مفهوم طرد و مسئله کمک
اولین سخنران این برنامه که از سوی دفتر رصد فرهنگ و اجتماع پژوهشگاه
فرهنگ، هنر و ارتباطات و با همکاری انجمن علمی دانشجویی انسانشناسی
دانشگاه تهران برگزار شد، دکتر رضا امیدی، پژوهشگر سیاستگذاری اجتماعی بود
که در سخنرانی خود با عنوان «سیاستگذاری اجتماعی؛ ضرورت یک پروژه
اجتماعی- سیاسی»، پیش از هر چیز از قدمت گروهی در جامعه سخن گفت که امروز
بهعنوان طردشدگان شناخته میشوند: «در مفهوم نظری «طرد»، پیش از هر چیز
باید به دهه ٧٠ میلادی برگردیم.
وقتی اولینبار در این دهه، موضوع «طرد اجتماعی» مطرح شد، یک نقد جدی به این مفهوم وارد شد. مسئله این بود که مطرحکنندگان این بحث در ادبیات اقتصادی و اجتماعی، به دنبال این هستند که با مفهوم «طرد»، زشتی و خشنبودن فقر را پنهان کنند اما مطالعات بعدی نشان داد طرد اجتماعی میتواند چهرهای بهمراتب خشنتر داشته باشد». چه چهرهای میتواند حتی خشنتر از فقر باشد؟
امیدی، در این بخش از سخنانش «طرد» را
از «فقر» جدا کرد و به آن صفتی اجتماعی داد: «فقر ناشی از مکانیسم توزیع
است، اما طرد یک مقوله اجتماعی است که در آن ارتباطات دچار اخلال میشود.
از این منظر، فقر یکی از عوامل تشدیدکننده طرد است و طرد اجتماعی زمانی
بهوجود میآید که روابط در ساختار اجتماعی دچار گسستهای اساسی میشود و
بههمینخاطر میتوان در حوزه طرد، از مذهب، جنسیت، مهاجرت و... هم
بهعنوان سطوح مختلف مسئله نام برد».
آیا رشد اقتصادی میتواند کاهنده فقر باشد؟
یک مثال دراینمیان شاید راهگشا باشد: «براساس مطالعات انجامشده، استان
سیستانوبلوچستان یکی از نواحی طردشده در مناسبات اقتصادی و توسعه کشور
است، به عبارت دیگر، طرد میتواند در سطوح مختلف قابل بررسی باشد». او پس
از این مثال به مبحث طرد اجتماعی بازگشت و فعالیتهای دولت را در سالهای
اولیه انقلاب مورد بررسی قرار داد: «دولتها تا دهه ٨٠ بهعنوان مهمترین و
اصلیترین منبع مخاطرات اجتماعی عمل کردهاند؛ در حوزههای فقر و آسیبهای
اجتماعی هیچ مسئله اجتماعی را نمیتوان پیدا کرد که ردپای سیاستهای
دولتها را در آن ندید» و بعد چند آمار مرتبط با مسئله فقر و طرد اجتماعی
ضمیمه آن شد: «وقتی در جامعهای ١٦درصد جیدیپی فرار مالیاتی صورت
میگیرد، نباید از همبستگی اجتماعی برای حل مسائل سخن گفت. آخرین آمارهای
دولت نشان میدهد یکمیلیون و ٤٠٠ هزار نفر در سطح ملی زیر خط فقر قرار
دارند که از اینها، ٤٠درصد در جامعه روستایی و ٣٠درصد در جامعه شهری
هستند که درآمدشان کفاف سیرکردن شکمشان را نمیدهد».
این مقدمه برای امیدی، حکم ورود به بحثی تازه را داشت: «فعالیتهای
انجیاوها تا چه حد میتواند به طردشدگان جامعه کمک کند؟». او پیش از ورود
به این بحث، از بهزیستی به خاطر برونسپاری ٩٥درصدی فعالیتهایش انتقاد
کرد و گفت چرا دولت به جای هدایت درآمدها به سمت بخشهای عمرانی، به حوزه
اجتماعی کمک نمیکند: «واقعیت این است که نگاه کلاسیک حکم میکند رشد
اقتصادی ازبینبرنده فقر خواهد بود در حالی که حتی بانک جهانی هم به این
موضوع اعتراف کرده که نمیتوان با حتی چهار برابرکردن رشد اقتصادی، شاهد
کاهش فقر در جهان باشیم.
بنابراین باید پرسید فارغ از نگاه دولتی در این حوزه، چرا انجیاوها نتوانستهاند در حوزه طرد اجتماعی موفق باشند؟» پیشنهاد این پژوهشگر حوزه اجتماعی، متمرکزکردن انجیاوها و حرکت به سمت یک سیاستگذاری کلان برای عزم ملی و کاهش مشکلات طرد اجتماعی در ایران بود؛ موضوعی که مؤسس و مدیر جمعیت امامعلی(ع) بهعنوان نماینده انجیاوی حاضر در این نشست، چندان با آن موافق بهنظر نمیرسید.
طرد واژه مناسبی نیست یا هست؟
واژه طرد، یک پیشزمینه ذهنی برای مخاطبانش دارد؛ خداوند شیطان را از بهشت
طرد کرد. آیا میتوان مطرودان جامعه را با صفت طرد تفسیر کرد؟ شارمین
میمندینژاد، مؤسس و مدیر جمعیت خیریه امامعلی(ع)، به این نشست آمده بود
تا از دریچه دیگری به این موضوع نگاه کند: ««طردشدگی» واژه گستردهای است
که ریشه در باورهای ما دارد، ما فقیر را آدم بیاستعداد و بیهنری میبینیم
که نتوانسته خودش را در ساختار اجتماعی بالا بکشد.
کسانی که، در مقابل آدمهای کارآفرین، نتوانستهاند فعالیتی ایجاد کنند، بیشتر به حاشیه رانده شدهاند و از آنها با عنوانهای نادرستی چون انگل اجتماع و آدمهای بیعرضه یاد میشود؛ حال آنکه وقتی این افراد جدی گرفته نمیشوند، طبیعی است که به فساد هم آغشته میشوند». او هم با مرور تاریخ پس از انقلاب به جایگاه طرد اشاره کرد و گفت: «در انقلاب، شعار حذف طبقات جامعه یکی از شعارهای کلیدی بود در حالی که امروز فاصله طبقاتی به شکل جدیتری احساس میشود، چراکه ما مانیفست اجتماعی نداشتهایم و نمیدانیم درنهایت جامعه باید در مقابل این افراد چه واکنشی داشته باشد».
او در پاسخ به سؤال کلیدی این نشست که سمنها چطور باید به یک راهکار درست در مقابل موضوع طردشدگان برسند نیز گفت: «بسیاری معتقدند سمنها باید سیاست کلان جامعه را تغییر دهند که این امکانپذیر نیست بهدلیل اینکه این حاکمیت هم از دل همین اجتماع بهوجود آمده است؛ تغییر باید در کف اجتماع بهوجود بیاید تا در رأس نمود پیدا کند». اما چطور؟
«اگر میگویند انجیاوها نمیتوانند سیاستگذاریهای حاضر و حاکم در جامعه را تغییر دهند، به این خاطر است که هنوز مفهوم درستی از انجیاو مطرح نشده یا مطرح شده و متوجه آن نمیشوند. باید تغییر از کف جامعه صورت گیرد و انجیاوها مهمترین بازوی این تغییر هستند، پس از آن میتوانیم شاهد تغییر در سطوح بالاتر هم باشیم».
اما میمندینژاد نیز بحث خود را با یک استفهام منفی به پایان رساند: «آیا
مشکلات طبقه نادیده گرفتهشده آنقدر ساده است که با یک طرح ساده بتوان آن
را حل کرد؟ آیا چنین نوع نگاهی به طردشدگان باعث نمیشود که دیگر مشکلات
آنها را در بخشهای مختلف نادیده بینگاریم و تنها به بحث اقتصادی
بپردازیم؟»
نئولیبرالیسم یا وقتی که به فردگرایی میرسیم
چهره دیگر فقر را میتوان در آن سوی دیوار واژهها سراغ گرفت؛ واژههای
سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. در پستوی هر جامعهای، طردشدگان قرار دارند، آنها
به پستو رانده شدهاند تا تجسم فراموشی ما باشند. وقتی در سال ٩٢، مدیران
شهری شیراز معتادان را سوار ماشینهای باری کرده و در بیابانهای بندرعباس
رها کردند، وقتی اردوگاه شفق که قرار بود مکانی باشد برای ترک اجباری
معتادان، به مرگ تعدادی معتاد ختم شد و... همه و همه یادآور گروهی هستند که
به عناوین مختلف طرد میشوند. اینها موضوعاتی بود که دکتر حسین راغفر،
استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا(س) قصد داشت درباره آنها سخن بگوید، اگرچه کمی
قبل از او، دکتر امیدی مثالهایی از آن به میان آورده بود: «فقر محصول
نظام اجتماعی و عامل نوع خاصی از طرد اجتماعی است و شاید بشود ریشه طرد
اجتماعی را در دو عامل اصلی اشتغال و تحصیلات جست».
این استاد دانشگاه طردشدگی را نتیجه خطمشی اقتصادی خاصی دانست که از آن بهعنوان نئولیبرالیسم یاد میشود: «تفاوت نئولیبرالیسم با لیبرالیسم در این است که در نئولیبرالیسم هیچ حوزهای از حیات بشر نیست که نشود آن را با عرضه و تقاضا توضیح داد و تبیین کرد؛ آمریکا بهعنوان الگوی نئولیبرالیسم جهان هم از آسیبهای این نظام اقتصادی در امان نمانده است. طی این روند در آمریکا جمعیت زندانیان از ١٩٨٠ تا ٢٠١٢، پنج برابر شده است».
اما فقط در
آمریکا نیست که تعداد زندانیان بر اثر چنین تغییراتی در نظام اقتصادی
گستردهتر میشود. به گفته راغفر، «در ایران بالغ بر ١٦میلیون پرونده
کیفری در دادگاهها داریم که محصول همین رویکرد نئولیبرالیستی است».
چرا عاملان فسادهایمیلیاردی، اسم مستعار دارند؟
اما چرا جامعه نمیتواند از سختی بار مشکلات طردشدگان کم کند؟ راغفر در بخش
دوم سخنان خود به فردگرایی حاکم در جامعه ما اشاره کرد که توان یاریدادن
را از بسیاری گرفته است: «اینکه در جامعه ما، امروز فردگرایی افزایش یافته
است به خاطر قدرت و تئوریهای مبتذلی است که از سوی برخی به اصطلاح محققان
اجتماعی ارائه میشود؛ اما این فرهنگ، محصول نژاد ایرانی نیست؛
این محصول
شرایطی است که فقر را تولید میکند و از آن برای استمرار خود استفاده
میکند». در این شرایط آیا میتوان با اصلاح نظام اقتصادی، به حل مشکلات
اجتماعی کمک کرد و اگر اینچنین باشد آیا این اتفاق تکذیب سخن گروهی نیست
که میگویند رشد اقتصادی به کاهش فقر نمیانجامد؟
راغفر پاسخ میانهای دارد
که بیشتر بر اعتراض به نظام اقتصادی حاکم بر جامعه متمرکز است، آنجایی که
فساد اقتصادی، کلاهبرداریهای میلیاردی و اختلاسها به این دوگانگی طبقاتی
افزوده میشوند: «هزارها میلیارد تومان برده میشود و عاملان آن با اسم
مستعار خوانده میشوند در حالیکه جوانانی که بر اثر همین رفتارها مجبور به
دزدی و خفتگیری شدهاند، ظرف یک هفته دستگیر شده و خیلی راحت در تلویزیون
به نمایش گذاشته میشوند». او در پایان، شکلگیری گروهی که عنوان طردشدگان
اجتماعی بر آنها نهادهاند را زاییده عوامل مختلف توصیف کرد و به صورت
فهرستوار از «قطبیشدن تبعیض»، «فقر» و «ناتوانی در دسترسی به کالاهای
اجتماعی»، به عنوان بخشی از آنها نام برد و شرکتکنندگان در نشست هم
حواسشان بود که میان این کالاهای اجتماعی که مطرودان نمیتوانند به آن
دسترسی پیدا کنند، «شغل» و «تحصیل» در اولویت است.شرق