شفاآنلاین-حضرت مولى الموحدین امیرالمومنین على علیه السلام در نامه معروف خود خطاب به مالك اشتر درباره اصل احسان و نیکویی به زیردستان میفرمایند: به كارهاى آنها رسیدگى كن چون پدر و مادرى كه به فرزندشان رسیدگى مینمایند و باید نیكویىای كه درباره آنان نمودهای و آنها را با آن توانا ساخته اى، نزد تو بزرگ نیاید. در اینجا با دو اصل از اصول مدیریت و رهبری از دیدگاه نهج البلاغه آشنا میشویم:
حضرت على علیه السلام در نامه پنجاه و سه و در فرمان خود به مالك اشتر،
نسبت به زیردستان سفارشهایى فرمودند از جمله: و تغاب عن كل مالا یضح
[امامى محمد جعفر و آشتیانى محمد رضا، ترجمه گویا و شرح فشرده نهج البلاغه
زیر نظر آیتا... مكارم شیرازى، جلد سوم، ص 147] و از آنچه برایت روشن
نیست تغافل نما و در بخشى دیگر از همین نامه چنین میفرمایند: و تعرض لهم
العلل و یوتى على ایدیهم فى العمد و الخطاء فاعطهم من عفوك و... [منبع
قبلى، ص 145] گاه از زیردستان لغزش و خطا سر میزند. ناراحتىهایى به
آنان عارض میگردد به دست آنان عمدا یا به طور اشتباه كارهایى انجام
میشود، در این مورد از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنها عطا كن كه دوست
دارى خداوند از چشم پوشى و عفوش به تو عنایت كند. هر اندازه كه موقعیت
انسان در جامعه بالاتر باشد توقع و انتظار مردم نیز از او بیشتر است، مدیرى
كه از چنین موقعیت و شرایطى برخوردار است نه تنها در اداره امور، باید از
موضع بالا با مسائل برخورد كند یا خود را با كارهاى جزئى درگیر نماید، بلكه
در ارتباط با برخى از خطاها و اشتباهات طبیعى در روند كار نیز باید
برخوردى بزرگوارانه داشته باشد. باید توجه داشت كه چشم پوشى از خلافكارىها
و گذشت از لغزشها حدود و ضوابطى دارد كه مدیر باید به حدود و شیوه برخورد
با آنها كاملا آشنایى داشته باشد. كان النبى صلی الله علیه و آله یغضب
لربه و لا یغضب لنفسه [بحارالانوار، ج 16، ص 227] تغافل بجا و مصلحتآمیز
در تعالیم اخلاقى اسلام از صفات حمیده به حساب آمده و ضمن روایات متعددى
درباره آن توصیه شده است. اولیاى گرامى دین در طول زندگى خود عملا این روش
را به كار میبستند و در موارد مقتضى از لغزشهاى افراد چشمپوشى
مینمودند. حضرت مولاى متقیان على علیه السلام در منشور مدیریت به نماینده
خود مالك اشتر توصیه میفرماید كه گذشت و بزرگوارى را در مقام مدیریت
فراموش نكند. اى مالك! با بخشش و بزرگوارى لغزشها و نادرستىهاى قابل
جبران را ببخش همچنان كه دوست میدارى خداوند از خطا و لغزش تو درگذرد،
زیرا تو در مقام مدیریت كه مقام بالاترى میباشد قرار دارى و همچنین والى
امر كه تو را بر این كار گماشته از تو برتر است و خداوند از والى امر یعنى
همان كسى كه حكم مدیریت تو را امضا كرده برتر است. هرگاه گذشتهاى
بزرگوارانه و چشم پوشىهاى كریمانه در حوزه كار مدیریت با مشكل و شیوه اى
آگاهانه انجام بگیرد، بركتها و سازندگىهاى فراوانى را به همراه خود خواهد
آورد و بدون دلیل نیست كه امیرمومنان على علیه السلام در آغاز فرمان
خود، مالك اشتر را به اتخاذ این روش توصیه میكند. مدیرى كه میخواهد
مدیریت توام با رهبرى داشته باشد لازم است در نظارتهاى خود این اصل را
مورد توجه قرار دهد. وقتى كارمندى تغافل و بزرگوارى مدیر خود را مشاهده
میكند سعى و تلاش مینماید تا دیگر مرتكب اشتباه و خطا، هر چند كوچك،
نشود. در واقع همكارى كه با اخلاق كریمانه مدیر خویش در برابر لغزشها
مواجه میشود با خود عهد میبندد كه مراقب رفتار و اعمال خود باشد. حضرت
امیر علیه السلام در حكمت 222 در خصوص تغافل میفرمایند: من اشرف اعمال
الكریم غفلته عما یعلم [امامى محمد جعفر و آشتیانى محمد رضا، ترجمه گویا و
شرح فشرده نهج البلاغه زیر نظر آیتا...مكارم شیرازى، جلد سوم، ص 147]
تغافل یكى از بهترین كارهاى كریمان است.
اصل احسان و نیكویى
حضرت مولىالموحدین امیرالمومنین على علیهالسلام در نامه معروف خود
خطاب به مالك اشتر میفرمایند: به كارهاى آنها رسیدگى كن چون پدر و مادرى
كه به فرزندشان رسیدگى مینمایند و باید نیكویىای كه درباره آنان نموده و
آنها را با آن توانا ساختهاى، نزد تو بزرگ نیاید. [بهرنگى محمدرضا، مدیریت
آموزشى و آموزشگاهى، ص 250] همچنین حضرت در بند یك نامه هجده خطاب به پسر
عباس مینویسند: مردم آن سامان را با نیكویى كردن به ایشان خرم و شاد
گردان و گره ترس را از دلهایشان بگشا. [نراقى ملا احمد، معراج العاده، ص
52] ان الله یامر بالعدل و الاحسان (النحل آیه 90) خداوند به عدل و احسان
دستور میدهد. وقتى میگوییم: فلان شخص عادل است، منظور این است كه این
شخص مطابق قانون موقعیتى كه در آن قرار گرفته است، رفتار میكند. البته
هراندازه كه اهمیت رفتار مطابق قوانین به اعماق دل و جان آدمى نفوذ كرده
باشد، قطعى است كه او از عدالت حقیقى عالىترى برخوردار میباشد. مفهوم
عمومى احسان عبارت است از آن نیكوكارى كه انگیزه آن نه جبر طبیعى است و نه
الزامات قانونى و قراردادى، بلكه انگیزه آن عبارت است از شكوفایى شخصیت
براى فیض بخشى به انسانها كه قطعا مستند به اختیار میباشد.
آرمان