادهای بیرونی را عاملی برای تغییرات هورمونی و سیستم ایمنی بدن انسان می‌نگرد و از همین منظر به تأثیرات استرس‌ها بر سیستم ایمنی و در نتیجه بروز بیماری‌ها می‌پردازد.

بر اساس یافته‌های علم ایمنی‌شناسی عصبی‌روانی، عوامل روانی مانند فقدان اطمینان و فقدان کنترل بر محیط و کمبود اطلاعات، استرس‌زاترین محرک‌ها برای بدن انسان محسوب می‌شوند و به‌شدت سیستم ایمنی را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهند. به عبارت دیگر، بزرگ‌ترین خطر وضعیت تعلیق کنونی، همین مواردی است که بیان شد:‌ فقدان اطمینان و فقدان کنترل بر محیط و کمبود اطلاعات. حال بیاییم بررسی کنیم که از منظر یافته‌های علم ایمنی‌شناسی عصبی‌روانی وضعیت تعلیق چه آسیب‌هایی بر بدن انسان می‌گذارد.

محرک‌های روانی و فیزیکی از طریق فعال‌شدن محوری به‌ نام هیپوتالاموس-هیپوفیز-غدد فوق‌کلیوی (اچ‌پی‌ای) واکنش‌های بدن را در برابر تهدیدات درک‌شده فعال می‌کنند. به عبارت دیگر، این محور در بدن انسان کانون سازوکار استرس است. حال ببینیم که این محور در برابر خطرات ادراک‌شده چگونه عمل می‌کند. محرک‌های روان‌شناختی (در اینجا، فقدان اطمینان و فقدان کنترل بر محیط) ابتدا در مراکز عاطفی‌ای به‌ نام سیستم لیمبیک در مغز ارزیابی می‌شوند. اگر مغز اطلاعات دریافتی را تهدیدآمیز تفسیر کند، هیپوتالاموس هیپوفیز را وادار به ترشح هورمونی به‌ نام آدرنوکورنیکوتروپ می‌کند. این هورمون هم به‌ نوبه خود باعث می‌شود قشر غده‌ فوق‌کلیوی هورمونی به‌ نام کورتیزول را در گردش خون ترشح کند. هم‌زمان با این آبشار هورمونی،‌ هیپوتالاموس پیام‌هایی را از طریق دستگاه عصبی سمپاتیک یعنی بخش ستیز یا گریز دستگاه عصبی به بخش دیگری از آدرنال می‌فرستد که مدولا نام دارد؛ مدولا نیز هورمون آدرنالین که همان هورمون ستیز یا گریز است را تولید و ترشح می‌کند و در نتیجه بلافاصله دستگاه قلبی‌عروقی و عصبی تحریک می‌شود.

معنای دقیق و صریح این توصیف علمی و تخصصی واکنش بدن به محرک‌هایی که تهدید تلقی می‌شود این است که بدن به‌ صورت خردمندانه و هوشمندانه یکپارچه در برابر هرآنچه بقا را تهدید می‌کند، بسیج می‌شود و امکان ستیز یا گریز را برای انسان فراهم می‌کند. اما مشکل در استرس‌های مزمن این است که بدن برای مدتی طولانی سازوکارهای مواجهه با استرس را فعال می‌کند و امکان واقعی ستیز یا گریز با محرک تهدیدزا نیز فراهم نیست. یعنی تعلیق وضعیتی نیست که بتوان با آن جنگید یا از آن فرار کرد، در نتیجه استرس به‌ صورت پنهان تداوم می‌یابد و از آنجا که سطح هورمون‌هایی مانند کورتیزول به‌ صورت طولانی‌مدت در بدن بالا می‌ماند، باعث آسیب و تخریب بافت‌های بدن می‌شود و این‌گونه بیماری‌ها شکل می‌گیرند. برای مثال، تحقیقات نشان می‌دهد افزایش مزمن سطح آدرنالین باعث افزایش فشار خون و آسیب به قلب می‌شود.

البته باید این را در نظر داشت که استرس در خلأ رخ نمی‌دهد و به نظام پردازش ذهن انسان بستگی دارد که به آن معنا می‌دهد. این دلیل تفاوت واکنش‌های هریک از ایرانیان در یک ماه گذشته است. شدت تجربه‌ استرس‌زای وضعیتی که جامعه‌ ایرانی در یک ماه گذشته با آن مواجه شده است، برای تک‌تک ایرانیان منحصربه‌فرد و یگانه است و در مسائل و حتی گذشته شخصی ما ریشه دارد.

بنابراین طبیعی است که وضعیت فعلی برای برخی استرس‌زا و آسیب‌زا تلقی شده و برای برخی دیگر چنین نباشد. نمی‌توان بر مبنای آنکه فردی در وضعیت کنونی هراسی را تجربه نمی‌کند و فرد دیگری شب‌ها هنوز به‌سختی می‌خوابد ترسو و ضعیف نامید. استرس همان‌طورکه بیان شد سازوکار خاص و طبیعی خود را دارد و هر آن‌ کس که به هر دلیلی وضعیت فعلی آتش‌بس را شکننده می‌داند و مطمئن نیست که آیا نیمه‌شب یا بامداد با صدای پدافند هوایی و پرتابه‌های جنگنده‌های دشمن از خواب می‌پرد یا نه، استرسی مزمن را تجربه خواهد کرد و احتمالا به‌ناچار گرفتار پیامدهای آن در بلندمدت خواهد بود.

اینکه آیا راهی برای خروج سریع از این وضعیت تعلیق هست یا خیر را باید سیاست‌گذاران پاسخ دهند ولی آنچه جامعه‌ ایرانی در حال حاضر می‌تواند برای کاهش نسبی استرس خود انجام دهد، کاهش دیدن یا خواندن اخبار و تحلیل‌های مربوط به وضعیت کنونی به‌ویژه از رسانه‌هایی است که از تجاوز دشمن به سرزمین ایران خشنود و هیجان‌زده هستند و نیز تا حد امکان برقراری همه‌ فعالیت‌هایی است که به‌ صورت روزانه تا قبل از 23 خرداد در حال انجامش بودند. این دو اقدام سبب می‌شود که به‌ طور نسبی چرخه افکار منفی و در نتیجه آبشار هورمونی استرس کند شود و بدن خردمند ما در وضعیت تهدید مداوم بقا قرار نداشته باشد.

نظرات بینندگان