کد خبر: ۱۰۸۲۱۹
تاریخ انتشار: ۰۴:۱۵ - ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - 2016May 15
شفا آنلاین>حوادث پزشکی>من، دنیل بردفورد، به‌عنوان یک دانشجوی رشته پزشکی برای کسب درآمد در بسیاری از کارآزمایی‌های بالینی در زمینه تست فرآورده‌های دارویی داوطلبانه شرکت‌ می‌کردم و حتی خون و اسپرم خود را نیز می‌فروختم.
به گزارش شفا آنلاین،  بعد از فارغ‌التحصیلی، در بیمارستان‌ها مشغول به کار شدم و پس از مدتی به یک شرکت خصوصی تولیدکننده دارو که مطالعات بالینی بر روی فرآورده‌های دارویی انجام می‌داد پیوستم و به عنوان سربازرس و پزشک مسئول آن شرکت برگزیده شدم.

پیش از به عهده گرفتن مسئولیت یک آزمایش جهت تست دارویی جدید در بیمارستان نورتویک پارک لندن، در بیش از ۳۰۰ مطالعه بالینی شرکت کرده بودم. این داروی جدید تحت نام TGN1412 جهت درمان سرطان خون بر روی هشت نفر مورد آزمایش قرار گرفت.

 این اولین بار بود که این دارو بر روی انسان آزمایش می‌شد. شش نفر داروی اصلی و دو نفر دارونما را به صورت داخل وریدی دریافت کردند. بعد از تزریق دارو به نفر هفتم، یکی از پرستاران به من اطلاع داد که یکی از بیماران دچار سردرد شده که البته امری معمولی بود.

هنگام تزریق دارو به نفر هشتم پرستار به من گفت که حال بیمار اول وخیم‌تر شده و بیمار دوم نیز در حال استفراغ بود. ناگهان همه بیماران دچار آشفتگی شدند. یکی از آن‌ها درحالی‌که سعی می‌کرد خودش را به سرویس بهداشتی برساند از هوش رفت. بخش بحرانی شده بود. خون و استفراغ همه جا را فرا گرفته بود و بیماران و کارکنان همه فریاد می‌زدند. تنها دو نفر از بیمارانی که دارونما دریافت کرده بودند هیچ علائمی از خود نشان ندادند.

       دچار سرگردانی شده بودم و نتوانستم خودم را به دفتر اسناد پزشکی بیمارستان برسانم. درحالی‌که به‌سرعت از پله‌ها بالا می‌رفتم خودم را به بخش مراقبت‌های ویژه رساندم و از دو پزشک درخواست کمک کردم. حال بیماران در حال وخیم‌تر شدن بود و بدنشان دچار شوک شدیدی شده بود. دست‌ها و پا‌ها‌یشان به‌شدت متورم شده بود و فشار خونشان نیز کاهش پیدا کرده بود. پزشکان داروهای ضدالتهاب غیراستروئیدی و مایعات برای آ‌ن‌ها تجویز کردند. همه بیماران دچار نارسایی چندعضوی شده بودند. یک نفر به من گفت آنها در حال مرگ هستند و ممکن است به علت قتل نفس بازداشت شوم. کاملا کنترلم را از دست داده بودم. حول‌وحوش ساعت هفت بعدازظهر بود که روند رو به وخامت حال بیماران متوقف شد.

        صبح روز بعد، خبر این آزمایش در صفحه اول روزنامه‌ها به چشم می‌خورد و تا مدت طولانی تیتر اول روزنامه‌ها بود. «مردان فیل نما» نامی بود که خبرنگاران بعد از دیدن اندام ورم‌کرده بیماران بر روی آن‌ها گذاشته بودند. چند روز بعد به من خبر داده شد که پلیس دفترم را مهروموم کرده و نمی‌توانم وارد دفترم شوم. وزیر بهداشت خواستار تحقیق و تفحص رسمی درباره این واقعه شده بود. مردم به دنبال کسی بودند تا انگشت اتهامات را به سوی او نشانه بروند؛ به سوی فرد ابلهی که دوزهای اشتباه را به بیماران تزریق کرده بود.

 آزمایش به‌وسیله ناظران دولتی، سازمان نظارت بر محصولات پزشکی و مراقبت‌های بهداشتی و کمیته اخلاق تصویب شده بود. مسلما اگر می‌دانستیم که چه اتفاقی خواهد افتاد، هرگز آن کار را انجام نمی‌دادیم و به همین دلیل نیز کارآزمایی بالینی انجام می‌شود. من به تیم پزشکی بیمارستان برای زنده نگاه داشتن بیماران افتخار می‌کنم. یکی از بیماران چند ماهی را در بیمارستان بستری بود و دیگری تنها چند هفته.

چهار نفر دیگر نیز بعد از حدود ده روز بهبود یافتند. بیماری که شدیدترین واکنش را نسبت به دارو نشان داده بود، انگشتان دست و پایش را از دست داد و به همه آن‌ها نیز گفته شد که امکان ابتلا به بیماری‌های دیگر در آینده برای آن‌ها وجود خواهد داشت. تحقیقات چند ماه به طول انجامید. هیچ سهل‌انگاری از جانب تیم پزشکی اثبات نشد، اما باعث شکل‌گیری ۲۲ توصیه و پیشنهاد اساسی در رابطه با این گونه کارآزمایی‌های بالینی گردید و قوانین آن در سراسر جهان به علت پیامدهای این آزمایش تغییر کرد. دادن دوز کامل دارو به همه بیماران در یک روز ممنوع شد.

       این در واقع آخرین مطالعه بالینی بود که انجام دادم. ما به‌عنوان پزشک قسم می‌خوریم که به بیمار آسیبی نرسانیم. من برای سال‌ها، هر روز احساس گناه می‌کردم. به خودم می‌گفتم که باید دوز کمتری تجویز می‌کردم و باید به نحوی می‌دانستم که دوزها بسیار بالا بودند. اما پزشکان دیگر برای دلداری دادن به من می‌گفتند که هر کس دیگری نیز می‌توانست در آن آزمایش جای تو باشد. خیلی دوست دارم بدانم که آن‌ها الان در چه حالی هستند، اما فکر نکنم که دوست داشته باشند چیزی از من بشنوند. فقط می‌خواهم به چشمانشان نگاه کنم و بگویم که چقدر متاسفم.سپید
Guardian

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: