مهمترین چالش جذب این افراد، این سوال در ذهن آنهاست که سواد به چه کاری میآید و درس خواندن چه فایدهای دارد که پاسخ همیشگی آنها به این سوال ذهنیشان نیز این است که باسواد شدن در بزرگسالی به هیچ دردی نمیخورد. پس برای جذب افراد بیسواد به چرخه سوادآموزی باید این تفکر را از میان برداشت. البته گاهی لازم است برای رسیدن به این مقصود ساعتها با این افراد یا همسرانشان صحبت کرد و آنها را به شرکت در کلاسهای سوادآموزی ترغیب کرد؛ چراکه بسیاری از مردان معتقدند همسران آنها بهتر است به فکر خانهداری و فرزندداری باشند، نه سوادآموزی. بنابراین در جلساتی که آموزشیاران با این افراد برگزار میکنند از ارزش و نقش سواد در زندگی برایشان میگویند، این که اگر فردی باسواد باشد بهتر فرزند تربیت میکند یا اگر کار اداری داشت بدون نیاز به کسی کارش را انجام میدهد و این که اصلا دانایی بهتر از ندانستن است.
به این ترتیب هر سال گروهی از افراد بیسواد جذب چرخه سوادآموزی میشوند که البته گروهی از آنها در میانه راه از این چرخه خارج میشوند و عدهای به این راه ادامه داده و در نهایت باسواد میشوند. یکی از علتهای خروج افراد از دورههای سوادآموزی، مشکلات جسمی و فیزیکی آنهاست که مانع حضورشان در ساعتهای نسبتا طولانی میشود. علت دیگر که بهویژه در مورد زنان سوادآموز صدق میکند دلمشغولیهای آنهاست که بر میزان یادگیریشان نیز اثر میگذارد؛ مثل نگرانی دائمیشان برای کودکان و فرزندانی که در خانه دارند یا امورات خانه که در زمان غیبت آنها لنگ مانده است. این مشکلات را باید افزود به چند مشکل ساختاری که دولت موظف به رفع آن است و چون تاکنون اصلاح نشده کار آموزشیاران برای سوادآموزی را سخت کرده است. یکی از این مشکلات به نبود فضای مناسب برای تشکیل کلاسها مربوط است به طوری که این کلاسها باید در مدارس برگزار شود، اما بسیاری از مدارس فضای کافی در اختیار ندارند که این وضع بویژه در مدارسی که دوشیفته اداره میشوند، حادتر میشود.
با این حال آموزشیاران
در این شرایط رضایت میدهند کلاسها را در گوشهای از حیاط یا در نمازخانه
برگزار کنند که اگر معلم یکی از کلاسها تصمیم بگیرد جلسه امتحان را در
نمازخانه برگزار کند، ناچار این فضا باید تخلیه شود. همین علت عاملی شده
برای ارائه پیشنهادی از سوی آموزشیاران به نهضت تا پایگاهها یا مراکزی
ایجاد شود و متقاضیان سوادآموزی به آنجا مراجعه کرده و در همان مکان آموزش
ببینند که البته تاکنون به آن ترتیب اثر داده نشده است. البته با وجود این
مشکلات، مشکل اصلی نهادینه نشدن فرهنگ سوادآموزی و جا نیفتادن ارزش سواد در
جامعه است که کار جذب افراد بیسواد را دچار مشکل میکند. آن طور که دولت
اطلاعرسانی کرده البته قرار است از سال 95 افراد بیسواد به تدریج از برخی
امتیازات اجتماعی محروم شوند؛ مثل این که نتوانند گواهینامه رانندگی
بگیرند، پروانه کسب داشته باشند یا تقاضای صدور گذرنامه بدهند. اگر این
محرومیتها اعمال شود حتما عدهای در تنگنا قرار میگیرند و دست از مقاومت
برای باسواد شدن برمیدارند، اما باید دانست اجرای سیستمهای تنبیهی فقط در
شرایطی قابل توجیه است که پیش از آن به خوبی فرهنگسازی شده باشد. در واقع
تمام ارکان جامعه باید نسبت به ارزش و فایده سوادآموزی آگاه شوند و در جهت
ارتقای سواد و دانش اقدام کنند . اگر مردم به طورمداوم پیامهایی را در
مورد فواید سوادآموزی و مذمت و مضرات بیسوادی ببینند و بشنوند، به تدریج
نسبت به سوادآموزی احساس نیاز میکنند و انگیزه لازم برای باسواد شدن را به
دست میآورند.جام جم آنلاین
فرحناز هیبتی
کارشناس سوادآموزی