کد خبر: ۱۴۵۴۹۳
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۰ - ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ - 2017March 14
بسیاری از جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان معتقد هستند که شوخ‌طبعی ایرانی‌ها در فضای مجازی پدیده‌ای نیست که در دنیای مجازی شکل گرفته باشد و ایرانیان در سراسر تاریخ ایران دارای روحیه شوخ طبعی بوده‌اند.

شفاآنلاین>اجتماعی>بهانه نوشته‌شدن این گزارش یکی از هزاران شوخی‌ای شاید باشد که هر روزه ممکن است یکی از آنها را در رسانه‌های مجازی ببینید.

به گزارش شفاآنلاین،داستان از این‌جا شروع شد که ابتدا تصویری از میزوگی، شخصیت کارتون فوتبالیست‌ها که بیماری قلبی داشت، منتشر شد با این شرح که میزوگی بازیکن تیم m.c.f.c پس از سال‌ها مشکل قلبی امروز دار فانی را وداع گفت. تسلیت به همه فوتبال‌دوستان. خود این پیام مانند نقطه آغاز انتشار شایعات متعدد درباره فوت هنرمندان و بازیگران بود. پس از این پیام بود که پیام‌های دیگر نیز تولید شد. پیام‌هایی که هر کدام، یکی از اتفاقات دور و نزدیک جامعه را به نقد کشیده بود.
 به عنوان مثال، بلافاصله پیامی منتشر شد با این متن: تکذیبیه طی تماسی که هم‌اکنون با یکی از دوستانمون در ژاپن داشتیم خوشبختانه فهمیدیم که مرگ میزوگی بازیکن ارزشمند و خوش‌اخلاق ژاپنی تکذیب شده و در سلامت کامل به سر می‌برند . پیامی که ما را به یاد تکذیب شایعات مرگ هنرمندان و بازیگران می‌اندازد، حتی تکذیب‌های اتفاقات حادثه پلاسکو را به یاد می‌آورد و شکلک خنده در انتهای آن نیز معنای خاص خود را دارد.
حضور عباس جدیدی بر بالین میزوگی، در انتقاد از عکس او با مرحوم‌ پورحیدری در بستر بیماری، سفر مشایخی به ژاپن جهت دلجویی در اشاره به اظهارات جمشید مشایخی پس از حمله کاربران ایرانی به صفحه لیونل مسی در فیسبوک و... پیام دیگری نیز با این مضمون منتشر شده بود: واكى باياشى: به‌خاطر يك عكس كه يكى از هوادارها در خارج از كشور با من گرفت منو خانه‌نشين كردن و حالا دم از معرفت مي‌زنن، به حال اين فوتبال بايد گريست. اشاره مستقیم و انتقادآمیز به ماجرای مهدی رحمتی و حتی محسن فروزان. پیام‌های دیگری نیز که در این رابطه منتشر شد همگی سویه‌ای انتقادی به اتفاقات جامعه داشتند.
اگر تا دیروز اتفاقات واقعی و رخدادهای روزمره به استهزا گرفته می‌شد در این به اصطلاح «موج استهزا» سراغ شخصیت‌های کارتونی رفته شده است. پیام‌های تأیید و تکذیب مدام که اگرچه در ظاهر مربوط به شخصیت‌های کارتونی می‌شد و هر خواننده‌ای فورا متوجه آن می‌شد اما لایه‌های زیرین هرکدام از این شوخی‌ها ریشه در اتفاقات واقعی روزمره داشت. از تاییدیه و تکذیبیه‌های خبری در حادثه پلاسکو تا مصاحبه‌های افشاگرانه هنرمندان تا دلجویی هنرمندی به خاطر ناسزاگویی کاربران مجازی به پیج یک فوتبالیست.
 به همین بهانه سراغ این موضوع رفتیم که چه می‌شود که جامعه ایرانی هنگام مواجهه با یک پدیده اجتماعی بدون برنامه‌ریزی تصمیم می‌گیرد با آن برخوردی جدی همچون کمپین‌های مجازی داشته باشد یا با آن شوخی کند تا جایی که این شوخی پای فوتبالیست‌های نوستالژیک دوران کودکی ما را هم به میان می‌کشد. در این گزارش آرای صاحب‌نظران حوزه ارتباطات، جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی را درخصوص پدیده شوخی در فضای مجازی بررسی کردیم.
طنز، هم برآمده از فرهنگ است
و هم پیش‌برنده فرهنگ
بسیاری از جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان معتقد هستند که شوخ‌طبعی ایرانی‌ها در فضای مجازی پدیده‌ای نیست که در دنیای مجازی شکل گرفته باشد و ایرانیان در سراسر تاریخ ایران دارای روحیه شوخ طبعی بوده‌اند. این دسته از صاحب‌نظران حجم بالای ادبیات طنز در تاریخ ادبی ایران را مثال می‌زنند که نمونه‌های درخشان آن را می‌توان نه‌تنها در شاعرانی همچون عبید زاکانی بلکه در اشعار حافظ شیرازی نیز مشاهده کرد. ازجمله این صاحب‌نظران می‌توان به نعمت‌الله فاضلی، انسان‌شناس و پژوهشگر اجتماعی اشاره کرد. فاضلی معتقد است که طنز تبدیل به نوعی ویژگی ژنتیکی در فرهنگ ایرانیان و به اصطلاح جزو «ویژگی‌های ثانویه» انسان ایرانی شده است. وی درخصوص شوخی‌های تلگرامی ایرانیان گفت: «امروزه، شوخ‌طبعی، یکی از ابعاد شخصیت پایه و همگانی ما ایرانیان به شمار می‌رود. شوخ‌طبعی ایرانیان از نوع شوخ‌طبعی فیلسوفانه است که برای بیان حکمت‌های زندگی جمعی به کار می‌رود. شوخی برای ایرانیان تنها جنبه سرگرمی ندارد، بلکه از آن برای بیان مسائل انسانی و اجتماعی و حل معضلات و مشکلات زندگی خود استفاده می‌کنند. می‌توان شوخ‌طبعی را نوعی ژنتیک فرهنگی ایرانیان دانست، یعنی با استمرار تاریخی شوخ‌طبعی در زندگی و شخصیت ایرانی، رمزگان و راهبردهای گوناگون شوخ‌طبعی به نحوی در وجود ایرانیان استقرار یافته که گویی بخشی از فیزیولوژی و «طبیعت ثانویه» ما شده است، به‌طوری که گرایش ایرانیان به طنز را می‌توان بیشتر به ناخودآگاه ضمیر جمعی آنان نسبت داد.»
 این انسان‌شناس برخورد طنازانه ایرانی‌ها با وقایع جدی اجتماعی را به نوعی حاصل پشت‌سر گذاشتن آسیب‌ها و بحران‌های جمعی متعدد جامعه ایرانی می‌داند و می‌گوید: «زندگی رسانه‌ای، جهانی، اطلاعاتی، فراغتی و شبکه‌ای‌شده امروز انسان ایرانی همراه با آسیب‌ها و بحران‌های روانی و اجتماعی، ژانر کمدی و طنز را به راهبردی اجتماعی- فرهنگی برای بهزیستی در جهان پارادوکسیکال مدرن و کالای پرطرفداری برای «مصرف فراغت» تبدیل کرده است. طنز راهبردی، فرهنگی است که انسان‌ها، گروه‌ها و جوامع با استفاده از زبان و اشکال گوناگون نمادپردازی برای دیدن و نشان‌دادن موقعیت خود به کار می‌گیرند. در حقیقت طنز، هم برآمده از فرهنگ است و هم پیش‌برنده فرهنگ. ویژگی مهم طنز، ماهیت نشانه‌شناسانه آن است. طنز به‌مثابه نوعی نمادپردازی، شیوه‌ای از اندیشیدن است. همچنین طنز، علاوه بر بعد زیبایی‌شناسانه، دارای مؤلفه‌های نازیبایی‌شناسانه یعنی ویژگی‌های اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی و فرهنگی فراتر از تمهیدات ادبی، تکنیک‌های ذوقی یا مؤلفه‌های فرمی و بیانی نیز هست. چند ویژگی مهم طنز در دوران مدرن عبارت است از نخست تولید و مصرف انبوه طنز که پیامد نامطلوب این مصرف انبوه، کالایی‌شدن و‌ هاله‌زدایی از طنز است، دوم شهری و کلان‌شهری‌شدن طنز که درواقع نوعی «طنز عامیانه مدرن کلان‌شهری» شکل گرفته است و سوم جهانی- محلی‌شدن یا محلی – جهانی‌شدن طنز». وی در پایان صحبت‌های خود با دفاع از برخی شوخی‌های تلگرامی که تفکر و اندیشه جدی‌ای در پشت آن نهفته، اظهار داشت: «طنز، امروزه بیش از آن‌که طغیان‌گری، انقلابی‌گری و شالوده‌شکنی را ایجاد کند، در خدمت ایجاد نوعی آگاهی انتقادی است که هدف آن نوعی سازگارکردن انسان امروزی با موقعیت کلان‌شهری بوروکراتیک پروبلماتیک است و نه طغیان او بر ضد جریان‌ها و ساختارها و نهایتا این‌که در فهم مقوله طنز <Irony>در ایران «مسأله و جایگاه زبان» دارای اهمیت بسیار است. طنز، شکل یا صورتی از زبان است که گاهی به صورت کلام و واژه و گاه به صورت تصویر و گاه اشیا خود را نشان می‌دهد، چراکه وقتی از زبان طنز و طنز زبانی سخن می‌گوییم، کمابیش به‌عنوان یکی از ویژگی‌های ملی یا شخصیت پایه‌ای ایرانی آن را در ذهن خود تداعی می‌کنیم.»
شتاب بسیار بالای ایرانی‌ها در استفاده از رسانه‌های اجتماعی
در این میان اما برخی دیگر از صاحب‌نظران ویژگی‌های مثبت و منفی فضای مجازی <cyberspace>ازجمله طنزهای مجازی را در کنار هم ذکر می‌کنند و معتقد هستند که تکنولوژی به‌خودی‌خود صاحب ذات مثبت یا منفی نیست و باید خوبی و بدی آن را در کنار هم دید. محمدسعید ذکایی، جامعه‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درباره نکات منفی کنشگری انسان ایرانی در فضای مجازی با اشاره به این‌که گرایش به چنین شبکه‌هایی یک فرآیند جهانی و اتفاقی است که در کشورهای دیگر آسیایی یا اروپایی هم رخ داده است، خاطرنشان کرد: «تکنولوژی جاذبه‌های خودش را دارد که نمی‌توان آن را انکار کرد اما در این‌جا صحبت از یک فرهنگ جهانی رسانه و شبکه‌های اجتماعی است که فضای مثبت و منفی را ایجاد کرده است. به‌نظر می‌رسد نگران‌کننده این است که ایرانی‌ها شتاب زیادی در استفاده از رسانه‌های اجتماعی نشان داده‌اند و در مواردی دیده می‌شود نوع استفاده از این ابزارها با آنچه در جهان به صورت متعارف اتفاق می‌افتد، فاصله دارد، چراکه ما فرهنگ استفاده از این فضاها را به مردم آموزش نداده‌ایم. هک‌کردن، به نمایش گذاشتن لحظات خصوصی و عکس‌های بسیار شخصی، هجوم به صفحه افراد و ناسزا گفتن به آنها، انتشار اطلاعات خصوصی، تهدیدها، مزاحمت‌ها و... ازجمله اتفاقاتی است که با بسیاری از فرهنگ‌های رسانه‌ای سازگار نیست اما در کشور ما اتفاق می‌افتد.»
در کنار این ویژگی‌های منفی اما ذکایی به وجوه مثبت رسانه‌های اجتماعی ازجمله تلگرام نیز اشاره می‌کند. وی نخستین استفاده مثبت از این رسانه‌ها را برآورده‌کردن نیازهای روزمره می‌داند و معتقد است: « از بعد جامعه‌شناسی می‌توان این‌طور به این فضاها نگاه کرد که فرصتی را فراهم می‌آورند تا شکاف‌های اجتماعی و فاصله طبقاتی که در اجتماع ایجادشده را کاهش دهند. کمپین‌هایی که برای انجام کارهای خیر صورت می‌گیرد، ایجاد گروه‌های تخصصی و علمی از سوی انجمن‌هایی که دغدغه شرایط اجتماعی را دارند و بسیاری از موارد اینچنینی ازجمله برخی نقدهای طنازانه در فضای مجازی در ایام انتخابات یا وقایع خاصی شبیه آنچه شما به آن اشاره می‌کنید، فرصت‌های خوبی هستند که نباید آنها را از دست داد. این فضاها می‌توانند به ایجاد و حفظ هویت محله‌ای و ملی منجر شوند و در شرایطی که به دلایل مختلف در شهرهایمان دچار فاصله‌های زیاد بین شهروندان شده‌ایم، از این گونه ظرفیت‌ها برای کاهش فاصله میان مردم استفاده کنیم. آنچه به آن نیاز داریم فضاهای واسطه برای چنین ‌کارهایی است که لازم است نخبگان بیشتر به این عرصه‌ها وارد شده، شبکه‌سازی کرده و مردم را در جهت درست استفاده از این شبکه‌ها هدایت کنند. به این صورت می‌توانیم شاهد تحولی در بخش مدنی و شهروندی جامعه باشیم که به خودآگاهی و ارتباط مسئولانه دامن بزند و شهروندانی مسئول‌تر و مدیرانی پاسخگوتر داشته باشیم. ممکن است چنین اتفاقی به سرعت اتفاق نیفتد اما می‌توان با ساماندهی شرایط، در آینده به چنین شرایطی رسید و از این فضاها به‌عنوان عرصه‌ای برای همبستگی بیشتر استفاده کرد.»
مردم ابزار دیگری برای فوکوس‌کردن روی مشکلاتشان ندارند
اگرچه نشانه‌های شوخی مجازی ایرانی‌ها با واقعیت‌های اجتماعی را در ایام مختلف‌سال و به بهانه‌های مختلف می‌توان به وضوح دید اما بی‌گمان یکی از برجسته‌ترین وجوه یا دوره‌های آن را در ایام انتخابات باید دید. نقطه اوج این برخورد را در انتخابات مجلس سال ٩٤ می‌توان دید. هنگامی که استفاده از رسانه‌های اجتماعی در میان مردم گسترش قابل‌توجهی پیدا کرد و هرچه به روزهای انتخابات نزدیک‌تر می‌شدیم میزان این شوخی‌ها و مطالب نیز بیشتر می‌شد. تقی آزاد ارمکی، استاد مطالعات فرهنگی دانشگاه تهران با تمرکز بر رواج طنازی‌های مجازی در ایام انتخابات با توجه به این‌که به مرور وارد این دوران خواهیم شد، گفت:«تقریبا در همه دوره‌های برگزاری انتخابات در ایران مردم تا یک هفته قبل از انتخابات بیش از هر چیز رقبا و رقابت‌ها و... را به شوخی می‌گیرند. در ایام انتخابات و با توجه به فضای گفتمانی دوقطبی آن ‌که در این فضا امکان برشمردن کمبودها،‌ نقص‌ها و مشکلات بیشتر فراهم می‌شود،‌ مردم هم بیشتر با مشکلات، شعارهای انتخاباتی و... شوخی می‌کنند. درواقع مردم ابزار دیگری برای فوکوس کردن روی مشکلاتشان ندارند. آنها سعی می‌کنند با هر چیزی که ظرفیت به شوخی کشانده‌شدن داشته باشد، شوخی کنند و جوک بسازند. برای مثال از سیاستمداران در انتخاب‌های سیاسی، شخصیت‌های کمیک می‌سازند. تمایل فزاینده و طولانی‌مدت برخی سیاستمداران را به قدرت مسخره می‌کنند، از گرانی‌ها و مشکلات اقتصادی جوک می‌سازند و درواقع با این شیوه نقص‌ها و نگرانی‌های اجتماعی را دوباره برجسته می‌کنند. بدیهی است که شیوه این برجسته‌سازی آگاهانه نیست، یعنی مردم ناگهان تصمیم نمی‌گیرند که حالا مشکلات را به زبان طنز بازگو کنیم تا آنها را برطرف کنند. در فضای گفتمانی ایجادشده در زمان انتخابات،‌ به واسطه ایجاد رقابت میان دست‌کم دو گفتمان رقیب در انتخابات و به این علت که معمولا فضای بازتری در جامعه ایجاد می‌شود، این امکان بیش از پیش برای مردم فراهم است تا با مشکلات و موضوع‌های مورد توجه‌شان شوخی کنند.»
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به این‌که این نوع برخورد جامعه با موضوعات اجتماعی را در ادبیات نیز می‌توان دید که در آن وجه عاطفی بر منطقی ارجحیت دارد، خاطرنشان کرد:« نکته دیگری که در این زمینه اهمیت دارد،‌ حضور پر رنگ شعر و ادبیات و... در نظام اجتماعی ما است. درواقع این اتفاق باعث می‌شود تا بیش از آن‌که مواجهه ما با مسائل، منطقی و استدلالی باشد یک مواجهه احساسی و هیجانی با مسائل پیرامون خود داشته باشیم. از آن‌جا که در ایران گروه‌ها و احزاب جدی وجود ندارند، بازیگران اصلی در انتخابات معمولا گروه‌های متکثر اجتماعی هستند، نه گروه‌های منتخب و زبده. همان‌طور که گفتم احزاب و گروه‌های سیاسی از آن‌جا که هدف و اولویت‌های مشخصی برای تشکیل گروه و فعالیت دارند و از آن‌جا که ایده و ایدئولوژی خاصی دارند،‌ مواجهه عقلانی‌‌تری با موضوعات پیرامونی نیز دارند. اما زمانی که این مواجهه با محوریت گروه‌های اجتماعی متکثر شکل بگیرد، از آن‌رو که دستمایه اصلی این گروه‌ها عمدتا شعر و ضرب‌المثل و... است،‌ طبیعی است که امکان بروز شوخ‌طبعی و طنز و کنایه در این مواقع بیشتر از مواجهه عقلانی باشد. این نتیجه غیبت گروه‌ها و احزاب تشکل‌یافته و هدفمند در جامعه است.»
مردم جایی که امکان کنشگری در آن ندارند دست به شوخی می‌زنند
در میان این آرا اما لازم است دوباره به سوال نخستین خود برگردیم. چه می‌شود که جامعه گاهی در مواجهه با وقایع اجتماعی رویکردی طنز در پیش می‌گیرند و در جایی دیگر ازجمله برخی کمپین‌ها مثل آتش‌سوزی در شین‌آیاد یا داستان آتش‌نشان‌های پلاسکو کاملا جدی با این موضوع برخورد می‌کنند و اتفاقا اثرات مثبت واقعی و بیرون از فضای مجازی نیز از خود نشان می‌دهند. چند وقت پیش بود که یک خواننده پاپ کمپینی برای تأمین پول دیه یک محکوم به اعدام راه‌اندازی کرد و با انتشار یک آهنگ از مردم خواست که هر کدام به سهم خود برای این محکوم پول جمع کنند. در کمال شگفتی تنها سه ساعت بعد از راه‌اندازی این کمپین بود که همان خواننده پاپ در پستی از مردم خواست که دیگر کمک‌های نقدی خود را ارسال نکنند، چراکه پول دیه آن محکوم تأمین شده بود. از سعید معیدفر، جامعه‌شناس پرسید که نظر او درباره این مواجهات طنز/ جدی جامعه درخصوص اتفاقات اجتماعی چیست؟
وی در این‌باره اظهار داشت: «این‌که جامعه در چه جاهایی در شبکه‌های اجتماعی وارد می‌شود و واکنش نشان می‌دهد، نیاز به بررسی دارد. باید دید مردم در کجاها جدی وارد می‌شوند و در کجاها نقاب طنز دارند. برای مثال در زمینه بزرگداشت مرتضی پاشایی، افراد به‌طور جدی فعال شدند، همکاری کردند و اجتماع بزرگی را هم به شکل گسترده‌ای رقم زدند یا مثلا در فرصت‌های دیگری که به وجود آمده است، می‌بینیم که این فضا در ایجاد رخدادهای بزرگی مانند روزهای بعد از انتخابات و شاید قضایای هسته‌ای فضای تاثیرگذار و تعیین‌کننده‌ای می‌شود. حوزه‌هایی که در آن مردم می‌توانند نقش‌آفرین، تعیین‌کننده و تاثیرگذار باشند، جدی گرفته می‌شود اما در حوزه‌هایی که مردم می‌بینند نمی‌توانند هیچ تأثیر و نقشی داشته باشند، این بی‌تأثیری موجب می‌شود تفاوت رویکرد از جدیت به شوخی ایجاد شود. پیش از دوره شبکه‌های اجتماعی و از سال‌های دور، مثلا برنامه «صبح جمعه با شما» بسیار مورد استقبال مردم قرار می‌گرفت. در این برنامه همه‌چیز به استهزا گرفته می‌شد؛ مواردی مانند گرانی یا کمبودهایی که در آن دوران در جامعه ایران دیده می‌شد.»
 نویسنده کتاب «جامعه‌شناسی مسایل اجتماعی ایران» در ادامه خاطرنشان کرد: «وقتی مردم جامعه نقشی در حوزه اقتصاد و اداره‌های دولتی ندارند، از برنامه‌های اینچنینی استقبال می‌کنند. به‌نظر می‌رسد یک عده هنرمند آمده‌اند و در جاهایی که مشکل وجود دارد، تلاش می‌کنند مشکلات را به شوخی برگزار کنند. در عمل، می‌شود گفت الگوی این نوع مواجهه بعضا در برنامه‌های قبلی یعنی پیش از دوره شبکه‌های اجتماعی هم بوده و مورد استقبال هم بوده است. مردم نگاه می‌کنند تا ببینند آیا می‌توانند تاثیری داشته باشند، اگر بتوانند به‌صورت جدی واردش می‌شوند و تأثیر می‌گذارند. برای مثال یک کمپین راه می‌افتد و عده زیادی از افراد جامعه به‌طور جدی در فضای مجازی به آن می‌پیوندند و در آن فعالیت می‌کنند، چون می‌دانند می‌توانند تاثیرگذار باشند. اما فرض کنید وقتی امکان وجود چنین کمپینی وجود ندارد و مضافا شما کنشگر فعال نیستید، عکس‌العمل خود را نسبت به آن موضوع به شکل جوک و استهزا و مسائلی مانند این نشان می‌دهید. طبیعی است که یک شهروند ایرانی از این‌که دو نوجوان ایرانی در عربستان مورد هتک حرمت قرار بگیرند، به‌شدت ناراحت می‌شود؛ ولی درنهایت گاهی‌اوقات این را در قالب طنز بیان می‌کند که خود این معنادار است. کسانی که می‌خواهند ببینند جامعه ما در این موضوع واکنش نشان داده است یا نه، نباید نگاه کند که این برخورد جدی بوده یا به‌صورت شوخی. بلکه اتفاقا رفتارهای استهزاگونه هم حائزاهمیت هستند و نباید آنها را نادیده گرفت. کما این‌که در رفتار روزانه ما ایرانی‌ها هم می‌توان ‌چنین رفتارهایی را به‌وضوح دید. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که شفافیت در روابط اجتماعی ما وجود ندارد، بنابراین رفتارهای ما لایه‌لایه است. این هم یک لایه از واکنش‌های ما است که اشکالش را حتی در رسانه‌های رسمی هم دیده‌ایم.  برنامه‌هایی که مهران مدیری می‌سازد، در قالب طنز تلاش می‌کند واقعیتی را که در جامعه هست، بیان کند. بنابراین درنهایت نظر من این است که نباید فکر کنید اگر کسی درباره پدیده‌ای رویکرد استهزاآمیز دارد، به این معناست که حساسیتی درباره آن ندارد.»
معیدفر در پایان گفت: «مردم ما از هر موقعیتی برای شاد‌بودن استفاده می‌کنند؛ برای مثال فرض کنید کوچکترین فرصت مانند جوک‌ها و لطیفه‌گفتن‌ها می‌تواند بهانه‌ای باشد برای گفتن و خندیدن و خوشگذرانی. ترافیک جاده شمال و راهبندان می‌تواند کلافه‌کننده باشد، اما در‌همین‌حال مردم از خودرو‌ها بیرون می‌آیند و بساط پهن می‌کنند و حتی گاهی‌اوقات در برخی مناطق دیده می‌شود ترافیک شده است و شیشه‌ها پایین است و بساط خنده و شوخی به راه است. من فکر می‌کنم ملت ایران، ملت فرصت‌جویی است و درواقع از فرصت‌های اندکی که به‌دست می‌آورد برای شادشدن استفاده می‌کند. در بُعد فردی احساس می‌کنم درست است ما ایرانی‌ها مشکلات زیادی داریم و این مشکلات می‌توانند ما را گرفتار و افسرده کنند و آسیب‌های اجتماعی را موجب شوند که در ایران فراوان است، اما درنهایت ما جامعه غمگینی نیستیم.  الان واقعا در کدام کشور دنیا جنگ و تحریم و مضیقه تجربه شده است؟ من فکر می‌کنم هر جامعه دیگری بود از پا درآمده بود، ولی این جامعه هنوز روی پاست و از هر فرصتی مثل سیزده‌به‌در برای شادی استفاده می‌کند. تعطیلاتی که فرا می‌رسد، همه در جاده‌ها هستند و از هر فرصتی بتوانند استفاده می‌کنند.در‌صورتی‌که هر ملت دیگری بود، از پا درآمده بود. من فکر می‌کنم با وجود همه اینها ما ملت ناشادی نیستیم. سال‌ها پیش درباره مسأله شادی گفته بودم فکر نمی‌کنم امروز مسأله ما شادی باشد. اما با همین اوصاف هم جامعه ما جامعه‌ای است که هنوز توی لاک خود نرفته است و از هر زمانی برای شادبودن استفاده می‌کند، حتی هنگامی‌که شما فکر می‌کنید در رفتارش بی‌تفاوتی وجود دارد، به پدیده‌ها حساس است.»

 باید دید مردم در کجاها جدی وارد می‌شوند و در کجاها نقاب طنز دارند. برای مثال در زمینه بزرگداشت مرتضی پاشایی، افراد به‌طور جدی فعال شدند، همکاری کردند و اجتماع بزرگی را هم به شکل گسترده‌ای رقم زدند یا مثلا در فرصت‌های دیگری که به‌وجود آمده است، می‌بینیم که این فضا، در ایجاد رخدادهای بزرگی مانند روزهای بعد از انتخابات و شاید قضایای هسته‌ای فضای تاثیرگذار و تعیین‌کننده‌ای می‌شود. حوزه‌هایی که در آن مردم می‌توانند نقش‌آفرین، تعیین‌کننده و تاثیرگذار باشند، جدی گرفته می‌شود اما در حوزه‌هایی که مردم می‌بینند نمی‌توانند هیچ تأثیر و نقشی داشته باشند، این بی‌تأثیری موجب می‌شود تفاوت رویکرد از جدیت به شوخی ایجاد شود.شهروند

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: