مریم حسنی، بانویی سی و شش ساله است که با وجود تفاوتها و مخالفتهای خانوادهاش با حمید ازدواج کرد و چند سالی را هم زندگی کردند، اما سرانجام تفاوتها کار خودشان را کردند. حالا چهار سال از جداییاش میگذرد. او میگوید: وقتی با حمید نامزد شدم تازه دو ماه بود که با هم همسایه شده بودیم، خانوادهام مخالف بودند، میگفتند خانوادهها با هم جور نیستند. من خانوادهای مذهبی و سنتی داشتم و حمید خانوادهای غیرمذهبی و به اصطلاح متجدد. آن وقتها معنی حرفشان را درک نمیکردم. فکر میکردم در نهایت این من و حمید هستیم که زیر یک سقف خواهیم رفت، اما بعد از ازدواج هر روز مسالهای پیش میآمد که باعث دلخوریمان میشد. یک روز با پوششم مشکل داشتند، یک روز با نوع حرف زدنم، گاهی میشنیدم در غیابم خانواده یا دوستان مرا تمسخر میکنند. چند ماه پس از عروسی با ورشکستی همسرم مجبور شدیم مدتی در خانه پدرش زندگی کنیم. در آن ایام حتی جزئیترین رفتارهای من زیر ذرهبین بود، چراکه خانواده حمید در تمام کارهایم دخالت میکردند و همسرم فقط از من توقع صبر و حوصله داشت. میگفت نمیتواند با خانوادهاش مقابله کند. همان یک سال آنقدر به من فشار آمد که مجبور به طلاق شدم. من همسر سابقم را بخشیدهام، اما خانوادهاش را تا ابد نمیبخشم!
فرهنگهای متفاوت
هر خانواده در رشد و پرورش فرزندانش راه و رسمی دارد. بسیاری از اعتقادات، باورها، عادتها، رفتارها و سبکهای زندگی از خانواده به ارث رسیده است. حتما این ضربالمثل قدیمی را شنیدهاید که «مادر را ببین و دختر را بگیر» این یعنی اثر والدین روی فرزندان نهتنها بسیار عمیق است، بلکه حتی پس از ازدواج نیز این اثرات ادامه دارد. خانوادههای سنتی فرزندانی پایبند به سنت تربیت میکنند و خانوادههای متجدد تمام تلاششان بر این است که فرزندانی شبیه خود تربیت کنند. حالا تصور کنید فرزندی که سالها با راه و روشی متفاوت زندگی کرده قرار است تمام زندگیش را با دیگری تقسیم کند. به نظرتان تا چند وقت میتواند دوام بیاورد و خودش نباشد یا تا چند مرتبه میتواند سوءتفاهمات پیش آمده میان همسر و خانوادهاش را مدیریت کند و هر بار توضیح دهد اتفاقات پیش آمده زیر سر تفاوتهاست و قصد و غرضی در کار نیست.
تفاوت طبقاتی
بسیاری از خانوادهها نسبت به تفاوت طبقاتی نگاهی منفی دارند، در حالی که تفاوت طبقاتی به خودی خود تفاوت تاثیرگذاری نیست، بلکه نگاه آدمها نسبت به این مقوله میتواند این تفاوت را چشمگیر یا تاثیرگذار کند. برخی گمان میکنند ثروتمند بودن در نهایت به مزایایی همچون تحصیلات، شغل خوب یا حتی ویژگیهای رفتاری مانند ادب، نجابت و وقار منتهی میشود، در حالی که شواهد و نمونههای زیادی در زندگی هر کدام از ما وجود دارد که نشان میدهد افراد با سطح درآمد متوسط یا حتی کم توانستهاند فرزندانی با شرافت و مسئولیتپذیر بار بیاورند؛ بنابراین اگر تفاوت طبقاتی میان دو خانواده، مانعی برای انتخاب است، به بررسی بیشتری برای تصمیمگیری نهایی نیاز است. بسیاری از کسانی که در زندگی از خود لیاقت نشان دادهاند و ما آنها را به عنوان انسانهایی موفق میشناسیم کسانی بودهاند که بدون پشتوانه خانواده و تکیه بر توانایی خویش مسیرشان را یافتهاند.
وصلتی برای دوستداشتن
وقتی به یک نفر بله میگویید و تصمیم میگیرید همسرش باشید، علاوه بر همسر بودن، عروس یا داماد یک خانواده بزرگتر میشوید و باید شریک غم و شادی آنان هم باشید. در صورتی که نتوانید با آنها ارتباط درستی داشته باشید اولین ضربه به رابطه خودتان و همسرتان وارد میشود. ممکن است همسرتان در دوراهیهای سختی برای انتخاب، میان شما و خانوادهاش قرار بگیرد و مجبور باشد قاضی ناخواسته میان شما باشد. حالا هر تصمیمی که بگیرد یک طرف را ناراحت و طرف دیگر را راضی کرده است. به نظرتان این وضع چقدر دوام میآورد؟ ضمن این که دوست داشتن فقط یک حس نیست بلکه امری پویاست که میتواند راهگشای بسیاری از مشکلات در طول زندگی باشد.
فرزند آینده را دریابید
با تمام این تفاوتها برخی جوانان در نهایت تصمیم به ازدواج میگیرند، چرا که گمان میکنند مسیر زندگی آنها را سازگار خواهد کرد، در حالی که با ورود فرزندان دیگر فقط شما نیستید که باید با این تفاوتها کنار بیایید. معمولا فرزندان در چنین خانوادهای با روابطی از هم گسسته و مشکلدار مواجه میشوند، روابطی که آنها را دچار سردرگمی میکند. آنها در این شرایط نمیدانند آیا اجازه دارند پدربزرگ و مادربزرگشان را دوست داشته باشند؟ مبادا این علاقه سبب دلگیری پدر یا مادرشان شود؟ با بزرگ شدن فرزندان، زمانی که باید هویتی برای خویش انتخاب کنند، نمیدانند آیا با فرهنگ و باورهای مادر چالش کنند یا با فرهنگ و باورهای پدر. چنین موقعیتی بستری برای سرکشی، آشفتگی خانواده، از بین رفتن روابط صمیمانه و در نهایت عدم احراز یک هویت سالم برای نوجوان فراهم میآورد.
تازگیها معیار اصالت و اصیل بودن باب شده و هر کس میخواهد دیگری را بسنجد از خانواده اصیلش سراغ میگیرد. اصطلاح دهانپرکنی است که انگار شامل تمام خصوصیات و ویژگیهای مثبت است. بسیاری از پسران و دختران هم داشتن خانواده اصیل را معیاری مهم برای انتخاب میدانند، اما براستی خانواده اصیل یعنی چه؟
حقیقت این است که در جامعه کنونی هیچ تعریف ثابت و دقیقی از اصالت وجود ندارد، چراکه هر کس با توجه به شرایط خود و عرف جامعه تعریفی برای اصالت دارد. برخی اصالت را ثروتمند بودن یک خانواده تعبیر میکنند حالا اگر این ثروت از نیاکان به ارث رسیده باشد که چه بهتر! برخی دیگر هم داشتن خانوادهای تحصیلکرده را معیار اصالت میدانند. عدهای نجیب و خوشنام بودن یک خانواده را در یک محله اصالت میدانند و عدهای دیگر مذهبی و معتقد بودن را.
اصیل در واژه به معنای اصل بودن و ریشه داشتن است. یعنی اگر به سادهترین شکل بخواهیم اصالت را معنا کنیم، اصالت اشاره دارد به داشتن یک پدر و مادر خوب و نه چیزی بیش از این، اما افراد زیادی برای توصیف یک خانواده از این واژه استفاده میکنند، فارغ از درست یا غلط بودن این تعابیر، وقتی معیاری مثل اصالت را مطرح میکنید و خواهان خانوادهای اصیل هستید روشن کنید که اصالت از نظر شما و خانوادهتان به چه ویژگیهایی اطلاق میشود و مراقب باشید مبادا دیگران را با خطکش خودتان بیاصالت بخوانید و در کنار خطکش خودتان حتما خطکش خداوند را هم در نظر داشته باشید که میفرماید: گرامیترین شما نزد من با تقواترین شماست.