کد خبر: ۱۷۶۳۷۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۰ - ۱۳ آذر ۱۳۹۶ - 2017December 04
نمي‌توان ايدئولوژي نظام حاكم را از عوامل درون سازماني و خط‌مشي رسانه‌اي جدا كرد
شفاآنلاین>سلامت> بي‌ترديد در دنياي امروز و با حضور پر‌رنگ شبكه‌هاي اجتماعي و خلق رسانه‌هايي كه فاصله وقوع يك رويداد با انتشار خبر آن را به حداقل زمان ممكن كاهش داده‌اند، «تفسير» در بازتعريف نقش مطبوعات و ساير رسانه‌هاي نوشتاري كه به نوعي از عنصر تازگي اخبار جا مي‌مانند، نقشي تعيين‌كننده دارد.

به گزارش شفاآنلاین، به بيان ديگر هيچ مخاطبي روزنامه يا هفته‌نامه و ماه‌نامه را براي خواندن اخبار منقضي شده روز قبل مطالعه (Study)نمي‌كند و حتي مخاطب عام نيز انتظار دارد تفسير و تحليل رويدادهاي مهمي كه خبر شده‌اند در رسانه‌ها ببيند و بخواند، اما نكته قابل تأمل اينجاست كه تفسيرهاي منتشر شده در رسانه‌هاي مكتوب تا چه اندازه توانايي آن را دارند تا به بستري براي «زايش گفتمان» تبديل شوند؟

از سوي ديگر تحت چه شرايطي «گفتمان‌هايي كه در بستر تفسيرهاي رسانه‌اي شكل مي‌گيرد»، مي‌توانند بسط يافته و به گفتمان مسلط جامعه تبديل شوند؟ همچنين وقتي از «گفتمان» صحبت مي‌كنيم دقيقاً منظورمان چيست؟ آيا گفتمان‌هايي كه موجب تغييرات بنيادين در جوامع شده‌اند؛ نظير گفتمان انقلاب اسلامي در سطح ملي يا گفتمان‌هاي بين‌المللي در حوزه‌هايي نظير حقوق بشر يا محيط‌زيست با تفاسير رسانه‌اي توانسته‌اند به اين سطح برسند و به گفتمان مسلط تبديل شوند يا عوامل ديگري در «زايش، ‌تكامل و بسط» اينگونه گفتمان‌ها تأثير داشته است.

دكتر عباس اسدي، استاد روزنامه‌نگاري دانشگاه (University)علامه طباطبايي در مقاله‌اي تحت‌عنوان «‌نقش روزنامه‌نگاري در زايش و تكامل يك گفتمان» در كتاب روزنامه‌نگاري در جهان معاصر به نقش تفسير رسانه‌ها از اخبار و تبديل يك خبر در جريان تفسيرهاي رسانه‌اي به گفتمان پرداخته است. بر‌طبق اين مقاله «تنها رويدادهايي مي‌توانند آبستن گفتمان باشند كه بتوانند خود را از طريق تفسيرها معنا كنند و به تكامل برسند»، هر چند «حدود گسترش و اداره گفتمان از شرايط جامعه، ظرفيت رويداد و زمان تبعيت مي‌كند.» «تفسيرها خاسته از انديشه مفسران است»، اما افراد در عقايد و نظرهاي خود تحت‌تأثير ايدئولوژي قرار دارند، بنابراين «تفسيرها كانون تمركز و ذخيره‌گاه ايدئولوژي هستند.» از سوي ديگر مفسران مطابق با الزام‌ها، سياست‌ها، خط‌مشي و در يك كلام ايدئولوژي حاكم بر هر جامعه‌اي اجازه پديد آمدن و انتشار دارند.

مطابق ايدئولوژي پيش‌ساخته «تفسيرها مشروعيت‌ده و پاسدار وضع موجود و مروجان نظام حاكمند» و مطابق با ايدئولوژي پيش خواسته «‌عوامل درون سازماني و خط مشي هر رسانه چارچوب نگارش و انتشار تفسيرها را مشخص مي‌كند»‌ همين مسئله هم موجب مي‌شود تا «مفسرها تسليم ايدئولوژي رسانه شوند و در مواقعي نيز در كشمكش با تفسير نادرست يك رويداد قرار مي‌گيرند».

در چنين شرايطي بديهي است همه رويدادهايي كه به وقوع مي‌پيوندند و قابليت ذاتي و دروني تبديل به گفتمان را هم دارند به واسطه ايدئولوژي حاكم و خط‌مشي‌هاي رسانه‌اي شانس آن را ندارند كه به گفتمان غالب تبديل شوند؛ اين اساسي‌ترين نقدي است كه مي‌توان به اين مقاله وارد دانست. بگذريم از اينكه به‌رغم انتقاد نويسنده از نبود تعريفي مشخص از گفتمان، با مطالعه مقاله مزبور، مخاطب معناي واضحي از مفهوم «گفتمان» نزد وي را در نمي‌يابد. با پذيرش «گفتمان» در معناي عام و پذيرفته شده در جامعه نيز نمي‌توان زايش گفتمان‌هاي جديد و در تقابل با گفتمان هژمون در جامعه را به تفاسير رسانه‌اي نسبت داد؛ چراكه همواره سياست‌هاي رسانه‌اي تحت‌تأثير ساختار حاكم بر جامعه است.

پس نمي‌توان ايدئولوژي نظام حاكم را از عوامل درون سازماني و خط‌مشي رسانه‌اي جدا كرد. اين مهم در جوامعي كه احزاب نقش كمرنگ‌تري دارند، نمودي جدي‌تر مي‌يابد و منجر به هژموني ايدئولوژي و خط‌مشي واحدي خواهد شد. بگذريم از اينكه در جوامعي با حضور پر رنگ‌تر احزاب نيز در نهايت چارچوب فعاليت نخبگان سياسي در دايره مصالح كلي حاكميت يا بازار آزاد و شركت‌هاي چند‌مليتي صاحب رسانه‌ها در كشورهايي با اقتصاد آزاد محدود مي‌شود. از اين رو فعاليت‌هاي حزبي و رسانه‌اي هم در همين محدوده خواهد بود.

طبيعي است كه تفاسير از رويدادها نيز با در نظر گرفتن همين بايد و نبايدها قابليت انتشار در رسانه‌ها را خواهد داشت و اين مسئله منجر به بسط گفتمان حاكم خواهد شد. اين ملاحظه‌اي است كه در عوامل درون‌سازماني و برون‌سازماني مؤثر در قبض و بسط گفتمان از سوي نويسنده محترم نيز مورد‌توجه قرار گرفته است.

پس مي‌توان اينگونه نتيجه‌گيري كرد كه تفاسير رسانه‌اي به جاي آنكه در زايش گفتمان‌ها تأثيري به جا گذارند،  بيشتر در خدمت حفظ وضع موجود و تأمين منافع گفتمان مسلط ناشي از حاكميت يا بازار آزاد است. در برابر اين نقش ناچيز و نقش رسانه‌هاي غيررسمي همچون منبر و مسجد در ساختار جوامع سنتي و شبكه‌هاي اجتماعي در ساختار جوامع امروزي در شكل‌گيري گفتمان‌هاي جديد غير‌قابل انكار است.

نمونه بارز اين موضوع را مي‌توان درباره گفتمان انقلاب اسلامي و نقش رسانه‌هاي سنتي همچون مسجد و منبر در زايش، شكل‌گيري و بسط اين گفتمان مشاهده كرد. گفتمان انقلاب اسلامي را نمي‌توان محصول تفاسير رسانه‌اي دانست. رسانه‌ها زماني توانستند به ماجرا ورود كنند كه ريشه‌هاي اين گفتمان در ميان طبقات مختلف جامعه به اندازه كافي نفوذ كرده و بسط يافته بود.

در دنياي امروز نيز شكل‌گيري گفتمان‌هاي تازه و در خلاف جهت ايدئولوژي حاكم بر جامعه اغلب از طريق رسانه‌هاي رسمي فعال صورت نمي‌گيرد، بلكه تفسيرهاي منتشر شده در شبكه‌هاي اجتماعي به دليل نداشتن اجبار عبور از فيلترهاي سازمان رسانه‌اي و ايدئولوژي حاكم اين قابليت را دارند كه گفتمان‌هاي جديد و حتي گفتمان‌هايي در تقابل با گفتمان غالب را توليد كنند. به بيان ديگر امروز شبكه‌هاي اجتماعي طبيعي‌ترين، مؤثرترين و كارآمدترين مجراي جاري شدن سيل گفتمان‌هاي تازه‌اند. 

هر چند در عوامل متعددي بر قبض و در نهايت خاموشي اين گفتمان‌ها تأثيرگذار خواهد بود و تنها رويدادهايي شانس تبديل به يك گفتمان غالب را خواهند داشت كه ايدئولوژي حاكم را در راستاي حفظ منافع يا كنترل جريان وادار به پذيرش خود كنند.

همچنين توفيق يك گفتمان در گرو اين مهم است كه بتواند خود را به عنوان تنها راه‌حل بحران موجود معرفي کند و خواسته‌هاي خاص و جزئي در آن بايد جنبه سمبليك پيدا کند و نمايانگر خواسته‌هاي عام شوند. در اين شرايط، اين گفتمان محتواي واقعي خود را كه وابستگي به منافع گروهي خاص باشد به نفع بعد استعاري مخفي كرده و ادعا مي‌كند كه توانايي بازسازي تمام حوزه اجتماعي را دارد.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: