شفا آنلاين -باروخ اسپینوزا، فیلسوف آلمانی زمانی گفته بود: «تنها هدف زندگی آن است که آنچه هستیم، باشیم و تبدیل به کسی شویم که قابلیت آن را داریم.» شاید شما با این تاکید وی موافق نباشید، اما به یقین یکی از اهداف زندگیتان کشف و اعمال توانمندیهایتان است. توانمندیهای فردی شما را قادر میسازد با دیگران ارتباط موثری برقرار کنید. افرادی که دارای توانمندیهای فردی هستند این توانایی را دارند که بخوبی با دیگران ارتباط برقرار کنند و در همین خصوص بسیاری از مشکلات خودشان هم حل شود. اگر ما به عنوان یک فرد به توانمندیهای خود واقف نباشیم و اگر احساساتمان تحت تاثیر توهم و انکار قرار گیرد، از دنبالکردن تواناییهای حقیقیمان منصرف شده و به جای آنکه به دنبال یک زندگی عالی باشیم همانند بسیاری از اشخاص عادی به زندگی خود ادامه خواهیم داد
توانمندیهای کوچک، موفقیتهای بزرگ
اما چرا بیشتر افراد از توجه به تواناییهای خود دوری میکنند؟ دلایل زیادی برای این کار وجود دارد، اما به نظر میرسد تمام این دلایل از سه ترس اصلی ریشه گرفته است: ترس از نقاطضعف، ترس از شکست و ترس از خود حقیقی. برای بیشتر افراد ظاهرا نقاطضعف بر اعتماد نسبت به تواناییهایشان سایه انداخته است. برای مقایسه اگر زندگی یک بازی با کارتها باشد و هرکدام از ما کارتهای نقاط قوت و ضعف را در اختیار داشته باشیم، اکثر ما تصور میکنیم نقاطضعفمان بر تواناییهایمان برتری دارد. البته هرکدام از ما دارای نقاطضعفی هستیم مثلا فعالیتهایی که برای دیگران بدون زحمت است برای ما فوقالعاده شاق است. اگر این نقاطضعف با تواناییهای ما تداخل پیدا کند، نیازمند ایجاد راهبردهایی هستیم تا آنها را مدیریت کنیم. برای اصلاح این دیدگاه انحرافی باید به خاطر داشته باشیم نگاه انتقادی ما به نقاطضعف و تلاش فراوان برای مدیریت آنها گرچه گاهی ضروری است، اما فقط به جلوگیری از شکست کمک میکند.
ترس از شکست
اغلب افراد تصور میکنند شکست هیچ وقت خوب نیست، بنابراین عدهای دست به خطر نمیزنند، اما در زمینه چالشهای یک زندگی قدرتمندانه و همراه با توانمندی این ترس از شکست حالتی بسیار ماندگار دارد و رهایی از آن دشوار است.
تمام شکستها به طور یکسان به وجود نمیآید. بعضی از شکستها را میتوان براحتی هضم کرد، اما بعضی از شکستها مشکل ایجاد میکنند. از میان این شکستها، مخربترین آنها مربوط به زمانی است که از یکی از تواناییهای خود استفاده کرده، ادعا میکنیم ولی با این حال شکست میخوریم. عامل مهمی که به این ترس پس از شکست میافزاید آن است که جامعه بالاترین تمسخر خود را برای کسانی گذارده است که ادعای توانایی دارند و شکست میخورند. احتمالا تعداد خیلی کمی از ما میتوانیم بگوییم با زمینخوردن این افراد احساس شادی نکردهایم. احساس لذت ما از شکست افراد پرمدعا رابطه مستقیم با منیت آنان دارد.
ترس از خود حقیقی
شاید فقط به این دلیل از توجه به توانمندیهای خود اکراه دارید که برای خود حقیقی خود ارزشی قائل نیستید. با وجود دستاوردهایتان شک دارید آیا به اندازهای که دیگران تصور میکنند بااستعداد هستید یا نه، تصور میکنید فقط شانس و فرصتها و نه تواناییهایتان باعث موفقیت شما شده است. حقیقت این است که اگر به خاطر ترس از به دستآوردن دستاوردهای اندک در آینده از سرمایهگذاری روی استعدادهای خویش خودداری کنید، اثرات شگفتانگیز تواناییهای خود را از دست میدهید.
توانمندی در برقراری ارتباط موثر با دیگران
در توانمندیهای روابط بین فردی عواملی همچون تحصیلات، آموزش، مهارتها، درستی، امانت، صداقت و همه آن چیزهایی که میتوانند به ما کمک کنند تا به فرد موفقی تبدیل شویم حائز اهمیت است؛ اما سوالی که همچنان باقی است این که آیا وجود این عوامل برای موفق شدن و به عنوان یک فرد موفق به حساب آمدن کافی است. بیتردید جواب ما منفی است. بااهمیتترین عامل موفقیت، توانایی برای کنار آمدن با مردم است که اصطلاحا به آن روابط انسانی میگویند. از این نظر موفقترین افراد کسانی هستند که میتوانند به دیگران خدمت کنند. این افراد کسانی هستند که میتوانند در ارتباطات بین فردی موفق باشند و میتوان آنها را مالک روابط انسانی دانست.
یکی از مهمترین عواملی که باعث توانمندی در روابط ما با دیگران میشود، این است که اگر بخواهید بر دنیای ذهنی دیگران نفوذ کنید و در روابط خود با دیگران موفق شوید باید بتوانید با دیگران به نحو اثربخشی به تعامل بپردازید. حداقل کاری که در این رابطه میتوان کرد این است که از واژه «من» در زمانی که لازم نیست کمتر استفاده کنید.
تنها در صورتی میتوان برای مدتی از واژه من استفاده کرد که قصد داشته باشیم ابراز وجود کنیم، در حالی که در زمانی که در روابط خود میخواهیم موفق شویم باید از این کلمه کمتر استفاده کنیم و به جای آن واژه «ما» یا حتی «شما» را به کار ببریم.
شما و ما یعنی تائید وجود دیگران در اجتماع و این به معنای یک ارتباط دوجانبه و دوطرفه با دیگران است، بسیاری از رهبران موفق، واژه ما و شما را واژگان جادویی مینامند. حتی این واژگان توانسته است تاریخ یک ملت را عوض کند.
مهاتما گاندی به نحو کاملا بارزی توانسته است اثربخشی این واژگان را نشان دهد. وی همیشه از واژه شما و ما به عنوان ابزارهای توسعه استفاده میکرد و هیچگاه به نحو کاملا بارزی از واژه من در گفتمان خود استفاده نکرد.
پس در ارتباط کلامی خود به منظور توانمندشدن در روابطتان با دیگران سعی کنید واژه من را کمتر به کار ببرید. به عنوان مثال به جای این که بگویید «من از شما متشکرم» بگویید «از شما تشکر میکنم». به این ترتیب میتوانید روابط خود را با توفیق همراه کنید. در زمینه توانمندی موثر در روابط، کسی که خود را تنها فرد مهم بداند و خودمحور باشد، هیچگاه نمیتواند ذهن دیگران را شکار کند و رفتار آنها را تحت تاثیر قرار دهد. چنین افرادی نمیتوانند مشکلات خود را در دنیایی که اساس آن را رابطهها تشکیل میدهد، حل کنند. پس تواضع در روابط بین فردی میتواند تاثیر بسیار زیادی در توانمندی روابط داشته باشد. تشکرکردن و معذرت خواستن از مهمترین واژههایی است که میتواند تواضع ما را در موقعیتهای اجتماعی نشان دهد که در ذیل به آن خواهیم پرداخت.
تشکرکردن: تشکرکردن از دیگران نشانه ارزشی است که ما برای کار صورتگرفته قائلیم. هنگامی که از دیگران تشکر میکنید، آنها احساس بهتری نسبت به شما پیدا میکنند. حتی تشکر شما میتواند احساس آنها را نسبت به خودشان هم بهتر کند. بیتردید این مساله با چاپلوسی متفاوت است، چرا که تشکرکردن شما را به سمت بالاتری از روابط سوق میدهد. در عین حال به منظور توانمندسازی روابطتان، هرگز از دیگران توقع نداشته باشید کار بزرگی برایتان انجام دهند و بعد تشکر کنید. بلکه هر کاری که برای شما انجام میدهند و حتی اگر کار کوچکی باشد مستحق قدردانی است. قدرت جادویی کلمات سادهای مانند «متشکرم» میتواند فضای ارتباطی را سریع تغییر دهد.
معذرتخواستن: در بعضی از موقعیتها، هنگامی که چیزی را فراموش میکنید یا مطلبی را نادیده میگیرید یا حتی خطایی از شما سر میزند باید این شهامت را داشته باشید که بگویید معذرت میخواهم. اگر شما ناخواسته دچار اشتباهی شده باشید یا به کسی صدمهای بزنید، مناسبترین کلمه این است که معذرت بخواهید و درصدد حل مشکل پیشآمده باشید. از این نظر شاید بهترین روش در خصوص بهبود تعاملات این است که در زمان بروز اشتباه تنها به توجیه مسائل و دلایل رفتاریتان برنیایید و خیلی ساده معذرتخواهی کنید. هنگامی که احساس کردید فردی از شما رنجیده است و نمیتوانید فضای ارتباطی را بهبود بخشید، بهتر است مترصد فرصت باشید و با گفتن معذرت میخواهم ناراحتی را برطرف کنید و این کار را از صمیم قلب انجام دهید.
چگونه والدینی توانمند باشیم؟
به منظور توانمندساختن روابط با فرزندانتان لازم است درباره آنان بیشتر بدانید. فرزندان شما در زمان برقراری روابط اجتماعی، به طرز تفکر و اندیشه دیگران در مورد خود اهمیت بسیاری میدهند به همین علت خود را طوری آماده میکنند تا دیگران آنان را بپذیرند. شیوه ارتباط والدین در این مورد میتواند تاثیر بسیار مهمی بر تصورات فرزندان از پذیرش خود از سوی دیگران بر جای بگذارد. اگر رشد اجتماعی یک نوجوان به نحو درست انجام پذیرد و او هویت اجتماعی مناسبی پیدا کند، بعدها به عنوان یک جوان اجتماعی مسلط بر مهارتهای برقراری ارتباط موثر با دیگران وارد عرصه جامعه میشود و اگر چنین حالتی شکل نگیرد، انحرافات و ناهنجاریهای اجتماعی در وی دور از ذهن نخواهد بود. پدران و مادران میتوانند در یاددادن ارتباط صحیح فرزندانشان نقش موثری ایفا کنند. به عنوان مثال، فرزندان در تمام مواقعی که در کنار دوستانشان هستند با هم در مورد مسائل مورد علاقه خود مانند ورزش، سینما، موسیقی، لباس، تحصیل و... صحبت میکنند. در این گفتوگوها هر یک بدون هرگونه استرس یا مخالفت دیگران به ابراز عقیده میپردازند. شما به عنوان پدر و مادر نیز سعی کنید با فراهمکردن فرصتی مناسب برای گفتوگو با فرزندتان به او اجازه ابراز عقیده داده و با درست گوشکردن به حرفهای او راه را برای ارتباطات بعدی فراهم کنید. در این صورت فرزندتان با راحتی و آرامش در مورد بسیاری از مسائل با شما به عنوان یک دوست ارتباط برقرار خواهد کرد.
لازم است در سنین خردسالی درس توانمندی را به آنان بیاموزیم تا در بزرگسالی افرادی توانمند در بسیاری از جنبههای زندگی شوند.
توانمندی در زنان
بسیاری از زنان زندگی خود را بر مبنای آنچه «باید باشیم» و نه بر این واقعیت که «چه هستیم» سپری میکنند. به همین دلیل هم بسیاری از زنان در رنجی دائم به سر میبرند، چراکه احساس میکنند بیهیچ اختیاری باید به دیگران خدمت کنند و به همین علت اساسی نیز بسیاری از زنان خیلی زود فرسوده و خسته میشوند.نفس، پست و بیارزش نیست و جنسیت هم ندارد. بنابراین باید بیاموزیم به همان اندازه که آموختهایم به زندگی و توانایی دیگران اهمیت دهیم و برای زندگی و تواناییهای خود نیز ارزش قائل شویم.
وقتی در مقام زن میآموزیم که با افزایش توانمندیهای خود از خود به طور مثبت مراقبت کنیم، عزت نفس و احساس ارزشمند بودن داشته باشیم، زندگی برای همه ازجمله مردها، جهش بلندی در جهت صحیح خواهد داشت. عشق و احترام حاکم بر روابط زنها و مردها خواهد شد و هر دو گروه برای یکدیگر ارزش قائل خواهند شد. زنان با توانمند ساختن و ارزش قائلشدن برای خود بسیاری از تفکرات پوچ را دور خواهند ریخت، از جمله اینکه آنها یاد میگیرند این آگاهی را داشته باشند که عشق در زندگی با خود ما آغاز میشود.
معصومه اسدی