شفا آنلاین>اجتماعی>اگر انسان با توجه به صفات متعالی خداوند اعتقاد خدا را به او قوی نماید، به آرامش خواهد رسید.
به گزارش شفا آنلاین،حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا آتشین صدف
گفت: یاد خدا در زندگی انسان بسیار مهم است و خدا باید در اولویتهای اول
فرد باشد. در آیه 19 سوره حشر آمده است که از کسانی نباشید که خود را
فراموش کردند، پس خدا کاری کرد که خودشان را فراموش کنند. هر کس که یاد خدا
را در ذهن و قلب خود نداشته باشد، هویت اصلی خود را گم خواهد کرد. وی
عنوان کرد: یاد خدا باعث آرامش روح انسان میگردد. در آیه 28 سوره رعد
آمده است که تنها قلبها با یاد خدا آرامش میگیرد و این مبحث در روانشناسی
هم به اثبات رسیده که انسان با استرس، دچار گوناگونی از جمله فقر، احساس
تنهایی، ناتوانی در رسیدن به آرزوها، خطرات و بیماریها شود. شرع هم این
موارد را متذکر میشود که اگر انسان به خدا و قدرت و دانش بیکران و به
مهربانی او اعتقاد داشته باشد و او را همیشه در فکر و قلب خود داشته باشد،
با توسل به صفات عالی خدا به آرامش خواهد رسید. وی در ادامه
افزود: انسان به دلیل داشتن مشغلههای فکری و روحی و داشتن سختی و پیچ و
خمهای متعدد در زندگی خود از لحاظ کمی و کیفی باعث میشود که ارتباط
رضایتبخشی از لحاظ معنوی با خدای خود نداشته باشد. افراد حتی در زندگی
روزانه خود به این جمله متوسل میشوند که به علت داشتن مسائل و مشکلات در
زندگی نمیتوانم با دوستان و والدین خود به نحو مطلوب در ارتباط باشم. در
صورتی که این جمله یک بهانه است ولی جواب قانع کنندهای نیست. در رسیدن به
آرزوها تلاش و پیشرفت و خواستن از خدا خوب است به شرطی که فرد ظرفیت آن
موقعیت را داشته باشد و مصلحت هم برای او ایجاب کند. قطعاً خدا حاجت او را
خواهد داد، خدا باید ملکه ذهن و قلب انسانها شود در مکانهای تأثیرگذار
باید نوشت خدا هست که این جمله الهامبخش، خود تأثیری عمیق در ذهن و روح
انسان میگذارد. وی در پایان افزود: امام صادق (ع) در اصول کافی
میفرمایند: اگر کسی میخواهد در حالت سختی دعایش به اجابت برسد، در حالت
راحتی دعا کند وقتی فرد در گفتاری و خوشی به سراغ خدا میرود، امید بیشتری
دارد که در سختی خداوند دستش را بگیرد، در حالت راحتی جانب خدا را نگه
دارید با توجه به این شعر که میگوید «هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد،
خدایش در همه حال از بلا نگه دارد». «در پایان در قصهای از مارکز
بیان میکنم که این نویسنده در صفحات میانی کتاب خود عنوان میدارد که یک
بیماری در یک روستا شیوع پیدا میکند که افراد آن روستا کم کم حافظه خود را
از دست میدادند. در حدی بود که از خاطر میبردند که نام اشیا چیست و چه
کاربردی دارد تا این که به ذهن برخی از افراد این روستا که هنوز حافظه خود
را به طور کامل از دست ندادند، میرسد که نام اشیا و کاربرد آنها را بر
روی آن بنویسند و به ذهنشان خطور میکند که نام روستای خود را ابتدای
روستا بنویسند و در یک تابلوی بزرگتری در وسط روستا بنویسند خدا هست. علتش
هم معلومه چون خدا باید اصل باشد و همه در فرع وقتی خدا در ذهن و قلب هر
انسانی باشد، او همه چیز را دارد و طبق آیه قرآن که عزت از آن خداست، خدا
به او همه آن چه را که مصلحت او در آن است را اعطا مینماید».yjc