کد خبر: ۸۷۵۴۰
تاریخ انتشار: ۰۴:۱۰ - ۰۹ آذر ۱۳۹۴ - 2015November 30
شفا آنلاین>حوادث پزشکی> رامین کهن‌خاکی اولین پرستار ایرانی است که مدال فلوارنس نایتینگل را گرفته است، مدالی که برای بزرگداشت بانوی چراغ به‌دست هر دو سال یک بار به پرستاران برتر جهان اهدا می‌شود.
به گزارش شفا آنلاین به نقل از سپید، سال 1992 در نهمین کنفرانس صلیب سرخ در واشنگتن بود که تصمیم گرفته شد به خاطر خدماتی که نایتینگل ارائه کرده بود، بودجه‌‌ای را برای بزرگداشت او در نظر بگیرند.کهن‌خاکی یکی از 36 نفری است که امسال به خاطر خدماتی که ارائه کرده است، از او تقدیر شد.

پرستاری که می‌خواهد این مدال را بگیرد، چه شرایطی باید داشته باشد؟
        چند ملاک برای این انتخاب مطرح است. یکی از آنها داشتن شجاعت خاص در برخورد با سوانح، جنگ‌ها، درگیری‌ها و بلایای طبیعی است که بتواند خدمات لازم را ارائه دهد. شرط دیگر این است که پرستاران بتوانند در ترویج عمومی بهداشت عملکرد خوبی داشته باشند. ترویج و ارتقای آموزش پرستاری هم یکی دیگر از این موارد است.

برای انتخاب گروهی هستند که فعالیت‌ها را رصد می‌کنند یا خود پرستاران نامزد می‌شوند؟
       ما عضو نهضت بین‌المللی صلیب سرخ و هلال‌احمر هستیم که دو بخش دارد. اگر حادثه طبیعی باشد، فدراسیون بین‌المللی جمعیت‌های صلیب سرخ کمک می‌خواهد و اگر هم اتفاق درگیری و جنگ باشد، به کمیته بین‌المللی صلیب سرخ مربوط می‌شود. اگر این دو استمدادی بخواهند، همه کشورها باید کمک کنند.

 مثلا در زلزله اندونزی یا توفان 2012 فلیکس در نیکاراگوئه، درخواست کمک کردند که من به‌عنوان یکی از اعضای تیم پزشکی اعزام شدم. هر کدام از این عملیات ریسک خودش را دارد. توفان در شمال شرق نیکاراگوئه بود و فقط با قایق و هلی‌کوپتر امکان دسترسی داشتیم. 15 روز خدمات بهداشتی و درمانی ارائه کردیم. اندونزی مالاریا خیز است.

خیلی از دوستان مالاریا گرفتند. در نیکاراگوئه تب دنگو رایج است. فقط این نیست که جلوی تیر بروی و در مکان‌های پرخطر خدمت کنی، بحث شجاعت مطرح می‌شود. دردرگیری لیبی و تونس هم که پیش آمد ما یک دوره آموزشی برای مسولان هلال‌احمر تونس و پرستاران و پزشکانشان برگزار کردیم. در عراق هم مکرر این برنامه را داشته‌ایم. یکی از عملیات‌های پرخطر هم در سومالی بود. چهار سال پیش درمانگاهی را در این کشور راه‌اندازی کردیم. وضعیت بهداشتی‌شان اندوهناک بود. پایتخت از نظر امنیتی متشنج بود و برای تردد نیروی نظامی اسکورت می‌کرد.با آرمی که ما داریم نباید اتفاقی می‌افتاد ولی به قدری وضعیت امنیتی نامناسب بود که مجبور می‌شدند این کار را انجام بدهند.

انتخاب شما بازخورد بین‌المللی هم داشت، انتظار داشتند از ایران کسی این مدال را بگیرد؟
       من تنها پرستاری نبودم که این جایزه‌ را گرفته‌ام. مدال به 36 نفر از 18 کشور جهان اهدا شد. من تنها ایرانی بودم که این مدال را گرفتم. در ماموریت‌های خارج از کشور که داشتم، برخوردها خوب بود. کارگاهی هم که در ایران داشتیم، مدرسی از ژنو آمده بود که بابت این اتفاق ابراز خوشحالی کردند. بعضی از دوستان هنوز من را به نام فلورانس صدا می‌کنند.

در مالزی هم برای برگزای یک کلاس رفته بودیم، اتفاقی افتاد که رسانه‌ای شد. در هتلی که بودم گاز co منفجر شد و یک نیروی تاسیساتی هم پرت شد و هم دچار مسمومیت شد. راه‌های تنفسی‌اش بسته شده بود. با ترافیک بدی که بود، به بیمارستان نمی‌رسیدیم و او حتما می‌مرد. کمک‌ کردم و نجات پیدا کرد. در رسانه‌ها این موضوع مطرح شد و از من هم خیلی تشکر کردند.

تصور عمومی از پرستار، همان پرستارانی هستند که در بیمارستان‌ها می‌بینند. این مسیری را که رفته‌اید، خودتان انتخاب کرده‌اید یا اتفاقی بود؟
        برای من کنار آمدن با درد و رنج مریض و کار یکنواخت سخت بود. خودم هلال‌احمر را انتخاب کردم. دیدم رضایت شغلی خوبی دارد، ادامه دارم. البته رضایت بیشتر معنوی است نه مالی.

از صنف پرستاران خبر دارید؟
        گروهی داریم که با آنها در تماسم. من جزو اولین گروه‌های کارشناسی پرستاری در ایران هستم. دوستانم الان پست‌های خوبی دارند اما می‌دانم که مشکلات شغلی هم دارند. من خودم دو سال در امارات پرستار اورژانس بیمارستان ایرانیان بودم. به نظرم سخت‌ترین کار در درمان اورژانس است.

پرستاران جوان را چطور می‌بینید؟
       تا حدودی با آنها هم ارتباط داریم. در همه رشته‌ها برای تغییر نگرش به تجربه نیاز است. در بحث امدادرسانی تجربه اهمیت بیشتری دارد. نیروی جوان پتانسیل خوبی دارد و امکانات دسترسی به اطلاعات هم برایشان فراهم است. ما که می‌خواستیم به یک مقاله دسترسی داشته باشیم کل کتاب‌خانه را زیرورو می‌کردیم.

با حجم کاری بالا وقت می‌کنید به خانواده به زندگی شخصی برسید، سینمایی بروید، کتابی بخوانید؟
       حتما برای آنها هم وقت می‌گذارم.سال 1365 در انجمن سینمای جوان عکاسی را شروع کردم. خیلی هم موفق بودم. آن موقع دوربین دیجیتال نبود وبا نگاتیو کار می‌کردیم. کلاس کارگردانی هم رفتم ولی خیلی دنبالش را نگرفتم. گرافیک مطبوعاتی را زیر نظر وزارت ارشاد خواندم. در کارهایم هم خیلی کمک کرد. موسیقی جزو بخش جدانشدنی زندگی من است چه در زمینه نواختن وچه گوش کردن.

چه می‌نوازید؟
       من همانطور که در بیشتر بخش‌های هنری دستی داشته‌ام، اکثر سازها را هم زده‌ام. سازهای کوبه‌ای و زه‌ای را امتحان کرده‌ام. زدن بیشتر سازهای بادی را هم تجربه کرده‌ام. کوچک‌ترین ساز را که ساز دهنی است انتخاب کرده‌ام که همیشه همراهم ببرم.

فضای مجازی را می‌پسندید یا هنوز نوشته‌های چاپی را ترجیح می‌دهید؟
       من حتی وقتی می‌خواهم نامه بنویسم حتما باید پرینت داشته باشم. خواندن در صفحه کامپیوتر اصلا لذت نمی‌دهد. در روزنامه و مجله هم تیترخوان هستم. عکس‌خوانم. مجله تیترش و عکسش برایم اهمیت دارد. بهمن جلالی استاد فتوژورنالیسم من بود که فوت کرد و استاد ممیز هم استاد گرافیکم بود. من متن هم می‌نویستم و شعرهای کوتاه می‌گویم. نقشه ساختمانی هم می‌کشم هفته پیش کلبه‌ای را می‌خواستیم بسازیم که خودم نقشه‌اش را کشیدم. نقاشی هم می‌کشم پر از رنگ. به خاطر شرایط کاری ورزش هم می‌کنم.

خودتان پرستاری را انتخاب کردید یا مجبور شدید؟
       خودم انتخاب کردم. نمی‌شود گفت از روی ناچاری بود. الان هر کسی کنکور می‌دهد یک جایی قبول می‌شود. آن موقع قبول شدن در کنکور اتفاق سختی بود. پرستاری بعد از پزشکی‌ها و داروسازی‌ها انتخاب من بود که قبول شدم و در دانشگاه تهران درس خواندم.

بعد از ماموریت‌هایی که می‌روید، اتفاقاتی را که می‌افتد برای خانواده تعریف می‌کنید؟
       بعضی از چیزها را مجبورم نگویم. در سومالی بمب منفجر شد گرما و بوی باروت را من حس می‌کردم ولی چیزی نگفتم. من فقط عکس‌های خوب و شاد را بهشان نشان می‌دهم.

همان لحظه‌ای که بوی باروت و گرمایش را حس کردید از کاری که می‌کنید،‌ پشیمان نشدید؟
       نه تا حالا نشده پشیمان شوم. آدم ماجراجویی هستم.

خاطره تلخی دارید که در ذهنتان مانده باشد؟
       زیاد بوده. بدترینشان در زلزله اردبیل بود در صحنه‌هایی که مردم به یک تکه نان نیاز داشتند و کاری از دست من برنمی‌آمد. یک بار هم برای بازدید از پایگاه‌های امداد جاده‌ای با آمبولانس بدون تجهیزات به جاده چالوس رفتیم. در تونل 5 تصادف شد. آمبولانس سوار بودیم ولی چیزی نداشتیم به چشم کمک به ما نگاه می‌کردند ولی نمی‌توانستیم کاری کنیم.

چه کار ویژه‌ای انجام داده‌اید؟
       کارم را با هلال‌احمر شروع کردم. همان سال‌ها اتفاقات عجیبی در کشور رخ داد. یکی زلزله قائن و بیرجند بود، یکی زلزله اردبیل. خود این عملیات‌ها یک دوره آموزشی بود. بعد از آن به بخش آموزش هلال‌احمر رفتم و رییس اداره آموزش امداد و نجات استان تهران شدم. همایش‌ها، کلاس، کنگره‌ها، جشنواره و ...برگزار کردیم. در آن سال‌ها چند مقاله در مجلات کنفرانس‌های بین‌المللی مدیریت سوانح، کاهش آسیب‌، تصادفات جاده‌ای داشتم

.سال 2001 اولین ماموریت خارجی‌ام را به اردوگاه مک‌کی و میل 46 در خاک افغانستان رفتم. آنجا خدمات امدادی و درمانی ارائه می‌دادیم. بعد از آن زلزله بم اتفاق افتاد که روزها و ماه‌ها درگیر عملیات بودیم. در زمینه افزایش سطح آگاهی مربیان هلال‌احمر به خصوص پرستارن و کادر پزشکی سه کتاب منتشر کردم. 9 سال است که در معاونت بهداشت، درمان و توانبخشی مشغول هستم. در بحث شجاعت هم در چند عملیات سخت بوده‌ام که عملیات اندونزی سخت‌ترین آنها بود.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: