کد خبر: ۱۵۰۶۳۰
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۰ - ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ - 2017May 02
جغرافیا یا توزیع اجتماعی شادی دیگر چندان نابرابرانه نیست، در روستا و شهر و کلانشهر، فقیر و غنی، صاحب قدرت و فاقدین آن همه ناشادند.
شفاآنلاین>اجتماعی>شادی، شادمانی و شادکامی واژه‌های بسیار پر کاربردی هستند که روزانه بخصوص هنگام دعای خیر برای دیگران به زبان می‌آوریم. به‌راستی این همه آرزوی شادی برای خود و دیگران ناشی از فقدان شادی است یا مطلوبیت بی‌حد و حصر شادی؟ پاسخ این سوال چندان دشوار نخواهد بود اگر کمی برای ارزیابی میزان شاد بودن به خود، دیگران و جامعه بنگریم؛ با کمترین دقت در اوضاع و احوال مردم درمی یابیم که آنها شاد نیستند.

جغرافیا یا توزیع اجتماعی شادی دیگر چندان نابرابرانه نیست، در روستا و شهر و کلانشهر، فقیر و غنی، صاحب قدرت و فاقدین آن همه ناشادند. البته مراد از این توصیف این نیست که مردم هرگز شادی را تجربه نمی‌کنند، بلکه مراد این است که به طور متوسط مردم در زندگی عموما شاد نیستند.

برای تحلیل فقدان یا کمبود شادی در افراد، خانواده و جامعه، باید پهنه بحث را در دو سطح کلان و خرد یعنی در سطح کل جامعه و در سطح زندگی فردی و خانوادگی و روابط بین فردی تقسیم کنیم. در سطح کلان و کلیت جامعه می‌توان شادی را ناشی از نهادمندی، نظم و تمشیت امور یا داشتن خصلت از پیش تعیین شدگی چگونگی انجام امور و نه خصلت ارتجالی و خودبه خودی آنها دانست. منظور این است که در تامین نیازهای مختلف از جمله نیاز به تغذیه، نیازهای جنسی(sexual needs)، فراغتی، رفاهی و بخصوص نیاز به داشتن قدرت اقتصادی، جامعه چنان روال و رویه تامین نیازها را تعریف کرده باشد که همه افراد راه‌های هنجارمند و پذیرفته شده‌ای برای برطرف کردن نیازهای خود پیش رو داشته باشند. علت نگاه نوستالژیک ما به جامعه سنتی(traditional society) می‌تواند روال شیوه‌های تامین نیاز در امور مختلف باشد. برخلاف جامعه سنتی که در آن همه رفتارها الگومند و از پیش آموخته شده است، در جامعه شهری تنوع و تکثر موقعیت ها، سیال بودن و تغییر‌پذیری هنجارها به باز بودن جامعه از حیث هنجاری منجر و انسان‌ها متنوع و آمال آنها رنگارنگ‌تر می‌شود. در یک برداشت کلی می‌توان گفت ناشادی و غم، ناشی از نرسیدن به اهداف و ناتوانی در جامه تحقق پوشانیدن به خواسته‌های دگرگون شونده و متنوع انسان مدرن است.

این نکته را نمی‌توان یکسره به این معنی گرفت که انسان سنتی شاد و انسان مدرن ناشاد است. آنچه باید تصریح کرد این است که انسان سنتی با قناعت، توکل و صبر می‌توانست به شادکامی برسد، اما برای انسان مدرن این سه غیر ممکن است؛ چرا که مدرن بودن، خواهی نخواهی به معنی پذیرش تنوع، خواهش بیشتر، لذت‌جویی و بی‌صبری برای تحقق آنهایی است که خردگرایی را مایه خوشبختی می‌دانند.

رومن رولان خوشبختی را نسبت داشته‌ها به خواسته دانسته است. هرچه این نسبت به یک نزدیک‌تر باشد، انسان خوشبخت‌تر است و اگر انسان بیش از آنچه می‌تواند بخواهد شادی خود را بر سر آن خواهد نهاد. به قول سعدی

بر احوال آن مرد باید گریست

که دخلش بود نوزده خرج بیست

به همان قیاس در سطح فردی و خانوادگی، شادی جز به شیوه زندگی فردی و خانوادگی، قاعده‌مندی، تنظیم خواست‌ها با توانمندی‌ها به دست نمی‌آید. ممکن است این نقد متوجه این جمله باشد که اگر دائم از خواسته‌هایمان بکاهیم، به نفع کسانی است که منابع مطلوب را یک کاسه جمع می‌کنند و به زیان ماست که در زندگی گاه حداقل‌ها را نیز نداریم. پاسخ این نقد این است که اینجا سخن از حق زندگی و بیشینه کردن رفاه نیست، سخن از شادی است. چه بسیارند افراد و خانواده‌های متنعم اما ناشاد. بنابراین شادترین مردمان کسانی اند که توانسته‌اند نیازهای خود را طبق برنامه‌ای ویژه تعریف و این نیازها را در سطحی تقاضا کنند که نه به معنی بی‌نیازی برای تلاش بیشتر باشد و نه به معنی خواست‌هایی تحقق نشدنی.

سوال مهم این است که چه راهکارهایی برای افزایش شادی(happiness) و نشاط در سطح جامعه و خانواده وجود دارد؟ باید توجه کرد مهم‌ترین راهکار در سطح جامعه دارای روال یا نهادمندکردن امور است. به طور مثال در صورت نهادمندی فراغت می‌توان انتظار داشت به طرزی پیش‌بینی‌پذیر، هر کس بتواند برای فراغت روزانه و سالانه خود از پیش برنامه‌ریزی کند و نتیجه تقریبا همان باشد که فرد پیش‌بینی کرده بود و لاجرم این شرایط می‌تواند تولید‌کننده شادی باشد. در سطح فردی و خانوادگی نیز مهم‌ترین راهبرد، تنظیم و تعدیل تقاضاها و متناسب‌سازی آن با سطح توانایی‌ها و حداقل پیشرفت در مقایسه با گذشته است.

دکتر امید علی احمدی

استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه آزاد اسلامی

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: