کد خبر: ۳۵۰۲۹۷
تاریخ انتشار: ۰۷:۴۵ - ۰۴ مهر ۱۴۰۳ - 2024September 25
باتوجه به هزینه های حداقلی یک دانش آموز، در مدرسه دولتی، خانواده ها فشاری مضاعف را تحمل می کنند. فشاری که بار مضاعفش برعهده سرپرست خانوار است.
شفاآنلاین:جامعه>بر اساس اعلام آمارهای رسمی از سال96تا امروز، 30درصد از جمعیت ایران زیرخط فقر به سرمی برند.
به گزارش شفا آنلاین:جمعیتی که هرروز از پهنای سفره هاشان کاسته و بشقاب هایشان خالی تر شد. اما همین افراد را وقتی پای صحبت شان می نشینی یک جمله را تکرار می کنند؛ بچه، ندارم سرش نمی شه! باتوجه به هزینه های حداقلی یک دانش آموز، در مدرسه دولتی، خانواده ها فشاری مضاعف را تحمل می کنند. فشاری که بار مضاعفش برعهده سرپرست خانوار است.

حالا فشار ناشی از تامین خورد و خوراک آنها کم است، هزینه نوشت افزار و ثبت نام و خرید کتاب و لباس مدرسه و سرویس و.. را هم باید به سبد نسبتا خالی این 30درصد زیر خط فقر اضافه کرد. هرچند نوسان های اقتصادی سال های اخیر، جمعیتی بالاتر از این30درصد را به ورطه فقر کشانده است. به گونه ای که عملا طبقه متوسط، تعریف پیشین خود را از دست داده است.

اما جمعیت اندکی که دغدغه پرداخت شهریه مدارس غیرانتفاعی را ندارند هم باز رضایت ندارند. به طوری که حتی برای تهیه سرویس مدارس برای کودکان خود، مجبور به پرداخت مبلغ بالایی به عنوان ماهیانه هستند. مادری که دو کودک دوقلو دارد می گوید برای پرداخت هزینه سرویس تا پایان سال مجبورم مبلغی بیش از 50میلیون پرداخت کنم که همین سبب شده است تا خودم رفت و آمد کودکان به مدرسه را عهده دارشوم. اما برای فرزند دیگرم که سال آخر دبیرستان است و مسیرش دور است، دیگر نمی توانم سرویس نگیرم. این حداقل پرداختی های یک خانواده نسبتا مرفه است.

براساس اعلام رییس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی، شهریه مدارس غیرانتفاعی1404-1403بین10تا80 میلیون تومان است و این نسبت به سال گذشته 35تا40درصد افزایش داشته است. این رقم تنها بخشی از موارد لزوم ثبت نامی را درنظرمی گیرد. این درحالی است که حتی خرید نوشت افزار لازم برای هر دانش آموز بالغ بر چندمیلیون تومان می شود. به طورنمونه، ساده ترین مدل جامدادی حداقل از250هزارتومان آغاز می شود. حالا دیگر به دفتر و مداد و خودکار که برسیم، هزینه اش برابر با حقوق ماهیانه چند کارگر است. تصور کنید که با این سبدهای نسبتا خالی خانوارها مدام هم فریاد بازهم بچه دار شوید از درو دیوار شهر به گوش می رسد و این تبلیغات هم اگر اثرگذار باشد، یک خانواده با درآمد متوسط20تا30 میلیون تومان در ماه، چگونه می تواند از پسِ هزینه های چند بچه مدرسه ای برآید؟ این میان چه برسر اعصاب و روانِ والدینی می آید که برخی مجبور به کارکردن تا پاسی از شب در اسنپ(تاکسی اینترنتی) می شوند تا بتوانند هزینه های تحصیلی کودک خود را که با هزار امید و آرزو راهی مدرسه شده است را تامین کند؟ والدینی که با فشاری اقتصادی ای که جامعه برآنها تحمیل کرده است، حتی نمی توانند در همان چندساعت استراحت درخانه، بارِ احساسیِ پدر و مادر بودن را به دوش بکشند و حتی لحظه ای کودک خود را در آغوش گیرند.

چندهفته پیش، مردی حدود40ساله که به اصرار همسرش از شهرستان به تهران آمده بود، با درآمدی ناکافی و دو فرزند کوچک، مجبور بود شب تا صبح با اسنپ کار کند، در ساعت های ابتدای بامداد، به دلیل برخورد با درختی در حاشیه خیابان فوت کرد. این یکی از خبرهایی بود که در حاشیه این شهر پرخبر و حادثه گم شد و کسی هم یادش نماند که ریشه یابی کند تا مشخص شود دلیل این برخورد چه بود؟ چشمان خسته این پدر، هرروز تارتر شد، تا جایی که دیگر نه خیابان را دید نه درخت را و حالا آن دو کودک هم باید بروبندیلشان را جمع کنند و عطای پایتخت نشینی را به لقایش ببخشند و به شهر خود بازگردند.


گولِ رنگ و لعاب را بخوری، چندمیلیون پیاده شدی!

جمعیت کودکانی که در بوستانی در شرق تهران مشغول بازی هستند، مدام بیشتر می شود. به تازگی یک کتابفروشی که البته بیشتر اسباب بازی و سرگرمی و حالا هم با نزدیک شدن فصل بازگشایی مدارس، نوشت افزار می فروشد، در انتهای پارک و کنارلوازم بازی کودکان افتتاح شده است. هرچندلحظه یکبار یکی از بچه ها به والدینش اصرار می کند که سری به این فروشگاه بزرگ و پر زرق و برق بزنند، که تنوع زیادی دارد و بهای برخی اجناسش بسیار بیشتر از فروشگاه های معمولی است. کودکان با اصرار آستین والدین شان را می کشند، والدینشان هم هرقدر جای خالی بدهند، باز روزی گرفتار خواهند شد. برخی می گویند که از بازار خرید می کنند و آنجا می توانند لوازم با قیمت مناسب تری را تهیه کنند، اما کلام مشترک آنها یک جمله هست؛ بالاخره که باید بخریم.

برادرزاده ام از خرید بازگشته است، با پاکتی پر از نوشت افزار، از مدادهای رنگی گرفته تا دفتر سیمی صدبرگ و پاک کن و مدادتراش، همه شان پر از طرح های انیمیشن های کره ای، که خودش می گوید، انیمه! من که نمی شناسمشان! حداقل دومیلیون برای خرید همین چندقلم پرداخته است.

آن یکی برادرزاده ام که پسر است و کوچکتر، می گوید کوله پشتی پارسالم هنوز سالم است و نوشت افزار را هم بابا از بازار می خرد، اما جامدادی ندارم! دنبال طرح بتمن یا سوپرمن است! ما بچه بودیم یک جامدادی را سه نسل استفاده می کردیم! آخرش هم پاره نمی شد، نسل سوم خسته می شد! لباس مدرسه مان هم را تقریبا چندسال یکبار عوض می کردیم. حالا مدرسه ها تقریبا هرسال لباس جدیدی برای دانش آموزان انتخاب می کنند. لباسی که آنقدر کیفیت پارچه هایشان بد است که تا پایان سال به زور دوام می آورند.

اما برخی از مدارس هم از همان ابتدا مبلغی را دریافت می کنند تا وسایل و نوشت افزار همه دانش آموزان یک شکل و یک رنگ باشد، تا همه یکدست باشند. البته که با جامعه چندرنگ و پیچیده ای که این سالها با آن روبه رو هستیم، یکدستی دیگر معنای چندانی ندارد. اما هزینه این همرنگ جماعت بودن هم امسال مبلغی بیش از چندمیلیون تومان آب می خورد ، که باز هم مشمول مدرسه های از ما بهتران می شود و نه شامل آن 30درصد زیرخط فقر و نه حتی جامعه شناور متوسطی که بعداز آنها قرار می گیرند، از عهده اش برمی آیند.

بدونِ کارتِ بانکی، مدرسه نیا!

در گروه مدرسه پیام داده اند، که لطفا با کارت بانکی خود تشریف بیاورید،این را مادری می گوید که تا هفته پیش هنوز نتوانسته بود مانتوی مدرسه دخترش را بگیرد، به دلیل اینکه هنوز با صاحب خانه برای تمدید قرارداد اجاره به توافق نرسیده بودند.امسال هزینه مانتو شلوار و مقنعه دخترش800هزارتومان می شود. لباس سال گذشته تغییر کرده است و مجبور است که لباس تازه بخر. ابتدا باید از هفت خوان صاحب خانه بگذرد، تا اگر دراین محله ماندگار شدند، بهای لباس را پرداخت کند.

اینها تنها گوشه ای از دغدغه های والدینی است که بچه مدرسه ای دارند، آفتابِ مهر نزده، باید این روندِ نسبتا پیچیده هرسال را آغازکنند که کودکشان آماده تحصیل شود. و هرروز که از مدرسه بازمی گردد باز بگوید که مامان، دوستم از این دفترا داشت که روی جلدش عکس میکی موس هست، میشه برای منم بخری؟ این جمله را دهه شصتی ها محال است به خاطربیاورند! چون آنقدر باخودشان تعارف دارند که حتی هنوز هم محال است چیزی از کسی بخواهند! چه برسد به دورانِ مدرسه! اما آماده هرگونه فداکاری و ایثار برای کودکانشان هستند، تا نکند خوابشان چون خواب های پراز صدای حمله های هوایی دوران جنگ و کابوس های خود، آنها را آشفته کند./آرمان ملی


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: