امسال را گرمترین سال از زمانی دانستهاند که بشر توانسته است دمای زمین را ثبت کند و در این هنگامه بسیاری از فعالان محیطزیست که تعداد آنها هرروز رو به فزونی است، هر یک زبانی را برای پاسخگویی به این مشکل برگزیدهاند.
شفا آنلاین:برخی خواهان «بسیجی عظیم» برای مبارزه با تغییرات اقلیمی
هستند و برخی دیگر بهصراحت از «جنگی جهانی» صحبت میکنند. در مقالهای از
بیل مککیبن، از فعالان محیطزیست در ایالاتمتحده، اصرار بر بیان این
عبارت میبینیم: «ما در حال جنگ با تغییرات اقلیمی هستیم.»
به گزارش
شفا آنلاین: ما
مردم آمریکا با استعاره جنگ که اغلب در عرصه سیاست از آن استفاده میشود،
بهخوبی آشنا هستیم. ما در حال جنگ با فقر، مواد مخدر، سرطان و حتی کریسمس
هستیم. در این موارد، این استعارات همانگونه که باید فهمیده میشوند، اما
وقتی مککیبن، از پرانرژیترین و فعالترین هواداران محیطزیست در آمریکای
شمالی، از قلمروهای واگذارشده، فضایی که مورد تاراج قرار گرفته است، فرهنگ
ازدسترفته و رنج بشری میگوید، حرف تازهای را پیش میکشد: «اینطور نیست
که این یک شبهجنگ جهانی باشد، این خود جنگ جهانی است.»
آنچه
به واژه جنگ مربوط میشود، دارای عملکردی باارزش است. «جنگ» بر وخامت
اوضاع دلالت دارد، با ساختاری که طبیعتاً علیه وخامت میجنگد. برای جنگیدن
مردم باید ایثار کنند و در تلاشی مشترک فراتر از تلاشها و اقدامات فردی
قبول مسئولیت کنند. جنگ در ضمن میتواند انگیزه یکپارچگی و اتحاد باشد. هدف
دفاع در برابر دشمن همه تلاشها را همجهت میکند و هر آنچه ما را از
رسیدن به هدف بازمیدارد یا توجه ما را از آن منحرف میکند، باید کنار
گذاشته شود. آنچه در درون واژه «جنگ» مستتر است، خود سلاحی قوی است.
هدف
ما در این مطلب نه حمله به مککیبن بلکه به استراتژی وی و همفکرانش است که
هرروز مقبولیت عام بیشتری پیدا میکند. باور آنکه عرصه مبارزه با تغییرات
اقلیمی، عرصه جنگ است، باوری نادرست و تقابلی بالقوه در برابر تلاشها برای
ساماندهی مقاومتی است که سیاره مسکونی ما را ایمن نگاه دارد. با تاکید بر
تهدید موجود، جهان بهسوی تقسیم بین متحدان و دشمنان میرود. مککیبن
میگوید: «این جنگی جهانی علیه ماست.» اما باید پرسید چه کسی دشمن و چه کسی
دوست است؟ دشمن ممکن است طیف متنوعی از صنایع آلوده کننده، سیاستمداران
دورو یا سستعنصر، بیارادگی سیاسی ما یا حتی قوانین فیزیکی باشد. وی
همواره در نوشتههایش طوری مینویسد که انگار طبیعت خود عاملی آماده جنگ
است.
این
رویکرد در اولین نگاه، حرکتهای قبلی هوادار محیطزیست را چه ازنظر کلامی
یا سازماندهی نادیده میگیرد. بهعنوان یک نیروی سیاسی، این حرکت ریشه در
خاک مبارزات صلحآمیز حقوق مدنی دارد که در متن اعتراضات ضد جنگ و مقاومت
علیه سلاحهای اتمی جدیتر شد. از سویی دیگر، نگاه جنگی به موضوع محیطزیست
خطی را بین دوستان و دشمنانی میکشد که تاثیرات نابرابری را که ما احساس
میکنیم، پنهان میدارند.
برای
مثال، او قبول دارد که: «نخستین قربانیان، همانهایی هستند که کمترین
تقصیر را در ایجاد بحران داشتهاند.» اشاره وی اینجا به جهان فقیر است که
تنها سهم اندکی از تولید گازهای گلخانهای را دارد، درصورتیکه کشورهای
پیشرفته مقادیر بیشتری از این گازها را به جو زمین میفرستند و حتی برخی از
این کار سود میبرند. بسیاری هستند که از سوخت ارزانقیمت و سایر محصولات
صنعتی برخوردار میشوند و سهامدارانی که از فروش آنها سود میبرند.
بهعلاوه،
آخرین گزارش گردهمایی تغییرات اقلیمی حاکی از آن است که جوامع فقیر و در
حاشیه بیش از سایر جوامع با خطر کمبود وعدم ایمنی بهای غذا و تهدید
مناقشههای خشونتبار به دلیل بیثباتی مواجه هستند. در جنگهای واقعی نیز
فقیرترین و حاشیهایترین جوامع و افراد همواره در خط اول هستند،
درصورتیکه ثروتمندان یا دراماناند یا از آن جنگ سود میبرند.
بهعبارتدیگر،
اولین قربانیان تنها از تخریب و تجاوز به محیطزیست فیزیکی رنج نخواهند
برد بلکه سایر انسانهایی که از موقعیت اجتماعی خود برای انتقال هزینهها و
سودآوری بیشتر استفاده میکنند نیز، مایه عذاب این اقشار آسیبپذیر
میشوند.
در
زمان ما، نوع بشر به گروهها و دستههایی با میزان متفاوت از مزایا و
آسیبها تقسیم شده است. تغییرات اقلیمی این نابرابری را افزایش داده و آنچه
ما میگوییم باید بیانگر این حقیقت و مقاومت در برابر این یکپارچگی دروغین
باشد. ورای بیعدالتی ذاتی در برخورداری از امکانات نابرابر و رنج
غیرضروری که به افراد بشر تحمیل میشود، نابرابری رو به افزایش در موضوع
محیطزیست میتواند سبب خشونتهای ناشی از آوارگی، رقابت برای منابع و جنگ
واقعی شود.
همه
بر سر این امر اتفاقنظر داریم که ما هستی را در و از طریق ارتباط با
محیطزیست و موجودات پیرامونمان حفظ میکنیم. با اذعان به این موضوع، مارکس
کالبد انسان را بخشی از جهان طبیعی دانسته و طبیعت را گسترشی از بدن ما
میخواند. انسان یگانه موجودی است که برای بقای خود آب و غذا و سرپناه خود
را تهیه میکند. پس از شناسایی این ارتباط، باید بدانیم اگر تغییرات اقلیمی
از حدی فراتر رود به دنبالش با افزایش بهای مواد غذایی و خشکسالیها از
یک سو و بالا آمدن آب دریاها از سوی دیگر که به جابجایی خانه و کسبوکار
مجبورمان میکند، روبرو خواهیم شد.سپید
منبع: New York Times