شفا آنلاین>اجتماعی>اتومبیل شخصی محیط امنی است برای محافظت از ما، برای محافظت از حریم شخصی. دیواری است بین ما و خیابان. یک جور عینک دودی است برای ندیدن و تار دیدن.
به گزارش
شفا آنلاین،مرهمی است برای فوبیای جامعه؛ جامعه هراسی. مثل دویدن برای تسخیر صندلی
کنج مترو. یک جور هدفون برای نشنیدن صدای آدمها در پیادهرو. پناه بردن به
خویش، گم شدن در درون. آلودگی هوا هم خوب است؛ وقتی هوا تیره و تار میشود
کسی را نمیبینی، چشمهای جست و جوگر کسی تو را نمیکاود. شعر میبافم؟
اتومبیل شخصی آدم را شاعر هم میکند؛ شیشههای مات را بالا بزن و صدای
چاووشی را چنان بلند کن که سقف ماشینت بلرزد و گاز بده و دود کن. دود خوب
است.
دود امنیت میآورد. پردهای از مه سیاه که ما را امن از هم نگه
میدارد. نمایشنامه یوجین اونیل را نخواندهای؟ نمیدانی چطور دود کشتی
آدم را قوی میکند، تبدیلت میکند به بتن؟ هوای پاک ترسناک است. فاصلهها
را کم میکند، چهرهها را شفاف نشان میدهد، مجبوری لبخند بزنی، لبخند
دیگران را تماشا کنی. آدرس بپرسی... ماشین شخصی نداری؟ یقه پالتوت را بالا
بزن، سیگارت را روشن کن و غرق شو در موسیقی. چه کسی حق دارد به تو نزدیک
شود؟
گفتم ماشین شخصی آدم را شاعر میکند؛ دود هم آدم را شاعر میکند. البته
دود فرق دارد با دود. دود بنزین و نفت کورهای که چند سال پیش میسوزاندیم
برای قریحه شاعری بد بود. آدم را گیج میکرد و چشمه شعر و فن تیترزنی را
میخشکاند. آدم آنقدر گیج و مسموم میشد که اصلاً یادش میرفت هوا آلوده و
سمی است. برای قوه انکار اما خوب بود. روزنامهها هرروز تیتر میزدند که
دروغ است کسی نمرده و هیچ کس حتی به بیمارستان نرفته که بگوید سینهام خس
خس میکند.
دود فرق دارد با دود
دود فرق دارد با دود. این دود مغز آدم را باز میکند قریحه شعر را
میشکوفاند و قدرت آسمان و ریسمان بافتن آدم را بالا میبرد. حالا مثلاً
بهخاطر دیوارهای بلندی که از بلندمرتبهها دور شهر کشیدهایم میتوانیم
یقه باغ گیاهشناسی را بگیریم که چرا زودتر از بقیه نرفته آنجا و به جای
ساختمان درخت نکاشته و باغ درست نکرده؟ میتوانیم به خاطر سه میلیون موتور
غیر استانداردی که هر کدام بهاندازه 5 پراید دود میکنند، یقه اتحادیه
صادرکنندگان فرش را بگیریم که چرا از این طرف فرش بردهاید، از آن طرف
موتور خوب نیاوردهاید؟
دود با دود خیلی فرق دارد. حالا اگر بادی هم وزید و دود و دوده را از چهره
شهر شست، باز میشود به این و آن گیر داد که چرا باد میآید؟ دیدید چطور
باد وزید؟ باد نباشد چه میکنید؟ هیچ. کسی نیست بگوید باد که نباشد دو تا
هواپیما با چهار تا بشکه آب میفرستیم آن بالا، شهر را آب بزنند. مگر
همینجوری چند سال پیش شهر را نجات ندادند؟ اگر از آن بالا آفتابه روی شهر
نگرفته بودند که حالا ما نبودیم شعر ببافیم.
پیشرفت فرق دارد با پیشرفت
آدم که پیشرفت کند دوچرخهاش را موتور میکند، موتورش را پراید، پرایدش را
سمند و سمندش را پرشیا. به بالاتر از این عقلم قد نمیدهد. بگذریم؛ شما تا
حالا دیدهاید یک آدم متشخص پیشرفته بافرهنگ پرشیایش را کنار بگذارد و
دوچرخه سوار شود؟
بگذریم از غربیهای عقب افتاده که هنوز در عصر تلگرام و
وایبر و واتس اپ برای هم نامه مینویسند و به جای بنز سوار دوچرخه میشوند و
به جای برجهای آنچنانی که ما هزارتا هزارتایش را داریم توی خانههای
هشتصد ساله بیقواره زندگی میکنند یا مثلاً فرمانداری و استانداریشان را
میبرند توی این خانههای عصر گوتیک که آدم میترسد سردرشان را نگاه کند.
لابد عکس وزیر اقتصاد آلمان را هم دیدهاید که با دوچرخه سر کار میرود.
فکرش را بکنید؛ وزیر اقتصاد آلمان باشی و یکی از خرده کارخانههایت بنز
باشد و تو هم وزیر اقتصادش باشی، بعد صبح بلند شوی و 15 کیلومتر رکاب بزنی
که برسی سر کارت!
بلا نسبت نمیخواهم بگویم عقل هم خوب چیزی است اما واقعاً نباید آدمیزاد
کمی هم برای خودش شخصیت قائل باشد؟ ما همین دیشب میهمانی داشتیم که هزار
بار از اینکه بدون ماشین تشریف آورده بود خانه ما معذرت خواست و حرف پیش
کشید و بحث انداخت که ای وای کاش ماشینم را آورده بودم و آخرین قطار مترو
کی راه میافتد و چه و چه که شخصیتاش حفظ شود، کلاسش پایین نیاید. فکرش را
بکنید؛ یک جوان 25 ساله مجرد که تازه سر کار رفته این چیزها را میفهمد
اما وزیر اقتصاد آلمان با آن
کارخانه بنزش...
پیشرفت خیلی فرق دارد با پیشرفت. من خودم مادری دیدهام توی اروپا – یعنی
من هم اروپا رفتهام- دوتا بچهاش را صبح با دوچرخه میبرده مدرسه. آن هم
کی؟ درست وسط سوز سرمای پاییز اروپا. نه یک ذره شخصیت، نه یک ذره پیشرفت،
نه یک ذره تو بگو دلواپس سرماخوردن بچهها، هیچ! آدم دهنش باز میماند از
این همه عقب افتادگی و بدبختی که دامن این غربی جماعت را گرفته. فقر و
نداریشان هم که جای خود دارد، بیکلاسی هم رویش.
هوا فرق دارد با هوا
این که من و شما همه زیر سقف یک آسمان نفس میکشیم مهم نیست، مهم این است
که در کدام دسته و گروه سیاسی هستیم و پشت کدام سایت و روزنامهایم. باور
کنید فرق دارد هوا با هوا. همیشه فرق داشته. هوا از این سازمان تا آن
سازمان، از این ارگان تا آن ارگان و از این حزب تا آن حزب کلی فرق دارد.
حتی عکس روزنامهها هم فرق دارد. وقتی هوا آلوده میشود عکس بعضیها مثل
قیری که حضرت نوح ته کشتیاش مالید سیاه است و بعضی مثل دومین روز بهار
انگار که زلال اشک آهو باشد،تمیز تمیز.
یکی دماوند را طوری میبیند و کامش شیرین میشود انگار کله قند مظفرالدین
میرزا باشد که به هر مسافر دارالحکومه تهران گاری گاری هدیه میداد و یکی
فلافلی آن طرف خیابان را هم نمیبیند. اینها نشان میدهد که هوا چقدر فرق
دارد با هوا.
اصلاً آسمان هم با آسمان فرق دارد. مثلاً آسمان چین به ما چه ربطی دارد؟
آسمان ما به اروپا چه مربوط؟ استرالیا لایه ازونش سوراخ شده خب بروند درستش
کنند. اروپایی جماعت از ترس آب شدن یخچالهای قطب شمال توی خانه بخاری
روشن نمیکنند و لباس گرم میپوشند به ما چه؟ قطب شمال کجا و تهران کجا؟
اصلاً این غربی جماعت آنقدر لوس و بیمزهاند که گاهی حال آدم به هم
میخورد.
هنرمند و سیاستمدار و هنرپیشه و ورزشکار و چه و چه یک هفته دور هم جمع
شدهاند و سخنرانی کردهاند و بیانیه دادهاند و هم قسم شدهاند که چه؟ 2
درجه گرما را کم کنند. 2درجه این همه حرص خوردن دارد؟ خب اگر گرمتان شده
پنجره را باز کنید. خود ما الان همه رادیاتورها را باز میکنیم و درجه پکیج
را میگذاریم آخر آخرش. گرم هم شد، پنجره را باز میکنیم چارطاق.
این به
همسایه بغلی چه ربطی دارد؟ به مملکت چه مربوط است؟ به لایه ازون استرالیا و
آب شدن یخهای قطب چه ربطی دارد؟
بنزین ندارند بسوزانند منتش را هم سر ما میگذارند که برای نجات زمین
دوچرخه سوار میشویم و توی خانه لباس گرم میپوشیم و با بیست لیتر آب دوش
میگیریم و با یک لیوان آب مسواک میزنیم و با خودمان کیسه پارچهای
میبریم فروشگاه که نایلون برنداریم و از این لوس بازیها. اصلاً زمین ما
به زمین شما چه مربوط؟ زمین فرق دارد با زمین.
روز با روز فرق دارد
هوا که همیشه آلوده است. اما روز با روز فرق دارد. مهم این است که من و تو
حالمان خوب باشد یا نه. حال خوب را هم خبرهای خوب میسازند. یکی هفتاد
سال سیگار میکشد و آخ نمیگوید، یکی برای پیاده روی میرود مرکز شهر و با
دود اگزوز اولین اتوبوس سکته میکند و تمام. اینها به دود ربطی ندارد مال
حال خوب و حال بد است. حال که خوب باشد دوچرخه چه قابل است آدم پیاده از
این سر شهر میرود آن سر و پیاده برمیگردد نه اینکه روز هوای پاک، به مترو
سواری یکی دو وزیر تمام شود و اهالی شهر توی ماشینهای شخصیشان چاووشی گوش دهند.
اینها مال حال خوب و حال بد است مال اعتماد و بیاعتمادی مردم است که با
خبری خوش، رنگ میگیرد و با خبری بد، رنگ میبازد. اینکه آسمان با آسمان و
هوا با هوا و زمین با زمین فرق دارد درست اما میخواهید بدانید عامل اصلی
آلودگی هوا چه کسانی هستند؟ آنهایی که دل شان میخواهد توی هوای آلوده
بالاخره بهانهای برای فریاد زدن پیدا کنند. آنهایی که هنوز هم دنبال
روزنهای میگردند که برجام را هوا کنند، ناامیدی توی فضا پر بزند، کاسبان
ناامیدی مردم.
آنهایی که دوست دارند مردم بگویند نه، با این دولت هم نشد، بنشین توی
ماشین شخصیات گاز بده، دود کن! دود خوب است. دود حالت را خوب میکند،
جامعه را نبین، در چهره دیگران خیره نشو، جامعه هراسناک است. ناامیدی در
هوا موج میزند، جامعه دیوار بلندی است در برابرت که هرچه مشت بزنی دری از
آن گشوده نمیشود. عینک دودیات را بزن، یقهها را بالا بده، هدفونت را
بچپان توی گوشهات، سیگارت را بکش! چه کسی حق دارد برای پرسیدن آدرسی به تو
نزدیک شود؟ایران