فرد به اين کلينيک مراجعه ميکند تا مشکل خود را
حل کند، درحاليکه مشکل اصلي را مسائلي به جز مشکلات جنسي ميداند. به
عنوان مثال ممکن است فردي به خاطر مشکلات کلي زناشويي يا مشکلات جسماني به
متخصص و پزشک مراجعه کرده باشد و تشخيص روانشناختي از جانب پزشک براي او
تجويز نشده باشد. در چنين وضعيتي بيمار ممکن است با رنج خود زندگي کند يا
موقتا حالش بهبود يابد، اما احساس نارضايتي و عدم آرامش ممکن است او را به
سمت مراکز روانشناختي نظير کلينيک سلامت خانواده سوق دهد.
زماني که چنين افرادي تحت مشاوره با يک روانشناس قرار ميگيرند، مشخص ميشود که اين احساسات ناخوشايند که خود را به شکل مسائل جسماني يا بيقراري و افسردگي نشان داده است، از زماني شروع شده است که به رابطه جنسي او و همسرش آسيب وارد شده است. در بسياري از موارد نقش بيمار هم در تشخيص غلط موثر است .
فرض کنيد که بيمار با همسرش مشکلات زيادي در حوزه روابط جنسي و روابط متقابل دارد، اما دليل مراجعه وي به کلينيک اين است که احساس بيحوصلگي يا بي انرژي بودن يا مشکلات جسماني نظير سردردهاي دائمي را تجربه کرده است.
در اين موارد مهمترين دليل براي تشخيص اشتباه اين است که بيمار احساس
امنيت در برابر متخصص ندارد و البته با توجه به اين که مسائل جنسي از جمله
مسائل خصوصي زندگي هر فرد است که ديگران تمايلي به مطرح کردن آن در نزد
ديگران حتي پزشک يا روانشناس ندارند اين مسئله شايد طبيعي و پذيرفتني به
نظر برسد. به همين دليل ارزيابي همه جانبه در درمانهاي روانشناختي مورد
تاکيد است.
در
درمانهاي روانشناختي نميتوان صرفا بر درمانهاي دارويي اتکا کرد .به
عنوان مثال اگر در درمان اختلال واژينسموس صرفا با نگاهي جسماني مسئله را
بررسي کنيم و نظير مواردي که داشتهايم به جراحي پرده بکارت بپردازيم ،
گرچه انتظار داريم که بيمار ديگر اضطراب از نزديکي را نداشته باشد ، اما
چون مسئله کاملا روانشناختي است و بيمار هراس و اضطراب از نزديکي و آسيب
ديدن را دارد ، مشکل همچنان پابرجا ميماند و درمان صورت نميگيرد.
مشکل
اصلي به ذهن اين فرد بازميگردد که توان ايجاد رابطه را از وي گرفته است.
هرچند درمانهاي روانشناختي از ساير درمانها وقتگيرتر است، اما در صورت
تشخيص و درمان درست اين درمانها پايدار ميمانند.
در گام نخست بايد بدانيم که مسئله جنسي در انسان صرفا يک موضوع زيستي نيست. اين رابطه، در انسان کاملا موضوعي روانشناسي است که اين بعد ميتواند ساير جنبهها را تحت تاثير قرار بدهد. حتي در مواقعي که ما انتظار داريم که مثلا با معاينات دقيق پزشکي مسئلهاي نظير مشکلات نعوظي را بررسي کنيم.
ممکن
است که نتيجه ما را شگفت زده کند و بيمار کاملا تحت تاثير شرايط رواني و
ذهني خويش عليرغم سلامت جسماني، مشکل نعوظي را نشان دهد. نظير اين مورد
فردي بود که بهخاطر وجود اين مشکل با همسر خويش مراجعه کرده بود و در
معاينات اورولوژي که از طريق تزريق به اجسام غاري انجام شده بود، تشخيص
اختلال نعوظ را گرفته بود درحالي که پس از درمانهاي روانشناختي مشکل حل
شد و روابطجنسي بهنجار دوباره برقرار شد.
از اين رو دوباره تاکيد ميکنم
که رابطهجنسي در انسان تنها بعد زيستي ندارد. امکان دارد که اين رابطه در
سنين بالا و ابتلا به ديابت، ام اس برخي از مشکلات جسماني آسيب ببيند، اما
گستره تاثيرات مشکلات جسمي بسيار اندک است. اگر مسير و آهنگ درماني درست
باشد، امکان دارد که يک روانشناس باليني در جلسات محدودي مشکلي نظير
واژينسموس را حل کند.
بههرحال «آگاهي بخشي» نقش بسيار مهمي را در حل اين مشکل ايفا ميکند. در مواردي شايد مردم خيلي از اين خدمات استقبال نکنند. فارغ از مسائل فرهنگي مشکلات زيادي همچون در دسترس نبودن متخصصان و تحت پوشش بيمه نبودن اين خدمات در اين عدم استقبال نقشدارد. اگر بيمار از مراجعات خود نتيجه بگيرد، علاوه بر اينکه درمان را جدي ميگيرد و آن را نيمه کاره رها نميکند و ديگران را نيز در دريافت کمک از اين خدمات تشويق کرده و آنها را به اين مراکز معرفي ميکند.
به نظر ميرسد و در اين زمينه بايد آگاهي کافي به افراد داد تا فرد
بداند که جايي وجود دارد، ميتواند مشکل آنها را حل کند. بايد بدانيم که
بيتوجهي به مسائل رواني در ايجاد اختلالات از جمله اختلالات جنسي ، ناديده
گرفتن علم و دانش نوين است و نميتوان بدون توجه به صدها مقالات علمي
معتبر که به مسائل روانشناختي اختلالات جنسي توجه کرده است، صرفا به
درمانهاي زيستي و دارويي پرداخت و اميدوار بود که بتوان اين اختلالات را
درمان کرد و به خانواده ها در به دست آوردن آرامش و سلامت رواني زوجين کمک
کرد.
ليلا حيدري نسب
عضو هيات علمي دانشگاه شاهد و عضو هيات مديره انجمن سلامت خانواده