کمبود پزشک به شدت محسوس بود. دانشکدههای پزشکی، در مقابل پیشنهاد افزایش ظرفیت مقاومت کردند.
شفا آنلاین:سال 1360 در سومین سال انقلاب بودیم. تعدادی از پزشکان ایرانی و نیز پزشکان خارجی شاغل در ایران، کشور را ترک کرده بودند. کمبود
پزشک به شدت محسوس بود. دانشکدههای پزشکی، در مقابل پیشنهاد افزایش ظرفیت
مقاومت کردند. استدلال میکردند که فضای کافی آموزش بالینی در اختیار
ندارند. وزارت بهداری تعدادی مراکز درمانی در اختیار داشت. چه بهتر که برای
آموزش بالینی به کار گرفته شود. کشور کوبا هم همین طرح را با موفقیت اجرا
کرده بود.به
علت احتیاج به پرورش سریع پزشک نظر میدادند که دانشکدهها باید محصولی
کاشت و درو کنند که در خدمت جامعه باشد یعنی پزشکی پرورش دهند که زیر چتر
وزارت بهداری در خدمت بهداشت و درمان کشور باشد و البته چه بهتر که محل
پرورش (دانشگاه) خدمت (وزارت بهداری) در قالبی واحد قرار گیرد.
به گزارش
شفا آنلاین،استدلال
ظاهری مقبولی داشت. در آن شرایط کمتر کسی به وحدت رشتههای علمی در
دانشگاهها اعتنا داشت و کسی نگفت که با همین استدلال دانشکده کشاورزی را
میتوان در وزارت کشاورزی و دانشکده معماری را در وزارت شهرسازی و مسکن و
دانشکده حقوق را در وزارت دادگستری ادغام کرد و کلا رای به باطل کردن
دانشگاه داد! اما در ذکر وقایع انصاف باید داشت.
به خوبی به یاد میآورم که عدهای از مدیران وقت دانشگاهها و
وزارتخانههای مربوط و نیز کثیری از اساتید دانشگاه با اعتراضاتی مکتوب و
مستدل؟ با این ساختار مخالفت کردند که البته راه به جایی نبرد. اما مستندات
آن اعتراضات در جراید وقت موجود است و قابل مراجعه.
با توجه به سوابق موضوع لازم میدانم مزایا و معایب جدا کردن دانشکدههای پزشکی از دانشگاههای کشور را فهرست کنم.
در
ابتدا میپردازم به مزایای این طرح. با در نظر گرفتن احتیاج کشور به تربیت
پزشک باید محلی برای آموزش عملی دانشجویان پزشکی تهیه میشد. این محل
مجموعه اقدامات درمانی وزارت بهداری وقت بود. تخصیص این مجموعه عظیم به امر
آموزش، در کنار درمان، باعث موفقیت در تربیت تعداد کثیری پزشک شد. توفیقی
انکارناکردنی. علاوه بر این تعویض وظیفه درمانی وزارت بهداری به وظیفه
آموزش و درمانی باعث ارتقا کیفیت درمان شد که امری است ستودنی.
به
عبارت دیگر تاسیس دانشکدههای پزشکی در محلهای بهداری سابق باعث تسهیل و
فرارگیر شدن دسترسی مطلوب به مراکز درمانی با کیفیت بالاتر به تمام اهالی
کشور شد.
نکته
اینجاست که پس از تایید توفیق و به هدف رسیدن طرح فوق به زمانی رسیدهایم
که باید ساختار دانشگاهها را بازسازی کرده و به ساختاری منطقی تبدیل کنیم.
نه تنها امروز بلکه در دیروز هم مرزهای جهان به نوعی برداشته شده و دسترسی
به اطلاعات موثق چندان مشکل نبوده و نیست.
در مورد ساختار دانشگاهها نیمنگاهی به دانشگاههای موفق و برتر جهان
میتواند آموزنده و راهگشا باشد. مراکز معتبر ارزشیابی دانشگاههای جهان را
بهعهده گرفتهاند. این مراکز دانشگاههای جهان را رتبهبندی کرده و هر
ساله این رتبهبندی (رنکینگ) را اعلام میکنند.
به
جایگاه دانشگاههای ایران در این رتبهبندی نمیپردازم که بحثی است
غمانگیز. اما با استناد به این رتبهبندی نگاهی داشته باشیم به ساختار 20
تا 30 دانشگاه برتر جهان. بیش از 90 درصد این موسسات دانشگاههای جامع
هستند.
در دو
سال گذشته دانشگاه آکسفورد انگلستان رتبه اول جهانی برترین دانشگاه را
کسب کرده است. این دانشگاه دارای دانشکدههای پزشکی، معماری، ادبیات، علوم،
حقوق، اقتصاد و...، است. یک دانشگاه جامع همینطور است ساختار دانشگاههای
دیگر ردیف اول از قبیل استانفورد- یل- کمبریج- هاروارد- نیویورک- شیکاگو-
رم- توکیو- سنگاپور و...
میگویند
بعضی مراجع بینالمللی بر نظریه یکی کردن دانشکدههای پزشکی با وزارت
بهداری مهر تایید خورده و آن را اقدامی موفق دانستهاند. اما این عده
نمیگویند چرا این نسخه مطلوب و موفق برای دانشگاههای طراز اول جهان نوشته
نشده و توصیه نشده و در ممالک پیشرفته اجرا نمیشود.
در
دفاع از جدا کردن دانشکدههای پزشکی به موفقیت کشور کوبا اشاره میشد و
گفته میشد که این کشور از نظر خدمات بهداشتی- درمانی نمونهای است برجسته و
موفق که کلید موفقیت را در جدا کردن دانشکدههای پزشکی از دانشگاهها
میدانند.
طرفه اینکه کسی نگفت اگر کوبا مترقیترین ساختار آموزش عالی را دارد چرا
تمام کتب درسی مرجع پزشکی نوشتههایی است که توسط اساتید دانشگاههای جامع و
معتبر جهان و نه کوبا؟
به
اواخر بهار 1396 رسیدهایم. انتخابات ریاست جمهوری انجام شده در آرامش
حاصل از اتمام انتخابات فرصت تجدیدنظر در ترکیبهایت وزارت و نیز تجدیدنظر
در ساختار وزارتخانهها فراهم آمده است.
منابع خبری گزارش کردند که دولت در این مورد لایحهای در دست تهیه دارد.
در دوران انتخابات مواضعی چند مورد توافق همگان بود. از جمله کوچک کردن
دولت. جدا کردن گروههای پزشکی باعث شد که در همین دانشگاه تهران دو رئیس
داشته باشیم.
رئیس پزشکیها و رئیس غیرپزشکیها و دو دسته معاون و دو دسته مدیر کل و
معاون مدیر کل و دو گروه متعلقات و دو ساختمان مرکزی و کثیری سمتهای
معلول؟ دو پاره کردن دانشگاه. به زعم نگارنده فرصتی فراهم آمده تا به
ساختار قبلی دانشگاه بازگردیم.
وزارت
علوم مسئول آموزش عالی باشد با تمامیت آن و وزارت بهداشت به درمان پزشکی
بپردازد. دانشگاهیان به تبادل علم بپردازند فارغ از پزشکی و غیرپزشکی بودن و
برسیم به دانشگاه جامع یعنی آنچه امروز در غالب جوامع پیشرفته دیده
میشود و برسیم به یکی از اصول فلسفه آموزش عالی یعنی تعامل و وحدت
شاخههای متعدد درخت تمدن بشری. به عنوان یک پزشک با سابقه یک عمر آموزش و
نیمقرن جراحی، این تصمیم ساختار را شبیه یک عمل جراحی ترمیمی میدانم:
علت مبادرت به این عمل برداشتن گامی اساسی در جهت منطقی کردن ساختار آموزش عالی کشور است.
این
عمل جراحی باید توسط گروهی معتقد و متعهد و خبره و کاردان و خصوصا آشنا با
ساختارهای جهانی موسسات آموزش عالی (دانشگاهها) صورت گیرد. عاقبت عمل
مقبول خواهد بود و پسندیده. خونریزی و سایر عوارض احتمالی عمل و هزینههای
مربوط نباید ما را از لزوم عمل و انجام آن غافل کند. تصور منظره «بعد از
عمل» این ساختار، جذاب و معدل «هزینه- نتیجه» آن مثبت خواهد بود.
و
سخن آخر اینکه نظرات عرضه شده نباید جایی برای القا تعصب و خشکاندیشی
باشد..سپید