قوانین باید نسبتاً ساده و سرراست باشند تا هر دو وجه کلی و عملیشان حفظ شود. هدف از وضع قوانین – که همیشه هم با موفقیت محقق نمیشود - تعیین یا منع روشهایی است که با تکیه بر آنها بتوانیم قانون را شفاف و بدون ابهام اجرا کنیم، اما استثنائات ماهیتاً، مانع از تحقق این هدف میشوند. قانون نمیگوید: «بیش از سرعت مجاز نرانید، مگر آنکه راننده خوبی هستید، موقعیت اضطراری است و به بیمارستان میروید.» قانون میگوید: «بیش از سرعت مجاز نرانید.» تمام. قوانین کلیاند، اما انسانهایی که این قوانین شامل حال آنها میشوند، منحصربه فرد هستند. وضعیت، نیازها، تمایلات، ترجیحات و موقعیتهای آنها بهشدت متفاوت است. با این همه، رفتار انسان، تحت لوای قوانین تعریف میشود. فرقی نمیکند فقیر باشید یا غنی، خوب رانندگی کنید یا بد، سوار پورشه باشید یا ماشینی قدیمی و قراضه؛ همین که فرمان اتومبیل را در دست بگیرید، رانندهاید؛ و اگر بیش از
سرعت مجاز برانید، قوانین راهنمایی و رانندگی را زیرپا گذاشتهاید.