بهکارگیری
نظریه القایی در حوزه سلامت عمومی و فردی در ابتدای راه است. تاکنون
نظریهها و مدلهای مختلفی برای ارتقا سلامت پیشنهادشده است و در سطح فرد و
جامعه مصادیق کاربردی آن قابل ارائه و ارزیابی هست. مدل باور سلامتی، مدل
مراحل تغییر، مدل پرسید-پروسید، تئوری رفتار برنامهریزیشده، تئوری شناخت
اجتماعی مثالهایی از نظریهها و مدلهای پرکاربرد در حوزه سلامت هستند.
متخصصان
علوم شناختی و اقتصاد رفتاری، شواهدی از خطاهای شناختی، تعصبات
روانشناختی و تمایلات رفتاری مردم را نشان دادهاند که با علایق و اهداف
مطلوب همین مردم در تضاد است. نظریه القایی با کمک معماری انتخاب نشان
میدهد که اگر گزینهها را به شکل متفاوتی ارائه دهیم میتوانیم مردم را به
سمت تصمیمات بهتر هدایت کنیم. مثالهای این نظریه در حوزه سلامت متنوع
است. تیلر و سانستاین در کتاب خود پیشنهادی برای افزایش افراد متمایل به
اهدا عضو دارند؛ هنگام مراجعه برای تمدید گواهینامه رانندگی، فرم رضایت
اهدا عضو نیز در مراحل اداری گنجانده شود. افراد در حالت عادی تمایل و فرصت
کمتری برای مراجعه و تکمیل فرم رضایت اهدا عضو دارند اما گنجاندن آن در
مراحل یک کار ضروری دیگر، احتمال پاسخدهی افراد را افزایش میدهد. رعایت
بهداشت دست در بیمارستانها موضوع مهمی است که در پیشگیری و کنترل
عفونتهای بیمارستانی تاثیر زیادی دارد. تیمی در کشور دانمارک با بهرهگیری
از روش القایی، استفاده از ماده ضد عفونی کننده دست توسط ملاقاتکنندگان
بیماران بستری در بیمارستان را افزایش دادهاند. تغییر چیدمان بوفه غذایی
برای مصرف بیشتر میوه و سبزی، مداخلاتی برای کاهش مصرف سیگار، کاهش مصرف
اسنکهای پرکالری و شکر، اقبال فروشندگان مواد غذایی به فروش بیشتر مواد
غذایی سالم و کنترل چاقی مثالهایی موفق از بهکارگیری روش القایی در حوزه
سلامت است.
سطح مطالعات و مداخلات در زمینه تئوری القایی از اقدامات فردی به سطوح وسیعتری رسیده است. تاسیس شبکه القایی اروپایی
(Europea- Nudging Network) در سال 2014 میلادی و ایجاد شبکههای ملی در
دانمارک و سوئد گامهایی برای تعریف پروژههای مشترک، همکاری و تشریک تجارب
است.
نگاهی
به سال انتشار مطالعات علمی مداخلهای با ادبیات نظریه القایی، نوپا بودن
آن را تائید میکند و این نظریه تا رسیدن به یک ساختار مشخص و پختگی مناسب
در حوزه سلامت فاصله دارد؛ اما انتقادهای وارد به آن نیز قابلتامل است.
بیشتر این انتقادها، تردید درباره طول اثر و ماندگاری اقدامات انجامشده با
تئوری القایی است؛ حرکات کوتاهمدت و مقطعی با برانگیختن انگیزههای گذرا
نمیتواند باعث تغییرات رفتاری بلندمدت در مردم شود. انتقاد و دغدغهای که
درباره همه تئوریها و مدلهای تغییر رفتار وجود دارد. استفاده از نظریه
القایی در سیاستگذاری عمومی میتواند باعث وضع کمتر قوانین و درگیریهای
کمتر دولت-ملت شود اما ملاحظات اخلاقی بهویژه در حوزه سیاست و اقتصاد نیاز
به بررسی و مطالعه بیشتری دارد. هدایت انتخاب مردم بهسوی گزینههای مطلوب
میتواند در تعارض با حق انتخاب و آزادیهای فردی قرار گیرد. بهویژه
زمانی که این گزینههای مطلوب، تامینکننده منافع قشری خاص باشد.
درمجموع
میتوان گفت تئوری القایی در ابتدای راه خود قرار دارد و هنوز برای قرار
گرفتن در کنار سایر نظریهها و مدلهای جاافتاده تغییر رفتار به شواهد علمی
و نمونههای عینی بیشتری نیاز دارد اما با مثالهای موفقی که گزارششده
است، توجه و سرمایهگذاری در این زمینه منطقی به نظر میرسد.سپید
محمد محمدی
دستیار پزشکی اجتماعی