شفا آنلاين-پس از تفاهم لوزان، يكي از مخالفان آشتيناپذير اين تفاهم اعلام كرد كه «اسب زين شده را داديم و افسار پاره تحويل گرفتيم». وقتي کلمه اسب زين شده شنيده ميشود، فوري به ياد واردات زين اسب در سال ١٣٩١ ميافتيم.
حتما دوستان فراموش نكردهاند كه سال ١٣٩١ از حيث وضعيت ارزي بسيار سخت بود، البته نه براي استفادهكنندگان از زين اسب و پورشه و لوازم آرايشي، بلكه براي كساني كه بيماراني روي تختهاي بيمارستان داشتند وچشم انتظار بودند تا همراهانشان كه با يك آژانس دربست داروخانههاي تهران را گز ميكنند و مثل حجاج هرولهكنان سعی ميان صفا و مروه را به جا میآوردند، دارو را به بیمار سرطانی برسانند.
به گزارش شفا آنلاين،افراد همراه نيز صبح تا شب فاصله ميان داروخانهها را طي ميكردند تا بلكه از يك نسخه شيميدرماني شامل چندین قلم دارو، از هر داروخانه يك قلم آن را پيدا كنند و به بيمار برسانند تا از مرگ نجات پيدا كند و اگر كسي هم موفق ميشد، بايد داروهاي كرهاي، هندي و چيني را استفاده ميكرد كه كيفيت بسيار پايينتري نسبت به داروهاي اتريش، فرانسه، سوييس و آلمان دارند و معمولا براي بيماران مشكلات جانبی ايجاد ميكنند. البته در همان زمان براي خريد زين اسب، غذاي سگ و پورشه و لوازم آرايش محدوديتي نبود، چرا كه به قول خانم دستجردي، وزير بهداشت و درمان دولت عدالتمحور، ارز اختصاصی برای تهیه اين داروها و نيز تامین تجهيزات پزشكي براي واردات زین اسب و غذای سگ و پورشه تخصيص داده ميشد. البته بانك مركزي هم اين را قبول داشت ولي تقصير آن را متوجه وزارت مذكور در زمان دولت آقاي احمدينژاد ميكرد كه هر دو طرف ماجرا از دوستان اصولگراي آقايان بودهاند. فارغ از اينكه تقصير كدام طرف بود، در اصل موضوع كه شكي نميتوان داشت. يعني در دولت عدالتمحور، ارز تخصيص داده شده براي بيماران سرطاني و ساير بيماريهاي خاص و نيز تجهيزات ضروري پزشكي، به واردات غذاي سگ (كه در همان زمان آوردنش در خيابان ممنوع شده بود!) و پورشه و زين اسب و لوازم آرايشي اختصاص داده شده بود و به قول خانم دستجردي در ٦ ماه فقط حدود ٤٠ ميليون دلار از ٥/٢ ميليارد دلار (حدود يك شصتم) برای واردات دارو اختصاص يافت و اولويتبنديهاي دولت به واردات لوازم ضروري پزشكي، هشتم بود، ولي براي خوراك سگ، اولويت چهارم بود! و ارزها را به نام شركت دارويي ميدادند ولي براي واردات لوازم آرايش.
خوب اكنون سوال اين است كه دوستان عدالتمحور و ضداستكباري در آن زمان كجا بودند كه حتي در حد يك جمله از اتلاف اين منابع ارزي انتقاد كنند؟ كجا بودند تا بگويند چرا ارز يا خون مردم ایران؛ داده ميشود و به جايش زين اسب و پورشه وارد ميشود؟ آيا هيچكدام يك بيمار سرطاني در منزل نداشتند تا ببينند، چگونه براي تامين دارو، آن هم از نوع داروي هندي بايد داروخانههاي شهر را زير پا بگذارند؟ آيا گمان نميكنيد كه رابطهاي ميان آن سياستهاي وارداتي با سياستهاي هستهاي آن موقع وجود داشت؟ آيا استفاده از تمثيل اسب زین شده، ربطي به همان زينهايي كه به جاي داروهاي شيميدرماني و ام.اس و ساير داروهاي خاص وارد كشور شد، ندارد؟ مگر ممكن است كه كسي نسبت به موضوع هستهاي تا اين حد حساسيت داشته باشد، ولي در برابر آن تخلف آشكار و حتي خيانت سكوت كند؟ آيا اكنون به داروخانهها سر زدهايد؟ آيا ميدانيد بهترين داروهاي دنيا براي بيماران با قيمت مناسب عرضه ميشود، در حالي كه هنوز هم تحت همان تحريمهاي سال ١٣٩١ هستيم؟ آيا اين تفاوت نشان نميدهد كساني كه اسب زين شده دادند و افسار پاره گرفتند، چه كساني هستند؟ كساني كه با همان امكانات يا كمتر، داروي مورد نياز مردم را با بهترین کیفیت تامين ميكنند يا كساني كه لوازم آرايش و غذاي سگ وارد ميكردند و بيمار را چشمانتظار دريافت دارو، دقمرگ ميكردند؟
شهروند