کد خبر: ۱۹۰۴۱۹
تاریخ انتشار: ۲۱:۱۵ - ۱۲ فروردين ۱۳۹۷ - 2018April 01
حیات انسان و بقایش در گرو زندگی جمعی و قبیله بوده است. مغز ما نیز دوست ندارد مستقل و مجزا فکر کند و با تمام وجود خواهان همراهی با باور و اخلاق و ارزش‌های اجتماع است
شفاآنلاین>سلامت> در این مطلب حقایقی عجیب و باور نکردنی درباره مغز انسان ها بیان شده است و پذیرش ضعف‌های مغز ما به ما می‌آموزد که نسبت به خودمان زیاد سخت گیر نباشیم.

به گزارش شفاآنلاین، حیات انسان و بقایش در گرو زندگی جمعی و قبیله بوده است. مغز ما نیز دوست ندارد مستقل و مجزا فکر کند و با تمام وجود خواهان همراهی با باور و اخلاق و ارزش‌های اجتماع است.

در دوران باستان نخستین، طرد شدن از جمع مصادف با مرگ(Death) بود. مغز ما معمولا دوست ندارد فکر کند منبع اصلی و اولیه یک ایده باشد.

مغز ما نمی‌تواند بفهمد که بخش عمده فکر انسان برخاسته از ترشحات هورمون ها، خستگی، گرسنگی، مقدار شکر و چربی و سایر جزئیات جسمانی درون بدن است و نمی‌تواند قبل از تصمیم، درنگ کند. برای مغز ما راحت‌تر است اول عمل کند و بعد به نتایجش بیندیشد. فکر کردن و درنگ، سبب نگرانی و تشویش و حتی خطر است. برای همین از تفکر و تحلیل قبل از تصمیم می‌گریزیم.

ذهن ما در شرایط بحرانی اصلا دوست ندارد به تنهایی فکر کند و تصمیم بگیرد و ترجیح اصلی اش بر فرار و دور زدن و انکار مشکل است. مغز ما داور خوبی درباره تصمیم و رفتار دیگران است، ولی به خودش که می‌رسد گیج و منگ می‌شود و خطا‌ها و ضعف‌های خودش را نمی‌بیند. ذهن ما نمی‌تواند بر خودش نظارت داشته باشد.

مغز ما مدام ذوق زده چیز‌هایی می‌شود که برای ما خوب نیست. نیاز‌ها و تمایلات ما برای دستیابی به غذای پر انرژی و لذت سریع از مسائل بدون دردسر و تعهد، بخشی از دنیای ساده اولیه و باستانی ما بود، ولی مغز ما با وجود افزایش لایه‌های پیچیده تمدنی، هنوز به همان تمایلات سریع اولیه واکنش جذابی دارد و متوجه آشوبی که ممکن است ایجاد کند نیست.

ذهن ما فقط به منافع شخص ما فکر می‌کند و برایش دشوار است بپذیرد شیوه نگاه و راه حل دیگر هم می‌تواند اصالت و حقانیت داشته باشد. ما البته در آخرین لحظات تحول مغزمان و فقط این اواخر یاد گرفتیم خودمان را به جای دیگران تصور کنیم و از دید آن‌ها به زندگی بنگریم، ولی این خصیصه بسیار شکننده است و به محض اینکه در خطر مضیقه وسایل حیاتی یا خسته و عصبی و نگران باشیم، به سرعت وجود نظرات و افکار و بخصوص ایده‌های جدید را انکار می‌کنیم.

مغز ما اطلاعات ناراحت کننده را دوست ندارد. نمی‌خواهد برایش از مشکلات(Difficulties) بگویند. ذهن ما مدام به دنبال اطلاعاتی است که تأیید کننده آن چیزی است که باور دارد. از توصیه و راهنمای مستقیم می‌گریزد. مغز ما منافع لحظه‌ای را بر دوست داشتنی‌های درازمدت ترجیح می‌دهد. مغز ما برای دفاع از ما، هر حقیقتی را دور می‌زند.

حیات انسان و بقایش در گرو زندگی جمعی و قبیله بوده است. مغز انسان نیز دوست ندارد مستقل و مجزا فکر کند و با تمام وجود خواهان همراهی با باور و اخلاق و ارزش‌های اجتماع است. در دوران باستان نخستین، طرد شدن از جمع مصادف با مرگ بود. مغز ما معمولا دوست ندارد فکر کند منبع اصلی و اولیه یک ایده باشد. ما راحت تریم که با عقیده مورد پسند جامعه همراه باشیم و مهم هم نیست چقدر احمقانه و حتی مخرب باشد.

پذیرش ضعف‌های مغز ما به ما می‌آموزد که هم نسبت به خودمان زیاد سخت گیر نباشیم و هم در پذیرش دیگران و ایده هایشان و منافعشان، گذشت بیشتری داشته باشیم.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: