کد خبر: ۱۱۶۲۶۷
تاریخ انتشار: ۰۵:۵۹ - ۳۰ تير ۱۳۹۵ - 2016July 20
شفا آنلاین>اجتماعی>صحنه برای اجرای آزمایش 8 مرحله‌ای «موقعیت خاص» حاضر است. در این آزمایش مادر و فرزند یک‌ساله‌اش وارد اتاقی در بسته می‌شوند که پر از اسباب‌بازی است.
به گزارش شفا آنلاین، به مادر گفته شده که روزنامه بخواند و تظاهر کند که به کودک توجهی ندارد و به او آزادی عمل بدهد. از ورای آینه‌ای یکطرفه یک محقق رفتار کودک را طی این آزمایش بیست دقیقه‌ای زیر نظر دارد و تمامی کنش‌ها و واکنش‌های او را ثبت می‌کند. در میانه آزمایش فردی غریبه وارد اتاق می‌شود و واکنش کودک مشاهده و ثبت می‌شود. واکنش می‌تواند ترس، بی‌تفاوتی یا کشش به سوی فرد غریبه باشد، که بیانگر نوع کنش و واکنش کودک به‌طور اعم در رابطه با اطرافیان و مادرش است. به مادر گفته می‌شود که اتاق را ترک کند ولی کیف دستی‌اش را همراه نبرد، علامتی که به کودک پیام می‌دهد مادرش بازمی‌گردد. واکنش‌های کودک در هنگام تنهایی ثبت می‌شود، آیا گریان به سمت در می‌دود یا به بازی ادامه می‌دهد؟ اگر کودک گریه کند، فرد غریبه سعی به آرام کردن وی می‌کند، وگرنه او را به حال خود می‌گذارد.

       پس از گذشت چند دقیقه که کودک به علت تنهایی دچار اضطراب نسبی است، مادر به اتاق بازمی‌گردد. مشاهده می‌شود که کودک آرامشی نسبی می‌یابد. افزایش سطح کورتیزول خون کودک در موارد اضطراری حاصل تکامل و در راستای بقای کودک است. اگر در زمان تنهایی کودک بی‌تابی کند و با بازگشت مادر کاملا آرام شود، علامت وابستگی حفاظت نشده است، حالتی که کودک در تنهایی آرام باشد و بازگشت مادر هم تغییری به‌وجود نیاورد، اهمیت کمتری دارد. اگر کودک به‌دنبال مادر بدود و گریه کند، نگران‌کننده‌ترین حالت است.

       عمل جدایی و پیوستن یکبار دیگر انجام می‌شود. نتیجه این مرحله مهم‌تر است. ایده‌آل‌ترین واکنش این است که کودک به آغوش مادر پناه ببرد و آرام گیرد. این رفتار یعنی کودک از رابطه‌ای برخوردار است که ایمن و آرامبخش است. محققین معتقدند که برای یک کودک یکساله برخورداری از رابطه‌ای ایمن همراه با عشق و علاقه مهم‌تر از داشتن ضریب هوشی بالا، سطح اجتماعی متمایز یا خلق‌وخوی آرام است. عدم وجود رابطه صحیح و ایمن زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات پیچیده در نوجوانی و بزرگسالی است، از جمله این مشکلات بی‌خوابی و بدخوابی ، افسردگی و اضطراب هستند. عدم تمرکز و کمبود اعتماد به‌نفس در به عهده گرفتن نقش‌های کلیدی نیز ریشه در کودکی دارد.

       اصلی‌ترین نتیجه‌گیری در تحقیقات «وابستگی»، تاثیر آن در ارتباطات عاطفی بزرگسالی است. توانایی ما در ابراز خواسته‌هایمان و احتمال برآورده شدن آن در طول زندگی چقدر است؟ بزرگسالانی که کودکی خود را با ارتباط عاطفی مستحکم و ایمن گذرانده‌اند ،زندگی مشترک رضایتمندانه‌تر، با تضاد احتمال طلاق کمتر را تجربه خواهند کرد. مشکل اینجاست که تنها 60 درصد افراد در زندگی احساس امنیت می‌کنند. به این معنی که تعداد زیادی از ما دچار نقص ارتباط و وابستگی صحیح هستیم که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. بدیهی است که اگر ما رابطه صحیحی را در ارتباط با والدین خود نداشته باشیم نمی‌توانیم با فرزندانمان رابطه صحیحی را ایجاد کنیم.

       الگوی وابستگی در فرهنگ‌های مختلف، متفاوت ولی روح آن هماهنگ و جامع هستند. کودکان از این منظر در سه گروه دسته‌بندی می‌شوند: گروه با احساس امنیت و اطمینان خاطر (B)، گروه متزلزل و گوشه‌گیر (A)، گروه متزلزل و مقاوم (C). در مورد کودکان گوشه‌گیر، هنگام بازگشت مادر به اتاق، کودک از او گریزان است و روی برمی‌گرداند. کودکان مقاوم واکنش‌های فیزیکی مثل لگدپرانی و تهاجم از خود نشان می‌دهند. کودک با حس امنیت با خوشرویی و آرامش به سوی مادر می‌رود. هر کدام از این سه گروه اصلی شامل چندین زیر گروه‌ هستند.

       پیش از آنکه در دهه 1950 تئوری وابستگی مطرح شود، تمرکز روانکاوی رشد منحصر به انگیزه‌های درونی هر فرد شده و روابط متقابل با افراد و محیط اطراف مهم شمرده نمی‌شدند. این روند تا وقتی که روانکاوی انگلیسی بنام «جان بالبی» نظریه خود را مطرح ساخت، ادامه داشت. طبق نظریه بالبی، ارتباط مهم‌ترین عامل شکل دهنده زندگی کودک است. تئوری وی تحت تاثیر مطالعات وی روی رفتار جانوران شکل گرفته بود که نشان می‌داد نیاز نخستیان در ماه‌های اولیه تولد به مراقب، فقط به جهت تامین غذا نیست بلکه به سبب نیاز به حس امنیت ناشی از مراقبت یک فرد بزرگسال است. حس امنیت شکل گرفته ریشه‌های «وابستگی» را به‌وجود می‌آورد. هنگامی که کودک می‌ترسد یا بیمار است یا احساس خطر می‌کند، واکنش‌هایی از قبیل گریه کردن، مکیدن شست، تعقیب قدم به قدم مادر یا حتی خندیدن از خود بروز می‌دهد تا توجه اطرافیان را به خود جلب کند. توجه اطرافیان به‌صورت در آغوش گرفتن، نوازش کردن و بوسیدن حس امنیت را در کودک القا می‌کند. ایجاد وابستگی در راستای بقای گونه الزامی است.

بالبی را پدر تئوری وابستگی می‌دانند ولی یکی از شاگردانش
       «ماری ساتلر» بود که به تئوری وی جان بخشید. وی که در سال 1954 شوهرش را برای ماموریت در اوگاندا همراهی می‌کرد، این تئوری را به مدت یکسال مطالعه کرد. او مشاهده کرد کودکانی که مادران پرتوجه دارند کمتر گریه می‌کنند. بنا به مشاهدات وی، پرتوجه بودن مادر به این معنی است که بداند چه وقت کودک نیاز به توجه دارد و وی را در آغوش بکشد و زمانی که کودک اشباع از محبت، نیاز به آزادی برای جستجو و شناخت محیط اطراف خود دارد، وی را زمین بگذارد. به‌عقیده بالبی، کودکانی که به هنگام ترس، اضطراب، گرسنگی و ... از والدین یا پرستار خود حمایت ببیند، در بزرگسالی به آسانی با مشکلات خود مواجه شده و آن را حل می‌کند.

       حال اگر کودکی امنیت را تجربه نکرده باشد، چه پیامدی دارد؟ در مطالعاتی که به‌نام «تحقیق برکلی» شهرت دارد، علاوه بر آنکه آزمایش «موقعیت خاص» روی کودکان انجام می‌شود، از والدین نیز سوال می‌شود. پرسش‌ها به نوعی طراحی شده‌اند که ضمیر ناخودآگاه آنها را غافلگیر کند و زوایای پنهان احساس امنیت و وابستگی آنها را آشکار سازد. جالب است بدانید که وضعیت کودک بسیار متاثر از وضعیت والدین است.

       نتیجه تمامی تحقیقات انجام شده در جمله‌ای کوتاه خلاصه می‌شود: «ما به یکدیگر نیازمندیم و کیفیت روابط فیمابین چه در کودکی و چه در بزرگسالی نقشی تعیین‌کننده بر زندگی ما دارد.» پدر و مادر بودن مهارتی است که برای ایفای آن باید ازآموزش مناسب برخوردار شویم.
NewYork Times

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: